Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 107 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
hot tempering
U
سخت گردانی درجهای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
strain hardenability
U
قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
strain hadening
U
سخت گردانی کششی سخت گردانی تغییر بعدی
kind of
U
تا درجهای
dial graduation
U
مقیاس درجهای
degree gradution
U
مقیاس درجهای
dial graduation
U
تقسیم بندی درجهای
degree gradution
U
تقسیم بندی درجهای
wide angle
U
عکسبرداری بازاویه دید عریض 09 درجهای
flashingpoint
U
درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
wide-angle
U
عکسبرداری بازاویه دید عریض 09 درجهای
landsman
U
ملوان ساده که هنوز درجهای نگرفته
flashpoint
U
درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
flashpoints
U
درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
short cycle annealing
U
سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
poll degree
U
درجهای که از دانشگاه بگیرندولی با امتیازویژهای توام نباشد
wraparound
U
چرخش 063 درجهای ژیمناست ازبالای ناحیه ران
Master of Arts
U
صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
Masters of Arts
U
صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
regimental
U
گردانی
ramble
U
سر گردانی
rambled
U
سر گردانی
rambles
U
سر گردانی
rectification
U
راست گردانی
exception handling
U
استثنا گردانی
data handling
U
داده گردانی
revolvable
U
دور گردانی
rim drive
U
لبه گردانی
file handling
U
پرونده گردانی
thinning
U
رقیق گردانی
transliteration
U
نویسه گردانی
magnetization
U
مغناطیس گردانی
repeals
U
باز گردانی
repeal
U
باز گردانی
runaround
U
دور سر گردانی
hardening
U
سخت گردانی
induction harening
U
سخت گردانی القائی
magnetization characteristic
U
منحنی مغناطیس گردانی
temper hardening
U
سخت گردانی بازپخت
magnetizing current
U
جریان مغناطیس گردانی
magnetic biasing
U
مغناطیس گردانی مقدماتی
magnetizing field
U
میدان مغناطیس گردانی
nitrogen hardening
U
سخت گردانی ازتی
induced magnetization
U
مغناطیس گردانی القائی
selective hardening
U
سخت گردانی انتخابی
softening furnace
U
کوره نرم گردانی
softening point
U
نقطه نرم گردانی
strain hadening
U
سخت گردانی سرد
strain hadening
U
سخت گردانی کرنشی
radiation hardening
U
سخت گردانی تابشی
quenching and tempering
U
ترساندن و سخت گردانی
quench age hardening
U
سخت گردانی و ترساندن
precipitation hardening
U
سخت گردانی رسوبی
toughen by sparks
U
سخت گردانی با جرقه
work hardening
U
سخت گردانی سرد
partial jurisdiction
U
حق خود گردانی محدود
hardening room
U
اطاق سخت گردانی
hardening distortion
U
شکستگی سخت گردانی
direct quenching
U
سخت گردانی مستقیم
case harden
U
سخت گردانی سطحی
austemper
U
سخت گردانی باینیت
curing vessel
U
فرف سخت گردانی
hardening furnace
U
کوره سخت گردانی
case hardening
U
سخت گردانی سطحی
curing oven
U
کوره سخت گردانی
broken hardening
U
سخت گردانی شکسته
cure rate
U
سرعت سخت گردانی
cementation
U
سیمانکاری سخت گردانی
hard surfacing
U
سخت گردانی سطحی
austemper
U
سخت گردانی حرارتی
ausformig
U
سخت گردانی اوستینیتی
hardening crake
U
ترک سخت گردانی
hardening constituent
U
جزء سخت گردانی
aging
U
سخت گردانی زمانی
age hardening
U
سخت گردانی زمانی
electrolytic deposition
U
متالیزه گردانی گالوانیکی
double hardening
U
سخت گردانی مضاعف
simplifications
U
ساده گردانی مختصر سازی
self hardening steel
U
فولاد خود سخت گردانی
reinstatement of revolving credit
U
اعتبار گردانی را تجدید کردن
carburizer
U
ماده ویژه سخت گردانی
simplification
U
ساده گردانی مختصر سازی
simplifcation
U
ساده گردانی مختصر سازی
age hardening susceptibility
U
تقبل سخت گردانی زمانی
battalion landing team
U
تیم پیاده شونده گردانی
strain age hardening
U
سخت گردانی کرنشی زمانی
salt bath hardening
U
سخت گردانی حمام نمک
gas case hardening
U
سخت گردانی پوسته گازی
hard facing alloy
U
الیاژ سخت گردانی سطحی
hardening strain
U
تغییر طول سخت گردانی
mold drying oven
U
کوره خشک گردانی قالبی
oil hardening steel
U
فولاد سخت گردانی روغنی
depth of hardening zone
U
عمق ناحیه سخت گردانی
quenched and tempered condition
U
حالت ترساندن و سخت گردانی
cold upsetting die
U
حدیده چاق گردانی سرد
gas fired hardening tempering furnace
U
کوره سخت گردانی و بازپخت گازسوز
salt bath case hardening
U
سخت گردانی سطحی حمام نمک
high frequency induction hardening
U
سخت گردانی القایی فرکانس بالا
air hardening
U
سخت گردانی زمانی در دمای معمولی
quenching and tempering furnace
U
کوره ویژه سخت گردانی و ترساندن
flame hardening
U
سخت گردانی سطح فلز توسط شعله
dispersion hardening
U
سخت گردانی فلزات با پراکندن ذرات ریزی با فازهای مختلف داخل ان
cyaniding
U
سخت گردانی سطح قطعات فولادی با غوطه ورسازی انهادر حمام نمکهای سیانید
age hardening
U
سخت گردانی همبسته ها به وسیله تشکیل محلول جامد فوق اشباع و رسوب مقادیراضافی در اثر گذشت زمان
tempering (metallurgy)
U
بازپخت
[سخت گردانی]
[دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن]
[فلز کاری]
transliterate
U
عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
strain hardenability
U
سخت گردانی سخت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com