English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
objurgate U سخت مورد انتقادقرار دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
consent U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
give evidence of U گواهی دادن در مورد
marginalize U مورد کمتوجهی قرار دادن
utilizes U مورد استفاده قرار دادن
utilizing U مورد استفاده قرار دادن
utilize U مورد استفاده قرار دادن
marginalises U مورد کمتوجهی قرار دادن
marginalizing U مورد کمتوجهی قرار دادن
marginalising U مورد کمتوجهی قرار دادن
marginalizes U مورد کمتوجهی قرار دادن
go for U مورد حمله قرار دادن
marginalized U مورد کمتوجهی قرار دادن
invading U مورد تجاوز قرار دادن
utilising U مورد استفاده قرار دادن
invades U مورد تجاوز قرار دادن
inveigh U مورد حمله قرار دادن
invaded U مورد تجاوز قرار دادن
invade U مورد تجاوز قرار دادن
inveighed U مورد حمله قرار دادن
inveighing U مورد حمله قرار دادن
inveighs U مورد حمله قرار دادن
to assent U مورد موافقت قرار دادن
utilised U مورد استفاده قرار دادن
utilises U مورد استفاده قرار دادن
to weigh in [on something] U تذکر دادن [در مورد چیزی]
to bring odium on U مورد نفرت قرار دادن
take to task U مورد مواخذه قرار دادن
marginalised U مورد کمتوجهی قرار دادن
ingratiating U مورد لطف و عنایت قرار دادن
ingratiation U مورد لطف وتوجه قرار دادن
reappraising U دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
reappraises U دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
reappraised U دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
rethinking U دوباره مورد تفکر قرار دادن
reappraise U دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
question U مورد تردیدیا اعتراض قرار دادن
rethinks U دوباره مورد تفکر قرار دادن
questions U مورد تردیدیا اعتراض قرار دادن
questioned U مورد تردیدیا اعتراض قرار دادن
rethink U دوباره مورد تفکر قرار دادن
pick to pieces U سخت مورد انتقاد قرار دادن
ingratiate U مورد لطف و عنایت قرار دادن
rethought U دوباره مورد تفکر قرار دادن
ingratiated U مورد لطف و عنایت قرار دادن
ingratiates U مورد لطف و عنایت قرار دادن
condemns U مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
condemning U مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
condemn U مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
bounce U مورد توپ وتشرقرار دادن بیرون انداختن
bounces U مورد توپ وتشرقرار دادن بیرون انداختن
bounced U مورد توپ وتشرقرار دادن بیرون انداختن
utilizing U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilising U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilises U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilizes U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilised U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
extract U دستور انتخاب و خواندن دادن مورد نیاز از پایگاه داده یافایل
extracting U دستور انتخاب و خواندن دادن مورد نیاز از پایگاه داده یافایل
extracted U دستور انتخاب و خواندن دادن مورد نیاز از پایگاه داده یافایل
extracts U دستور انتخاب و خواندن دادن مورد نیاز از پایگاه داده یافایل
skimmed U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skim U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skims U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
return U کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند
returned U کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند
returning U کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند
returns U کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند
cleanest U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
area of operational interest U منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
occurence U مورد
objecting U مورد
inopportune U بی مورد
instances U مورد
direct objects U مورد
indirect objects U مورد
object U مورد
objected U مورد
objects U مورد
occasions U مورد
occasioning U مورد
inapposite U بی مورد
occasion U مورد
occasioned U مورد
instance U مورد
cases U مورد
unseasonably U بی مورد
oportuneness U مورد
unseasonable U بی مورد
case U مورد
open to question <adj.> U مورد شک
out of place U بی مورد
requirement U مورد نیاز
in dispute U مورد بحث
beloved U مورد علاقه
instance U لحظه مورد
instances U لحظه مورد
cases U دعوی مورد
taken U مورد قبول
schreber case U مورد شربر
taken U مورد تحسین
collector's item U مورد استثنائیوویژهیککلکسیون
usage U مورد استفاده
usages U مورد استفاده
dubious U مورد شک مشکوک
fishy U مورد تردید
savory U مورد پسند
in no instance U در هیچ مورد
happy [about] <adj.> U خشنود [در مورد]
hold up <idiom> U مورد هدف
savoury U مورد پسند
subject of hire U مورد اجاره
case analysis U تحلیل مورد
laughing stock U مورد تمسخر
entitlements U مورد سزیدگی
entitlements U مورد استحقاق
entitlement U مورد سزیدگی
to make observations [about] [on] U اندیشیدن [در مورد] [به]
to make observations [about] [on] U نگریختن [در مورد] [به]
cases U مورد غلاف
undue U بی جهت بی مورد
sightly U مورد نظر
undue U ناروا بی مورد
case U دعوی مورد
mytaceous U از تیره مورد
case U مورد غلاف
special case U مورد ویژه
liable to prosecution U مورد تعقیب
confutation U مورد تکذیب
using U مورد مصرف
involved U مورد بحث
As the case may be . U برحسب مورد( آن)
myrtle U مورد سبز
myrtaceae U تیره مورد
unnecessary roughness U خشونت بی مورد
myrtle berry U مورد دانه
noted U مورد ملاحظه
case studies U مورد پژوهی
case study U مورد پژوهی
received U مورد قبول
utilisation [British] U مورد مصرف
utilization U مورد مصرف
expectative U مورد انتظار
under disccussion U مورد بحث
exploitation [utilization] U مورد مصرف
object of transaction U مورد معامله
objcetionable U مورد ایراد
entitlement U مورد استحقاق
opportuneness U مورد مناسب
In this case ( instance) . U دراین مورد
usage U مورد مصرف
utilized U مورد استفاده
dubitable U مورد شک مشکوک
oppugn U مورد بحث قراردادن
unregarded U مورد توجه قرارنگرفته
shared U باس مورد استفاده
share U باس مورد استفاده
referent U مورد مراجعه ارجاعی
anticipated price U قیمت مورد انتظار
conventional U مورد قبول عامه
sub judice U مورد مطالعه دادگاه
anticipated profit U سود مورد انتظار
lime requirement U اهک مورد نیاز
principle of exclusion U در مورد کالاهای خصوصی
pledge U مال مورد وثیقه
shares U باس مورد استفاده
esteemed U فرد مورد احترام
article of roup U اموال مورد حراج
as the case may be U تاچه مورد باشد
availabe time U زمان مورد قبول
objective point U سمت مورد توجه
pledges U مال مورد وثیقه
favouritism U افراد مورد توجه
sales expectations U فروش مورد انتظار
referential U مورد مراجعه ارجاعی
it is of frequent U خیلی مورد دارد
flavoursome U مورد پسند [غذا]
intended saving U پس انداز مورد انتظار
capital employed U سرمایه مورد استفاده
pledged U مال مورد وثیقه
pledging U مال مورد وثیقه
foolhardy U دارای تهور بی مورد
special case U مورد خاص یااستثنایی
object point U سمت مورد توجه
beatten zone U منطقه مورد اصابت
in prospect U مورد انتظار [در برنامه ]
scrutinize U مورد مداقه قراردادن
competitive goods U کالاهای مورد رقابت
anticipated inflation U تورم مورد انتظار
make for U مورد حمله قراردادن
persona grata U شخص مورد قبول
scrutinised U مورد مداقه قراردادن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com