English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ventriloquism U سخن گفتن انسان بطوریکه شنونده نداند صدا ازکجابیرون امده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
laic U شخص که علم خاصی را نداند
listener U شنونده
auditors U شنونده
listeners U شنونده
hearers U شنونده
hearer U شنونده
audient U شنونده
auditor U شنونده
prime time U ساعات پر شنونده
good listener U شنونده خوب
anthropo U پیشوند بمعانی >انسان < و > جنس انسان <
anthrop U پیشوند بمعانی > انسان < و > جنس انسان <
intelligence U طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
artificial intelligence U طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
sone U واحد کیفی صدا برای یک شنونده
id U مجموع تمایلات انسان که نفس یا شخصیت انسان و تمایلات شهوانی وجنسی ازان ناشی میشود
anthropography U علم ساختمان بدن انسان رشتهای از علم انسان شناسی که درباره تاثیراوضاع جغرافیایی بر روی نژادها صحبت میکند
feelings indigenous to man U احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
as U بطوریکه
so that U بطوریکه
in due f. U بطوریکه
the f. of a table U بطوریکه
qua U بطوریکه
Neanderthal U وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
according as U همچنانکه بطوریکه
inapplicably U بطوریکه تطبیق ننماید
incomputably U بطوریکه نتوان شمرد
incommutably U بطوریکه نتوان معاوضه نمود
evincibly U بطوریکه بتوان اثبات کردن
ineffably U بطوریکه نتوان بیان کرد
to answer in the a U اری گفتن بله گفتن
greet U درود گفتن تبریک گفتن
greets U درود گفتن تبریک گفتن
greeted U درود گفتن تبریک گفتن
entertainingly U بطوریکه سرگرم کند بطورتفریح دهنده
incomprehensibly U بطوریکه نتوان درک یا احاطه کرد
incompressibly U بطوریکه نتوان متراکم یا خلاصه نمود
ideally U بطوریکه فقط بتوان تصور کرد
impressibly U بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
illimitably U بطوریکه نتوان محدود کرد بطور نامحدود
hypoventilation U تنفس کم بطوریکه مقداراکسیژن خون از مقدار عادی ان کمتر میشود
micro prolog U PROLO بطوریکه قابل دسترس چندین سیستم ریزکامپیوتر باشد
wash in U پیچش بال بطوریکه زاویه نصب ان بطرف نوک کاهش یابد
covers U مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
cover U مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
coverings U مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
variable incidence U جسمی که بصورت لولایی نصب شده بطوریکه زاویه برخورد ان تغییر میکند
sputters U تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sputter U تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sputtered U تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
duck and drake U پرتاب سنگ روی اب بطوریکه قبل از فرورفتن دراب بچند نقطه از سطح اب بخورد
blank U حرکت دادن قایق بطوریکه مانع وزیدن بادروی بادبان سمت باد شود
blankest U حرکت دادن قایق بطوریکه مانع وزیدن بادروی بادبان سمت باد شود
gestalt U معین بطوریکه اجزاء ان خواص مختصه خودراازطرح و یاشکلی که از این ترکیب بدست اید
ducks and drakes U پرتاب سنگ روی اب بطوریکه قبل از فرورفتن دراب بچند نقطه از سطح اب بخورد
hyperventilation U تنفس زیاد بطوریکه مقدار دی اکسید کربن در خون از مقدارعادی ان کمتر میشود و سبب تشنج سرگیجه و غش میگردد
gibbous U بر امده
who came? U کی امده
fordone U از پا در امده
ridgy U بر امده
who came? U که امده
incoming U امده
leavened bread U نان ور امده
left over U زیاد امده
new come U تازه امده
impassionate U به جنبش امده
worker U ازکار در امده
exserted U پیش امده
exserted U بیرون امده
underhung U پیش امده
overdue U دیر امده
overshot U پیش امده
jutting U پیش امده
worked up U ازکار در امده
landed U فرود امده
exopathic U ازبیرون امده
in U :رسیده امده
aggregates U جمع امده
red-hot U تاب امده
getting U بدست امده
gets U بدست امده
get U بدست امده
peregrin or rine U از خارجه امده
saleintiant U بیرون امده
projective U جلو امده
protractive U جلو امده
protrudent U جلو امده
red hot U تاب امده
protrusive U جلو امده
aggregate U جمع امده
prognathous U پیش امده
enthetic U ازبیرون امده
prognathic U پیش امده
in- U :رسیده امده
saleint U بیرون امده
jambs U تیربیرون امده
protrusile U جلو امده
jamb U تیربیرون امده
unbred U بدببار امده
pitch setting U تنظیم گام ملخ یا رتورهلیکوپتر بطوریکه همه تیغه ها گام مطلوب را دارا باشد
born in the purple U در نازونعمت بدنیا امده
bay windows U پنجره پیش امده
you might have come U باید امده باشید
bay window U پنجره پیش امده
beetle brow U پیشانی پیش امده
neoteric U تازه بدنیا امده
twinborn U دوقلو بدنیا امده
projecting jaw U ارواره پیش امده
apogean U از زمین بالا امده
ecstatically U بوجد امده نشئهای
peregrine U ازخارجه امده مسافر
ecstatic U بوجد امده نشئهای
take steps U اقدامات بعمل امده
cantilever U تیر پیش امده
petiolar U از برگدم بیرون امده
self born U از خود بوجود امده
inchoate U تازه بوجود امده
unhandy U مشکل بدست امده
weather worn U تحت تاثیر هوا در امده
to t. to account U زیر account امده است
instances have occurred that U مواردی پیش امده است
flanges U لبه بیرون امده چرخ
vizor U لبه پیش امده کلاه
flange U لبه بیرون امده چرخ
his stomach sticks out U شکمش پیش امده است
to run short U زیر short امده است
hardly earned money U پول سخت بدست امده
extrusive U اخراج کننده بیرون امده
visor U لبه پیش امده کلاه
visors U لبه پیش امده کلاه
lug U هر عضو جلو امده چیزی
air landed U فرود امده از راه هوا
lugged U هر عضو جلو امده چیزی
rimrock U لبه بر امده صخره مزبور
lugging U هر عضو جلو امده چیزی
bucktooth U دندان گراز یا پیش امده
prognathous U دارای ارواره پیش امده
bow window U پنجره پیش امده کمانی
prognathic U دارای ارواره پیش امده
venose U دارای رگهای متعددوبر امده
bow windows U پنجره پیش امده کمانی
lugs U هر عضو جلو امده چیزی
ramus U قسمت بر امده واطاله یافته
possitive stagger U ترتیب قرارگرفتن بالهای هواپیمای دوباله بطوریکه لبه حمله بال بالایی جلوترازبخش متنافر بال پایینی باشد
forestage U قسمت جلو امده صحنه نمایش
the bird took its perch U مرغ فرود امده بر چوب قرارگرفت
oversailing of facade U قسمت برجسته یا پیش امده بنا
ventricous U بادکرده دارای شکم پیش امده
ill gotten U با وسایل غیر مشروع بدست امده
whyŠthere is the answer U شرط در امده تقریبا معنی میدهد
biologic U بدست امده اززیست شناسی عملی
nook U قطعه زمین پیش امده برامدگی
kid glove U ازلای زرق وبرق بیرون امده
negative stagger U ترتیب قرارگرفتن بالهای هواپیماهی دوباله بطوریکه لبه حمله بال پایینی جلوتراز بخش متنافر بال بالایی قرارگیرد
dump U رها کردن گوی بولینگ از انگشت و شست باهم بطوریکه گوی پیچ نخورد کشیدن طناب یا سیم بازکننده چتر
post edit U ویرایش داده بدست امده ازمحاسبه قبلی
lyophiled U بدست امده در اثرخشک شدن بوسیله انجماد
lyophil U بدست امده در اثرخشک شدن بوسیله انجماد
bay window U پنجره جلو امده شاه نشین ساختمان
bay windows U پنجره جلو امده شاه نشین ساختمان
round shouldered U دارای شانههای جلو امده شانه گرد
round-shouldered U دارای شانههای جلو امده شانه گرد
ribby U دارای دندههای بیرون امده شبیه دنده
industrial wealth U مالی که از راه پیشه و هنربدست امده باشد
it is of doubtful proveance U معلوم نیست اصلا از کجا امده است
dormers U پنجره جلو امده زیر سقف ساختمان
dormer U پنجره جلو امده زیر سقف ساختمان
coordinated turn U دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
rimrock U صخره پیش امده فلات بشکل جبهه عمودی
brown major U براون مقدم یاانکه زودتر به اموزشگاه امده است
prize courts U به دست امده عنوان غنیمت جنگی اعطا نمیشود
grilse U ماهی ازادکوچک که برای نخستین بارازدریابرودخانه امده باشد
officinal names of drugs U نامهای داروها چنانکه درکتاب داروسازی امده است
straight arm U حریف را با مشت جلو امده ازخود دور کردن
yardage U تعداد یاردهای بدست امده بازیگر یا تیم فوتبال امریکایی
odontolite U دندانی که تبدیل به سنگ شده و برنگ فیروزه در امده است
catches U ذخایر به دست امده ازدشمن تصرف وسایل و سلاح دشمن
soever U واژهای که انراپس صفتی که what or how پیش ازان امده باشد میاورند
matriculated students U شاگردانی که ازدبیرستان بیرون امده دردانشگاه نام نویسی میکنند
estimably U بطوریکه بتوان تخمین تخمین زد
apomict U کسی یا چیزی که بوسیلهء تکثیر بدون لقاح بوجود امده باشد
pandects U خلاصه قانون مدنی رم که درسده ششم بفرمان در05جلد امده است
escarpment U پرتگاه یا شیب تندی که توسط عوامل طبیعی به وجود امده است
escarpments U پرتگاه یا شیب تندی که توسط عوامل طبیعی به وجود امده است
in human shape U انسان
mortals U انسان
human being U انسان
loard of creation U انسان
homo U انسان
human beings U انسان
homosapiens U انسان
man U انسان
mortal U انسان
mans U انسان
ego loss programming U تنظیم کارهای برنامه نویسی بطوریکه اعتبار موفقیت یاگناه شکست باید بجای یک برنامه نویس میان چندبرنامه نویس تقسیم گردد
lobe U اویز بخش پهن وگردی که بچیزی اویخته یا پیش امده باشد لخته
lobes U اویز بخش پهن وگردی که بچیزی اویخته یا پیش امده باشد لخته
vampire U روح تبه کاران وجادوگران که شب هنگام ازقبربیرون امده و خون اشخاص رامیمکد
vampires U روح تبه کاران وجادوگران که شب هنگام ازقبربیرون امده و خون اشخاص رامیمکد
humanoids U شبیه انسان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com