English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
welknit U سخت بافت دارای بنیه محکم و قوی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
stout U قوی بنیه محکم
stoutest U قوی بنیه محکم
stouter U قوی بنیه محکم
motif U گلی خاص در زمینه فرش [این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
mixd weave U بافت ترکیبی [هرگاه در بافت یک فرش از چند روش بافت استفاده شود.]
lymphomatous U دارای بافت لنفی
taffetized U دارای بافت تافته
lymphomatoid U دارای بافت لنفی
suberous U دارای بافت چوب پنبهای
textures U دارای بافت ویژهای نمودن
suberic U دارای بافت چوب پنبهای
texture U دارای بافت ویژهای نمودن
suberose U دارای بافت چوب پنبهای
necrotic U دارای بافت مرده یااستخوان فاسد
well grounded U دارای پایه محکم
well-grounded U دارای پایه محکم
pleurodont U دارای دندان محکم شده ازداخل ارواره
weak constitution U بنیه ضعیف ضعف بنیه مزاج ضعیف
Family prayer rug U فرش محرابی صف گونه [اینگونه بافت ها دارای چندین محراب قرینه بوده و بیشتر بصورت گلیم بافته می شود.]
reed U شانه [وسیله ای که جهت کوبیدن و محکم کردن نخ پود در چله استفاده می شود و بیشتر در دارهای مکانیکی مورد استفاده قرار می گیرد. اندازه اینگونه شانه به پهنای عرض بافت است.]
plain weave U بافت ساده زیر و رو [معمولا قسمت گلیم بافت فرش را به این صورت می بافند.]
Soumak U بافت سوماک [سوماخ] [این روش بافت که نوعی از گلیم بافی است به سه صورت ساده، ضربیو برعکس بافته شده و در ابتدا و انتهای فرش استفاده می شود. این روش در بافت پارچه، کیسه، پتو و زیر انداز استفاده می شود.]
board weave U تخت بافت [در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
compound weave U بافت ترکیبی که بجز تار و پود اجزا دیگری نیز مثل دانه مروارید و یا اجسام تزیینی در بافت بکار گرفته شود
non-directional design U طرح فراگیر [این نوع طرح در نقاط مختلف بافت دارای جذابیت خاص خود بوده و حالت تکراری فرش های معمول را ندارد.]
Ushak medallion U ترنج عشاق [این ترنج مربوط به شهری به همین نام در ترکیه است که دارای سابقه پانصد ساله در بافت فرش است.]
greige carpet U فرش خود رنگ [فرشی که الیاف آن پیش از بافت رنگرزی نشده باشد. این نوع بافت در بین بافندگان محلی و خصوصا در افغانستان و کشورهای تازه استقلال یافته روسیه دیده می شود.]
braced U بابست محکم کردن محکم بستن
brace U بابست محکم کردن محکم بستن
Sarouk U ساروق [حوزه بافت ساروق در استان مرکزی با شهرت جهانی در بافت فرش های پر تراکم با زمینه قرمز و حاشیه آبی، پرز بلند و طرح افشان بته ای و گل خشتی است.]
Sarab U سراب [حوزه بافت سراب در آذربایجان است که بیشتر به بافت کناره مشهور استرنگ زمینه عموما شتری و گره آن ترکی است.]
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
weaker U کم بنیه
weak U کم بنیه
weaklings U کم بنیه
weakest U کم بنیه
weaknesses U کم بنیه
constitution U بنیه
constitutions U بنیه
gutting U بنیه
guts U بنیه
gut U بنیه
staying power U بنیه
stamina U بنیه
weakling U کم بنیه
sturdier U خوش بنیه
sturdiest U خوش بنیه
sturdy U خوش بنیه
weaklings U ناتوان بی بنیه
weakling U ناتوان بی بنیه
lusty U خوش بنیه
energies U قوه بنیه
weakly U بی بینه کم بنیه
energy U قوه بنیه
atrophying U ضعف بنیه
atrophy U ضعف بنیه
weakness U بی بنیه گی فتور
lustier U خوش بنیه
of solid build U خوش بنیه
haleness U خوش بنیه گی
atrophies U ضعف بنیه
sturdily U با بنیه قوی
vigorous health U بنیه خوب
gawsy U خوش بنیه
gawsie U خوش بنیه
lustiest U خوش بنیه
atrophied U ضعف بنیه
hale U خوش بنیه
lustily U با بنیه خوب
buirdly U قوی بنیه ورزشکار
invigorate U خوش بنیه شدن
cachexia U ضعف بنیه وعوارض ان
bouncing U قوی خوش بنیه
sturdiness U بنیه قوی عزم
isobars U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious U دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled U دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
ringent U دارای دهن باز دارای لبان برگشته
low tension U دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
virile U دارای نیروی مردی دارای رجولیت
galleried U دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
gravel blind U دارای چشم تار دارای دید کم
acinaseous U دارای تخم و بذر دارای تخمدان
contexture U بافت
textures U بافت
of a loose texture U شل بافت
of a loose textture U شل بافت
neurine U بافت پی
tissues U بافت
tissue U بافت
knitted U بافت
texture U بافت
contexts U بافت
gold tisane U زر بافت
grain U بافت
knit goods U کش بافت
context U بافت
fiber U بافت
loose texture U بافت شل
interlocking U بافت با قلاب
gross U درشت بافت
grossed U درشت بافت
grosser U درشت بافت
grosses U درشت بافت
grossest U درشت بافت
grossing U درشت بافت
sclerosis U تصلب بافت
xylem U بافت چوبی
biopsy U بافت برداری
fibres U بافت لیف
nerve tissue U بافت عصبی
histogenesis U بافت سازی
fibrosis U تصلب بافت ها
woofs U دست بافت
fibre U بافت لیف
homespun U بافت خانگی
flat weave U تخت بافت
close-knit U ریز بافت
knotless U بافت تقلبی
weaves U ساختن بافت
weave U ساختن بافت
webs U بافت یا نسج
style U سبک بافت
web U بافت یا نسج
welknit U خوش بافت
slit weave U بافت چاکدار
slip U خطا در بافت
phloem U بافت لیفی
plain weave U بافت ساده
texture U ترکیب بافت
finespun U ریز بافت
typical <adj.> U بافت عادی
knotless U بافت شل و آزاد
histogen U بافت ساز
basket-weave U بافت حصیری
woof U دست بافت
hand knitted U دست بافت
plain weave U بافت حصیری
hand knife U خوش بافت
weaving draft U نقشه بافت
vascular tissue U بافت اوندی
vascular tissue U بافت هادی
adipose tissue U بافت چربی
cellular tissue U بافت زنبوری
necrosis U بافت مردگی
chain stitch بافت زنجیری
sclerenchyma U بافت زنبوری
selvage U گرد بافت
texture U بافت تاروپود
selvedge U گرد بافت
direction U سمت بافت
collenchyma U بافت کلانشیم
sennet U بافت حصیری
texture of soil U بافت خاک
stroma U بافت نمدی
typical <adj.> U بافت معمولی
stroma U بافت بنیادی
cellular U بافت سلولی
soil texture U بافت خاک
knit goods U کالای کش بافت
histology U بافت شناسی
in vivo U بافت زنده
histoloysis U بافت خواری
textures U بافت تاروپود
basket weave U بافت حصیری
fiber U بافت لیف
metal gauze U بافت توری فلزی
phelloderm U بافت چوب پنبهای
steel fabric U بافت فولاد ساختمانی
homespun U بافت میهنی وطنی
anterior commissure U بافت رابط قدامی
wire netting U بافت توری سیمی
epithelialize U بافت پوششی شدن
balanced plain weave U بافت ساده یک رو یک زیر
warp U نخ تار [در طول بافت]
suber U بافت چوب پنبهای
regular weave [plain] U بافت معمولی و ساده
soil separates U اجزاء بافت خاک
commissure U بافت عصبی رابط
tightly weave U بافت پرتراکم و سفت
blemish [mistake] U عدم تقارن در بافت
plain weave U پارچه ساده بافت
gauze U نوعی بافت توری
lymphopoiesis U تشکیل بافت لنفی
collenchyma U بافت لانه زنبوری
mesophyll U بافت درونی برگ
epithelize U بافت پوششی شدن
woodiness U بافت چوبی وفوردرخت
myoma U غده بافت ماهیچه
homemade U خانگی خانه بافت
sclerenchyma U بافت سخت سلولی
reticulum U بافت نگاهدارنده اعصاب
neuroglia U بافت حافظ عصب
reticulum U بافت همبند و مشبک
histology U علم بافت شناسی
histologist U متخصص بافت شناسی
histological U وابسته به بافت شناسی
building steel lathing U بافت ساختمان فولادی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com