Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
shadowy
U
سایه مانند
shadowlike
U
سایه مانند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
shade
U
سایه دار کردن سایه افکندن
shadings
U
سایه دار کردن سایه افکندن
shades
U
سایه دار کردن سایه افکندن
silhouettes
U
طرح سایه سایه انداختن
silhouette
U
طرح سایه سایه انداختن
half tone screen
U
صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
vignetting
U
سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
He fight with his shadow.
<proverb>
U
او با سایه خود مى جنگد (از سایه خود مى ترسد).
bushbaby
U
گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
bushbabies
U
گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
fossiliferous
U
فسیل مانند سنگواره مانند
lamellate
U
لایه مانند ورقه مانند
umbra
U
سایه
auspices
U
سایه
cleek
U
سایه
shades
U
سایه
shadiness
U
سایه
shadows
U
سایه
shadings
U
سایه
shadowless
U
بی سایه
umber
U
سایه
shadowed
U
سایه
sunshade
U
سایه
shadowing
U
سایه
shading
U
سایه
thanks to.....
U
در سایه
sunshades
U
سایه
shadow
U
سایه
umbrage
U
سایه
shade
U
سایه
overshadowing
U
سایه افکندن بر
overshadowed
U
سایه افکندن بر
shadowing
U
شدو سایه
shadowing
U
شبح سایه
overshadow
U
سایه افکندن بر
kinephantoscope
U
سایه نما
bower
U
سایه بان
tones
U
سایه روشن
overshadows
U
سایه افکندن بر
tinge
U
سایه رنگ
shadow
U
شبح سایه
shadows
U
شدو سایه
halftones
U
سایه رنگ
shadows
U
شبح سایه
sombre
U
سایه دار
tone
U
سایه روشن
hatching
U
سایه زنی
halftone
U
سایه رنگ
bowers
U
سایه بان
shader
U
سایه رنگ زن
canopies
U
سایه بان
halation
U
نیم سایه
shadowy
U
سایه افکن
half tone
U
سایه روشن
shady
U
سایه دار
shadowy
<adj.>
U
سایه دار
To cast a shadow.
U
سایه انداختن
half shadow
U
نیم سایه
To cast a shadow .
U
سایه انداختن
shadeless
U
بدون سایه
kinema or cin
U
سایه نما
shaded
<adj.>
U
سایه دار
shadowed
U
شدو سایه
shadowed
U
شبح سایه
adumbration
U
سایه افکنی
lighting
U
سایه روشن
canopy
U
سایه بان
umbriferous
U
سایه افکن
overcast
U
سایه انداختن
adumbral
U
سایه افکن
shadow
U
شدو سایه
shade
U
سایه بان
sciagraphy
U
سایه نگاری
tone
U
سایه رنگ
light and shade
U
سایه روشن
shades
U
سایه بان
boxed cornice
U
سایه بان
bowery
U
سایه دار
obtenebrate
U
سایه افکندن بر
to go to the shades
U
سایه افکندن در
drop shadow
U
سایه برجسته
somber
U
سایه دار
umbrageous
U
سایه دار
silhouette target
U
سایه هدف
shade
U
سایه انداختن
shading
U
سایه زنی
shadow play
U
نمایش سایه ها
shades
U
سایه انداختن
shady
[place]
<adj.>
U
سایه دار
umber
U
سایه انداختن
ski graphŠetc
U
سایه نگاری
penumbra
U
سایه روشن
shadings
U
سایه انداختن
sciamachy
U
جنگ با سایه
tinges
U
سایه رنگ
umbrageous
[literary]
<adj.>
U
سایه دار
shadings
U
سایه بان
penumbra
U
نیم سایه
shading
U
سایه اندازی
adjustable wheel
U
چرخ تنظیم پذیر
[مانند بلندی]
[چرخ تطبیق پذیر]
[مانند نوع جاده]
umbrage
U
شابهت سایه وار
umbrage
U
سایه شاخ و برگ
shade
U
جای سایه دار
contrast
U
زمینه طرح و سایه
contrasted
U
زمینه طرح و سایه
contrasting
U
زمینه طرح و سایه
auspice
U
سایه حمایت توجهات
She has become rather off hand.
U
سایه اش سنگین شده
thank you
U
سایه شما کم نشود
shadings
U
جای سایه دار
sciagraph
U
عکس سایه نما
tintless
U
بدون سایه رنگ
thanks
U
افهار امتنان در سایه
thermal shadow
U
سایه روشن حرارتی
pencilled
U
بامداد سایه زده
gray scale
U
مقیاس سایه زنی
shady
U
سایه افکن مشکوک
contrasts
U
زمینه طرح و سایه
halftoning
U
سایه رنگ زدن
shades
U
جای سایه دار
phantasm
U
فاهر فریبنده سایه
adumbrate
U
سایه افکندن بر طرح
half tone
U
سایه روشن زدن
pastel shades
U
سایه رنگهای خفیف
shades
U
سایه دار کردن
to be afraid of one's own shadow .
از سایه خود هم ترسیدن .
shade
U
سایه دار کردن
shadings
U
سایه دار کردن
shadow factor
U
ضریب انحراف سایه
shading response
U
پاسخ سایه روشن
tone
U
سایه روشن عکس هوایی
mezzotint
U
نقاشی سایه روشن کردن
mezzotinto
U
نقاشی سایه روشن کردن
to go to the shades
U
مردن سایه دار کردن
croddhatching
U
بطور اریب سایه زدن
tones
U
سایه روشن عکس هوایی
shades
U
اختلاف جزئی سایه رنگ
contrast enhancement
U
توسعه تشخیص سایه روشن
shadings
U
اختلاف جزئی سایه رنگ
luminist
U
نقاش سایه روشن نما
shaded pole motor
U
موتور با قطب سایه دار
crosshatch
U
بطور اریب سایه زدن
shade
U
اختلاف جزئی سایه رنگ
The trees give a pleasant shade .
U
درختان سایه قشنگه می اندازد
sciomantic
U
غیبگو از روی سایه مرده
shadow
U
سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
anti dazzle vizor
U
سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
hachure
U
سایه زنی قلم هاشور زدن
galanty show
U
نمایش اشکال بوسیله سایه انداختن
shadows
U
سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
sciomacy
U
غیب گویی از روی سایه مرده
shadowing
U
سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
solid
U
سه بعدی سایه دار ایجاد میکند
Lets sit in the shade , Its cooler.
U
توی سایه بنشینیم خنک تر است
solids
U
سه بعدی سایه دار ایجاد میکند
To shadow someone.
U
مثل سایه کسی را تعقیب کردن
He hates my gusts. He detests me . He loathes the sight of me .
U
سایه ام را با تیر می زند ( دشمنی وعداوت )
shadowed
U
سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
stipple
U
با نقطه سایه زدن یانقشی ایجاد کردن
tones
U
درجه تیرگی و سایه داربودن رنگ در گرافیک کامپیوتری
tone
U
درجه تیرگی و سایه داربودن رنگ در گرافیک کامپیوتری
hachures
U
خطوط مقطع کوتاه برای سایه زدن بعکس
shadow factor
U
ضریب مربوط بانحراف سایه در عکس هوایی برای تعیین ارتفاع اشیاء
tan alt
U
ضریب انحراف سایه برای تعیین ارتفاع اشیا در روی عکس هوایی
grey scale
U
سایه هایی که از نمایش بخشهای رنگی روی صفحه تک رنگ تولید میشود
kernel
U
تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
kernels
U
تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
monochrome
U
صفحه نمایش کامپیوتر که متن و گرافیک را سیاه و سفید و سایه دار و نه رنگی نشان میدهد
composite video
U
واحد نمایش ویدیویی که یک سیگنال تصویری مرکب را می پذیرد و چندین رنگ یا سایه خاکستری ایجاد میکند
hypsometric diagram
U
طرح منظری عوارض نمایی که عوارض در ان با سایه زدن مشخص شده باشد
overcast
U
سایه افکندن ابر ابر دار کردن
hill shading
U
سایه زدن ارتفاعات و تپه هاروی نقشه رنگ کردن ارتفاعات در عکس جهت تابش نور خورشید
clouding
U
ابری شدن سایه افکن شدن
clouds
U
ابری شدن سایه افکن شدن
cloud
U
ابری شدن سایه افکن شدن
To shade ones eyes.
U
سایه زدن به چشم ( آرایش چشم )
half tone
U
رنگ متوسط سایه رنگ
black
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacked
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacker
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacks
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blackest
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
castellated
U
دژ مانند
vide
U
مانند
near
U
مانند
icily
U
یخ مانند
fluty
U
نی مانند
floriform
U
گل مانند
plumelike
U
پر مانند
after the example of
U
مانند
nearer
U
مانند
plumose
U
پر مانند
near-
U
مانند
lambdoid
U
مانند
aquiform
U
اب مانند
nearing
U
مانند
nearest
U
مانند
anthoid
U
گل مانند
analog
U
مانند
and so on
U
و مانند ان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com