English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 80 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
adamantine U سخت و درخشان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
glaring U درخشان
sparkler U گوهر درخشان
sparklers U گوهر درخشان
brilliant U الماس درخشان
brilliant U بسیار درخشان
blip U نقاط درخشان روی صفحه رادار علامت روشنی که نشانه تعقیب امواج روی لامپ صفحه رادار است
blips U نقاط درخشان روی صفحه رادار علامت روشنی که نشانه تعقیب امواج روی لامپ صفحه رادار است
gloss U درخشان
luminous U درخشان
brilliantly U بطور درخشان
glare U انعکاس نور بسیار درخشان به ویژه روی صفحه نمایش VDU
glared U انعکاس نور بسیار درخشان به ویژه روی صفحه نمایش VDU
glares U انعکاس نور بسیار درخشان به ویژه روی صفحه نمایش VDU
bright U درخشان تابان
bright U درخشان
bright U درخشان بدون روکش
brighter U درخشان تابان
brighter U درخشان
brighter U درخشان بدون روکش
brightest U درخشان تابان
brightest U درخشان
brightest U درخشان بدون روکش
glittery U درخشان
meteoric U درخشان وزودگذر
shiny U افتابی درخشان
beaming U درخشان پرتودار
illustrious U درخشان ممتاز
lucid U واضح درخشان
phosphorescent U شب تاب درخشان
illuminate U درخشان ساختن زرنما کردن
illuminates U درخشان ساختن زرنما کردن
illuminating U درخشان ساختن زرنما کردن
irradiate U درخشان کردن
irradiated U درخشان کردن
irradiates U درخشان کردن
irradiating U درخشان کردن
blaze U شعله درخشان یا اتش مشتعل
blazed U شعله درخشان یا اتش مشتعل
blazes U شعله درخشان یا اتش مشتعل
brighten U زرنگ کردن درخشان شدن
brightened U زرنگ کردن درخشان شدن
brightening U زرنگ کردن درخشان شدن
brightens U زرنگ کردن درخشان شدن
shining U درخشان
radiant U شعاع گستر درخشان
ablaze درخشان
stellar U درخشان
starry U درخشان معروف
beamy U درخشان
bertha U درخشان روشن
brilliancy U بازی درخشان شطرنج
brilliancy U درخشان
burn in U علامت گذاری یک صفحه تلویزیونی یا مانیتور پس از نمایش یک تصویر درخشان برای مدت طولانی
eyebright U درخشان
flame tree U درختان وبوته هاییکه دارای گلهای درخشان اتشی یا زرد رنگ هستند
florestant U درخشان در شب
fulgent U درخشان
fulgid U درخشان
giant star U ستاره بزرگ و درخشان
glisteningly U بطور درخشان
high beam U نقطه درخشان ونورانی جلووسایل نقلیه
lightsome U درخشان
luciferous U شب تاب درخشان
lumine U درخشان کردن
luminescent U درخشان
luminiferous U درخشان
luminously U بطور درخشان
mirror finish U درخشان
paper white monitor U صفحه نمایش که متن سیاه را روی صفحه سفید نمایش میدهد و نه مثل متنهای معمولی درخشان روی صفحه سیاه
prismatic U درخشان
refulgent U درخشان
semigloss U نیمه درخشان
semilustrous U نیمه درخشان نیمه مجلل
shiner U درخشان
soiuthern cross U چهارستاره درخشان نیمکره جنوبی
star sapphire U یاقوت کبود درخشان
glitzier U درخشان
glitziest U درخشان
glitzy U درخشان
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com