Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (23 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
area blocking
U
سد راه کردن رقیب در منطقه معین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sweep
U
تجسس منطقه با رادار مین روبی کردن پاک کردن منطقه عملیات پاک سازی
ranging
U
تجسس کردن منطقه هدف با هواپیما یا گشت زنی در منطقه هدف
drop zone
U
منطقه پرش منطقه بارریزی منطقه ریزش
brush block
U
سد کردن سبک برای ایجادتاخیر در حرکت رقیب
burn off
U
خسته کردن رقیب باگرفتن سرعت اولیه دوچرخه
false attack
U
حمله معین شمشیرباز درانتظار واکنش معین
damage area
U
منطقه تولید خطر مین منطقه خسارت منطقه خطر
submarine havens
U
منطقه عبور در عملیات غیررزمی زیردریایی منطقه اموزشی زیردریایی درمنطقه غیررزمی منطقه محدوده تامینی اطراف زیردریایی
sanctuary
U
منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
sanctuaries
U
منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
houses
U
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
house
U
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
housed
U
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
airspace reservation
U
منطقه پرواز مخصوص درفضای هوایی منطقه پروازمخصوص
landing area
U
منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل
run up area
U
منطقه ازمایش موتورهواپیما قبل از پرواز منطقه در جا زدن
area of military significant fallout
U
منطقه الودگی شدید به موادرادیواکتیو منطقه ریزش شدیداتمی
service area
U
منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی
staging area
U
منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
polynia
U
منطقه یا جزیرهای از اب دریک منطقه وسیع یخ زده
haven submarine
U
منطقه امن زیردریایی منطقه تامین زیردریاییها
grid zone
U
منطقه شبکه بندی نقشه منطقه نقشهای
leave area
U
منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات
prohibited area
U
منطقه ممنوعه هوایی منطقه حفافت شده
designate
U
معین کردن
draw the line
<idiom>
U
معین کردن
denominate
U
معین کردن
specify
U
معین کردن
specifies
U
معین کردن
specifying
U
معین کردن
allocating
U
معین کردن
allocates
U
معین کردن
define
U
معین کردن
inset
U
: معین کردن
figure out
U
معین کردن
defined
U
معین کردن
allocate
U
معین کردن
defines
U
معین کردن
designating
U
معین کردن
defining
U
معین کردن
settle
U
معین کردن
insets
U
: معین کردن
designates
U
معین کردن
settles
U
معین کردن
limit
U
معین کردن
to map out
U
جز بجز معین کردن
To lay down certain conditions .
U
شرایطی معین کردن
date
U
مدت معین کردن
timed
U
وقت معین کردن
times
U
وقت معین کردن
time
U
وقت معین کردن
pre appoint
U
قبلا معین کردن
pre appoint
U
از پیش معین کردن
dates
U
مدت معین کردن
skid row
<idiom>
U
منطقه پایین شهر ،منطقه فقیرنشین
concentration area
U
منطقه تمرکز عده ها منطقه تجمع
area oriented
U
بر مبنای خصوصیات منطقه با توجه به منطقه
sanctioning
U
ضمانت اجرایی معین کردن
sanctioned
U
ضمانت اجرایی معین کردن
sanctions
U
ضمانت اجرایی معین کردن
locate
U
جای چیزی را معین کردن
allotted
U
معین کردن سهم دادن
allot
U
معین کردن سهم دادن
allots
U
معین کردن سهم دادن
locating
U
جای چیزی را معین کردن
locates
U
جای چیزی را معین کردن
allotting
U
معین کردن سهم دادن
located
U
جای چیزی را معین کردن
to locate the enemy
U
جای دشمنی را معین کردن
to keep regular hours
U
هر کاری را درساعت معین کردن
delineates
U
ترسیم نمودن معین کردن
sanction
U
ضمانت اجرایی معین کردن
delineate
U
ترسیم نمودن معین کردن
delineated
U
ترسیم نمودن معین کردن
delineating
U
ترسیم نمودن معین کردن
officers
U
افسر معین کردن فرماندهی کردن
officer
U
افسر معین کردن فرماندهی کردن
destine
U
مقدر کردن سرنوشت معین کردن
parse
U
اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
parsed
U
اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
to set measures to anything
U
برای چیزی اندازه یا حد معین کردن
parses
U
اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
to impose a curfew
U
خاموشی در ساعت معین شب بر قرار کردن
titrate
U
عیارچیزی را معین کردن عیار گرفتن
transit area
U
منطقه ترانزیت یا پیاده وسوار کردن بار یا سوار کردن پرسنل
paddocks
U
منطقه پارک کردن اتومبیل واماده کردن ان پیش ازمسابقه
paddock
U
منطقه پارک کردن اتومبیل واماده کردن ان پیش ازمسابقه
cage
U
قفل کردن یک ژایرو دروضعیت ثابت و معین
overstay
U
بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
overstaying
U
بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
overstays
U
بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
overstayed
U
بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
to settle an a
U
برای کسی مقر ری سالیانه معین کردن
cages
U
قفل کردن یک ژایرو دروضعیت ثابت و معین
remoter
U
خارج از منطقه منطقه دورافتاده
kill area
U
منطقه خطر منطقه تلفات
remotest
U
خارج از منطقه منطقه دورافتاده
remote
U
خارج از منطقه منطقه دورافتاده
sectors
U
منطقه عمل منطقه مسئولیت
crossing area
U
منطقه گذار منطقه پایاب
sector
U
منطقه عمل منطقه مسئولیت
zone of fire
U
منطقه اتش منطقه تیراندازی
combat zone
U
منطقه رزمی منطقه نبرد
time charter
U
اجاره کردن وسیله نقلیه برای مدت معین
set up
U
اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
tropopause
U
منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
delimited
U
معین کردن مرزیابی کردن
defining
U
معین کردن معنی کردن
delimiting
U
معین کردن مرزیابی کردن
ascertain
U
ثابت کردن معین کردن
ascertained
U
ثابت کردن معین کردن
delimits
U
معین کردن مرزیابی کردن
ascertaining
U
ثابت کردن معین کردن
ascertains
U
ثابت کردن معین کردن
specify
U
معین کردن تصریح کردن
specifying
U
معین کردن معلوم کردن
specifying
U
معین کردن تصریح کردن
defined
U
معین کردن معنی کردن
defines
U
معین کردن معنی کردن
define
U
معین کردن معنی کردن
delimit
U
معین کردن مرزیابی کردن
specify
U
معین کردن معلوم کردن
specifies
U
معین کردن تصریح کردن
specifies
U
معین کردن معلوم کردن
corrival
U
رقیب
opponents
U
رقیب
competitress
U
رقیب
opponent
U
رقیب
emulative
U
رقیب
unapproachable
U
بی رقیب
adversary
U
رقیب
incomparable
U
بی رقیب
rivaled
U
رقیب
rivaling
U
رقیب
rivalled
U
رقیب
rivalling
U
رقیب
rivals
U
رقیب
adversarial
U
رقیب
adversaries
U
رقیب
inimitable
U
بی رقیب
vier
U
رقیب
competitor
U
رقیب
rival
U
رقیب
competitors
U
رقیب
unrivaled
U
بی رقیب
tick mark
U
علامت گذاری در طول یک ترازو برای معین کردن مقادیر
rain check
<idiom>
رد کردن درخواستی برای یک تاریخ معین و موکول آن به زمان دیگر
so
U
علامتی برای معین کردن قابلیتهای فقط فرستادنی تجهیزات
holding area
U
منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها
illuminate
U
روشن کردن منطقه
infiltrated
U
نفوذ کردن در منطقه
infiltrates
U
نفوذ کردن در منطقه
infiltrate
U
نفوذ کردن در منطقه
illuminates
U
روشن کردن منطقه
illuminating
U
روشن کردن منطقه
area monitoring
U
مراقبت کردن از منطقه
infiltrating
U
نفوذ کردن در منطقه
motif
U
گلی خاص در زمینه فرش
[این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
antagonist
U
رقیب دشمن
vies
U
رقیب شدن
antagonists
U
رقیب دشمن
vie
U
رقیب شدن
corrival
U
رقیب شدن
vied
U
رقیب شدن
outfoot
U
سریعتر از رقیب
screened
U
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screens
U
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screening, screenings
U
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screen
U
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
illumination
U
روشن کردن منطقه روشنایی
altitude acclimatization
U
عادت کردن به ارتفاع منطقه
search light illumination
U
روشن کردن منطقه با نورافکن
illuminations
U
روشن کردن منطقه روشنایی
line crosser
U
فراری از منطقه دشمن به خطوط خودی نفوذکننده به منطقه خودی
clandestine assembly area
U
منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
demolition target
U
منطقه تخریب منطقه در نظر گرفته شده برای تخریب
comparative cover
U
پوشش گاه بگاه منطقه یاوسایل پوشش نسبی منطقه
axial route
U
مسیر طولی منطقه عقب جاده طولی منطقه مواصلات
contain
U
جلو رقیب را گرفتن
contained
U
جلو رقیب را گرفتن
underprice
U
قیمت کمتر از رقیب
contains
U
جلو رقیب را گرفتن
outkick
U
تندتر از رقیب دویدن
upsetting
U
باخت رقیب محبوب
upsets
U
باخت رقیب محبوب
upset
U
باخت رقیب محبوب
hobble
U
وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobbled
U
وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobbling
U
وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hopple
U
وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobbles
U
وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
ratioing
U
کوچک و بزرگ کردن عکس به مقیاس معین برای استفاده در موزاییکهای عکسی
fish out
U
تمام کردن ذخیره ماهی یک منطقه
illumination plan
U
طرح روشن کردن منطقه نبرد
pickup zone
U
منطقه بارگیری و بار کردن وسایل
authorization to copy
U
اجازه ناشر نرم افزار به کاربر برای کپی کردن از برنامه در تعدادی معین
immortalize rug
U
فرش جاودانی و بدون رقیب
mopping up
U
پاک کردن منطقه ازوجود بقایای دشمن
tabulation
U
1-مرتب کردن جدول اعداد.2-حرکت نوک چاپ یا نشانه گر در یک فاصله معین شده در امتداد یک خط
one-upmanship
U
سبقت یا جلو افتادگی از حریق یا رقیب
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com