English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 111 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
temper hardening U سخت گردانی بازپخت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
gas fired hardening tempering furnace U کوره سخت گردانی و بازپخت گازسوز
tempering (metallurgy) U بازپخت [سخت گردانی] [دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن] [فلز کاری]
Other Matches
strain hardenability U قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
strain hadening U سخت گردانی کششی سخت گردانی تغییر بعدی
anneal U بازپخت
annacal U بازپخت
tempering U بازپخت
pot annealing U بازپخت
annealing U بازپخت
tempering cycle U دوره بازپخت
full annealing U بازپخت کامل
tempering furnace U کوره بازپخت
isothermal annealing U بازپخت هم دمایی
short cycle annealing U سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
tempering temperature U درجه حرارت بازپخت
resistance to tempering U مقاوم در برابر بازپخت
blue anealing U بازپخت ابی رنگ
tempered martensite U ماتنسیت بازپخت شده
rambled U سر گردانی
ramble U سر گردانی
rambles U سر گردانی
regimental U گردانی
file handling U پرونده گردانی
exception handling U استثنا گردانی
rim drive U لبه گردانی
magnetization U مغناطیس گردانی
runaround U دور سر گردانی
rectification U راست گردانی
transliteration U نویسه گردانی
revolvable U دور گردانی
data handling U داده گردانی
thinning U رقیق گردانی
repeal U باز گردانی
repeals U باز گردانی
hardening U سخت گردانی
nitrogen hardening U سخت گردانی ازتی
partial jurisdiction U حق خود گردانی محدود
austemper U سخت گردانی حرارتی
precipitation hardening U سخت گردانی رسوبی
magnetizing field U میدان مغناطیس گردانی
magnetizing current U جریان مغناطیس گردانی
work hardening U سخت گردانی سرد
magnetization characteristic U منحنی مغناطیس گردانی
austemper U سخت گردانی باینیت
magnetic biasing U مغناطیس گردانی مقدماتی
quench age hardening U سخت گردانی و ترساندن
quenching and tempering U ترساندن و سخت گردانی
radiation hardening U سخت گردانی تابشی
toughen by sparks U سخت گردانی با جرقه
aging U سخت گردانی زمانی
strain hadening U سخت گردانی کرنشی
strain hadening U سخت گردانی سرد
softening point U نقطه نرم گردانی
softening furnace U کوره نرم گردانی
age hardening U سخت گردانی زمانی
selective hardening U سخت گردانی انتخابی
ausformig U سخت گردانی اوستینیتی
induction harening U سخت گردانی القائی
cure rate U سرعت سخت گردانی
hard surfacing U سخت گردانی سطحی
electrolytic deposition U متالیزه گردانی گالوانیکی
cementation U سیمانکاری سخت گردانی
double hardening U سخت گردانی مضاعف
hardening room U اطاق سخت گردانی
direct quenching U سخت گردانی مستقیم
case hardening U سخت گردانی سطحی
curing vessel U فرف سخت گردانی
hardening furnace U کوره سخت گردانی
curing oven U کوره سخت گردانی
case harden U سخت گردانی سطحی
hardening constituent U جزء سخت گردانی
hardening distortion U شکستگی سخت گردانی
hardening crake U ترک سخت گردانی
broken hardening U سخت گردانی شکسته
induced magnetization U مغناطیس گردانی القائی
hot tempering U سخت گردانی درجهای
tempered U درجه سختی طبیعی حالت سختی بازپخت
temper U درجه سختی طبیعی حالت سختی بازپخت
tempers U درجه سختی طبیعی حالت سختی بازپخت
simplifcation U ساده گردانی مختصر سازی
depth of hardening zone U عمق ناحیه سخت گردانی
strain age hardening U سخت گردانی کرنشی زمانی
hardening strain U تغییر طول سخت گردانی
battalion landing team U تیم پیاده شونده گردانی
gas case hardening U سخت گردانی پوسته گازی
mold drying oven U کوره خشک گردانی قالبی
cold upsetting die U حدیده چاق گردانی سرد
quenched and tempered condition U حالت ترساندن و سخت گردانی
carburizer U ماده ویژه سخت گردانی
simplifications U ساده گردانی مختصر سازی
reinstatement of revolving credit U اعتبار گردانی را تجدید کردن
salt bath hardening U سخت گردانی حمام نمک
age hardening susceptibility U تقبل سخت گردانی زمانی
self hardening steel U فولاد خود سخت گردانی
simplification U ساده گردانی مختصر سازی
hard facing alloy U الیاژ سخت گردانی سطحی
oil hardening steel U فولاد سخت گردانی روغنی
high frequency induction hardening U سخت گردانی القایی فرکانس بالا
air hardening U سخت گردانی زمانی در دمای معمولی
quenching and tempering furnace U کوره ویژه سخت گردانی و ترساندن
salt bath case hardening U سخت گردانی سطحی حمام نمک
temper brittleness U شکنندگی حالت سختی شکنندگی بازپخت
flame hardening U سخت گردانی سطح فلز توسط شعله
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
full annealing U بازپخت کامل تاباندن کامل
dispersion hardening U سخت گردانی فلزات با پراکندن ذرات ریزی با فازهای مختلف داخل ان
cyaniding U سخت گردانی سطح قطعات فولادی با غوطه ورسازی انهادر حمام نمکهای سیانید
age hardening U سخت گردانی همبسته ها به وسیله تشکیل محلول جامد فوق اشباع و رسوب مقادیراضافی در اثر گذشت زمان
transliterate U عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
strain hardenability U سخت گردانی سخت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com