Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 114 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
precipitation hardening
U
سخت گردانی رسوبی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
strain hardenability
U
قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
strain hadening
U
سخت گردانی کششی سخت گردانی تغییر بعدی
alluvial
U
رسوبی
residual
U
رسوبی
sedimentary
U
رسوبی
residuary
U
رسوبی
coprecipitation
U
هم رسوبی
postprecipitation
U
پس رسوبی
short cycle annealing
U
سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
precipitate electrode
U
الکترود رسوبی
precipitated rocks
U
سنگهای رسوبی
alluvial deposit
U
مواد رسوبی
deposition welding
U
جوشکاری رسوبی
flowstone
U
سنگ رسوبی
precipitation brittleness
U
شکنندگی رسوبی
roily
U
پر از ذرات رسوبی
sedimentary peat
U
تورب رسوبی
precipitation heat treatment
U
عملیات حرارتی رسوبی
precipitancy
U
شتابزدگی عمل یا فعالیت رسوبی
haugh
U
زمین رسوبی کنار رودخانه
precipitance
U
شتابزدگی عمل یا فعالیت رسوبی
mantlerock
U
مواد رسوبی وسست روی سنگها
geest
U
مواد رسوبی و ته نشین سطح زمین
geyserite
U
نوعی سنگ سیلیسی رسوبی ابفشانسنگ
ramble
U
سر گردانی
rambled
U
سر گردانی
regimental
U
گردانی
rambles
U
سر گردانی
magnetization
U
مغناطیس گردانی
exception handling
U
استثنا گردانی
file handling
U
پرونده گردانی
rim drive
U
لبه گردانی
transliteration
U
نویسه گردانی
rectification
U
راست گردانی
runaround
U
دور سر گردانی
revolvable
U
دور گردانی
data handling
U
داده گردانی
repeal
U
باز گردانی
thinning
U
رقیق گردانی
hardening
U
سخت گردانی
repeals
U
باز گردانی
bed factor
U
ضریب بستر که بستگی به وضعیت مواد رسوبی متحرک در کف بستر دارد
strain hadening
U
سخت گردانی کرنشی
quenching and tempering
U
ترساندن و سخت گردانی
quench age hardening
U
سخت گردانی و ترساندن
ausformig
U
سخت گردانی اوستینیتی
austemper
U
سخت گردانی حرارتی
austemper
U
سخت گردانی باینیت
broken hardening
U
سخت گردانی شکسته
nitrogen hardening
U
سخت گردانی ازتی
case harden
U
سخت گردانی سطحی
radiation hardening
U
سخت گردانی تابشی
age hardening
U
سخت گردانی زمانی
aging
U
سخت گردانی زمانی
strain hadening
U
سخت گردانی سرد
partial jurisdiction
U
حق خود گردانی محدود
softening point
U
نقطه نرم گردانی
softening furnace
U
کوره نرم گردانی
temper hardening
U
سخت گردانی بازپخت
toughen by sparks
U
سخت گردانی با جرقه
selective hardening
U
سخت گردانی انتخابی
work hardening
U
سخت گردانی سرد
magnetizing field
U
میدان مغناطیس گردانی
magnetizing current
U
جریان مغناطیس گردانی
hardening room
U
اطاق سخت گردانی
hardening distortion
U
شکستگی سخت گردانی
hardening crake
U
ترک سخت گردانی
hardening constituent
U
جزء سخت گردانی
direct quenching
U
سخت گردانی مستقیم
cure rate
U
سرعت سخت گردانی
curing oven
U
کوره سخت گردانی
hardening furnace
U
کوره سخت گردانی
curing vessel
U
فرف سخت گردانی
electrolytic deposition
U
متالیزه گردانی گالوانیکی
double hardening
U
سخت گردانی مضاعف
cementation
U
سیمانکاری سخت گردانی
case hardening
U
سخت گردانی سطحی
induced magnetization
U
مغناطیس گردانی القائی
hard surfacing
U
سخت گردانی سطحی
hot tempering
U
سخت گردانی درجهای
magnetic biasing
U
مغناطیس گردانی مقدماتی
induction harening
U
سخت گردانی القائی
magnetization characteristic
U
منحنی مغناطیس گردانی
hardening strain
U
تغییر طول سخت گردانی
simplification
U
ساده گردانی مختصر سازی
oil hardening steel
U
فولاد سخت گردانی روغنی
strain age hardening
U
سخت گردانی کرنشی زمانی
mold drying oven
U
کوره خشک گردانی قالبی
simplifcation
U
ساده گردانی مختصر سازی
gas case hardening
U
سخت گردانی پوسته گازی
depth of hardening zone
U
عمق ناحیه سخت گردانی
simplifications
U
ساده گردانی مختصر سازی
carburizer
U
ماده ویژه سخت گردانی
self hardening steel
U
فولاد خود سخت گردانی
age hardening susceptibility
U
تقبل سخت گردانی زمانی
cold upsetting die
U
حدیده چاق گردانی سرد
salt bath hardening
U
سخت گردانی حمام نمک
reinstatement of revolving credit
U
اعتبار گردانی را تجدید کردن
hard facing alloy
U
الیاژ سخت گردانی سطحی
quenched and tempered condition
U
حالت ترساندن و سخت گردانی
battalion landing team
U
تیم پیاده شونده گردانی
high frequency induction hardening
U
سخت گردانی القایی فرکانس بالا
air hardening
U
سخت گردانی زمانی در دمای معمولی
gas fired hardening tempering furnace
U
کوره سخت گردانی و بازپخت گازسوز
quenching and tempering furnace
U
کوره ویژه سخت گردانی و ترساندن
salt bath case hardening
U
سخت گردانی سطحی حمام نمک
flame hardening
U
سخت گردانی سطح فلز توسط شعله
dispersion hardening
U
سخت گردانی فلزات با پراکندن ذرات ریزی با فازهای مختلف داخل ان
cyaniding
U
سخت گردانی سطح قطعات فولادی با غوطه ورسازی انهادر حمام نمکهای سیانید
age hardening
U
سخت گردانی همبسته ها به وسیله تشکیل محلول جامد فوق اشباع و رسوب مقادیراضافی در اثر گذشت زمان
tempering (metallurgy)
U
بازپخت
[سخت گردانی]
[دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن]
[فلز کاری]
transliterate
U
عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
strain hardenability
U
سخت گردانی سخت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com