English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 123 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
potherb U سبزیهای معطر خوراکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
acetarious U سبزیهای مخصوص سالاد
duff U سبزیهای فاسد جنگل خاکه زغال سنگ
redolent U معطر
aromatic U معطر
sweet smelling U معطر
sweet scented U معطر
scented U معطر
fragrant U معطر
odorant U معطر
essenced U معطر
herbs U سبزیجات معطر
nuttier U معطر دیوانه
nuttiest U معطر دیوانه
nutty U معطر دیوانه
cologne U آبگونهی معطر
fragrance U چیز معطر
fragrances U چیز معطر
kissing comfit U شیرینی معطر
aromatization U معطر سازی
colognes U آبگونهی معطر
perfumes U معطر کردن
perfume U معطر کردن
pekoe U چای معطر
spicy U تند معطر
bubble bath U وان پر کف و معطر شده
mint U شیرینی معطر با نعناع
minting U شیرینی معطر با نعناع
mints U شیرینی معطر با نعناع
bubble baths U وان پر کف و معطر شده
minted U شیرینی معطر با نعناع
odorize U معطر و خوشبو ساختن
comestible U خوراکی
viands U خوراکی
cates U خوراکی
meal U خوراکی
meals U خوراکی
chow U خوراکی
edible U خوراکی
chows U خوراکی
eating U خوراکی
herb spice blend U آمیخته ای از ادویه و سبزیجات معطر
purl U ابجو دارای ادویه معطر
purls U ابجو دارای ادویه معطر
salvolatile U محلول معطر اب امونیاک والکل
purling U ابجو دارای ادویه معطر
abelmosk U خطمی معطر مشک دانه
purled U ابجو دارای ادویه معطر
abelmusk U خطمی معطر مشک دانه
green vegetable U سبزی خوراکی
mussles U صدف خوراکی
trophic level U تراز خوراکی
green meat U گیاه خوراکی
strawberry U چلیک خوراکی
oysters U صدف خوراکی
oyster U صدف خوراکی
articles of food U موادغذایی یا خوراکی
strawberries U چلیک خوراکی
mull U معطر کردن وبعمل اوردن مشروبات
root beers U مشروب شیرین معطر با ریشه گیاه
thuja oil U روغن معطر برگ کاج خمرهای
pomatum U عطر مخصوص پمادموی سر پماد معطر
spikenard U روغن یامرهم معطر سنبل هندی
root beer U مشروب شیرین معطر با ریشه گیاه
geraniol U الکل اشباع شده مایع و معطر
aromatherapy U معالجه توسط ماساژ با روغن معطر
larders U گنجه خوراک خوراکی
salmonberry U تمشک سرخ خوراکی
sego U پیاز خوراکی زنبق
turbot U ماهی پهن خوراکی
roughage U مواد خوراکی زبر
larder U گنجه خوراک خوراکی
champignon U نوعی قارچ خوراکی
truffle U قارچ خوراکی دنبلان
truffles U قارچ خوراکی دنبلان
morel U قارچ مورکلای خوراکی
periwig U نوعی صدف خوراکی
pinon U تخم خوراکی کاج
pinyon U تخم خوراکی کاج
meadow mushroom U قارچ خوراکی معمولی
morelle U قارچ مورکلای خوراکی
cero U نوعی ماهی خوراکی
xylene U خا نوادهای ازهیدروکربنهای سمی و قابل اشتعال و معطر
xylol U خا نوادهای ازهیدروکربنهای سمی و قابل اشتعال و معطر
bubble baths U مادهای معطر که در وان پر آب حمام میریزند و کف میکند
bubble bath U مادهای معطر که در وان پر آب حمام میریزند و کف میکند
aromatherapist U معالجهگر که از ماساژ با روغنهای معطر استفاده میکند
acetum U حل مواد معطر درمحلولی مرکب از اسید استیک و الکل و اب
labdanum U ماده معطر تلخی که از انواع لادن بدست میاید
root crops U محصولات دارای ریشههای خوراکی
root crop U محصولات دارای ریشههای خوراکی
winkles U جابجا کردن حلزون خوراکی
winkle U جابجا کردن حلزون خوراکی
greenling U نوعی ماهی خوراکی و گوشتخوار
porgee U ماهی خوراکی دندان دار
porgy U ماهی خوراکی دندان دار
spat U : حلزون خوراکی خیلی کوچک
cantarellus U نوعی قارچ کوهی خوراکی
shell bean U لوبیایی که مغز ان خوراکی است
short order U خوراکی که زود مهیا میشود
sockeye U ماهی خوراکی ریزشمال کلمبیا
gemma U نرم تن یا صدف گردکوچک خوراکی
terrapins U لاک پشت خوراکی سواحل فلوریدا
whiting U ماهی نرم باله خوراکی اروپایی
To decay . To go bad . U فاسد شدن ( مواد خوراکی وغیره )
burnt offerings U حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
geoduck U نوعی جانور نرم تن یاصدف خوراکی
giblet U احشاء خوراکی مرغ خانگی وغیره
snapping turtle U لاک پشت بزرگ خوراکی ابزی
terrapin U لاک پشت خوراکی سواحل فلوریدا
burnt offering U حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
white crappie U ماهی خوراکی نقره فام شمال امریکاcell
shad U شاه ماهی خوراکی اروپا وشمال امریکا
hasty pudding U خوراکی که با ارد وشیروکره وگوشت درست میکنند
timbale U خوراکی مرکب از گوشت ماهی وجوجه وپنیر وغیره
green turtle U لاک پشت دریایی که تخمها وگوشت ان خوراکی است
littleneck clam U نوزاد حلزون خوراکی که معمولا خام خورده میشود
benzene U هیدروکربور معطر وبی رنگی بفرمول 6H6C که ازتقطیر قطران بدست میامد بنزین
pitting corrosion U سوراخهائی که در سطح بتن یا فلز در اثر خوردگی ایجاد میشود و به کرم خوراکی معروف است
clam U حلزون دوکپهای یا صدف خوراکی از جنس pecten گوشت صدف
clams U حلزون دوکپهای یا صدف خوراکی از جنس pecten گوشت صدف
pomfret U یکجور ماهی خوراکی دراقیانوس هندو اقیانوس ارام ماهی سیم دریایی
To go bad . To rot . To spoilt . U خراب شدن ( فاسد شدن مواد خوراکی )
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com