Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pastel shades
U
سایه رنگهای خفیف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pastel
<adj.>
U
رنگهای خفیف
[با مداد رنگی]
kernel
U
تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
kernels
U
تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
blacked
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacker
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blackest
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacks
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
black
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
pantone matching system
U
روش استاندارد تط بیق رنگهای جوهر روی صفحه و خروجی چاپ شده با استفاده از کتاب رنگهای از پیش تعریف شده
shadings
U
سایه دار کردن سایه افکندن
shade
U
سایه دار کردن سایه افکندن
shades
U
سایه دار کردن سایه افکندن
silhouettes
U
طرح سایه سایه انداختن
silhouette
U
طرح سایه سایه انداختن
half tone screen
U
صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
vignetting
U
سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
He fight with his shadow.
<proverb>
U
او با سایه خود مى جنگد (از سایه خود مى ترسد).
febricula
U
تب خفیف
fainter
U
خفیف
mild
U
خفیف
milder
U
خفیف
mildest
U
خفیف
waff
U
خفیف
faint
U
خفیف
fainted
U
خفیف
faintest
U
خفیف
faints
U
خفیف
gauze
U
مه خفیف
low
U
خفیف
lower
U
خفیف کردن
lowering
U
خفیف کردن
let up
U
خفیف شدن
let-up
U
خفیف شدن
smallest
U
محقر خفیف
lowers
U
خفیف کردن
let-ups
U
خفیف شدن
smaller
U
محقر خفیف
small
U
محقر خفیف
lowered
U
خفیف کردن
hypomania
U
جنون خفیف
hypomania
U
شیدایی خفیف
low pressure
U
فشار خفیف
popgun
U
تفنگ خفیف
stroking
U
ضربه خفیف
hypomania
U
مانی خفیف
stroke
U
ضربه خفیف
pseudodebility
U
کودنی خفیف
gossamery
U
خفیف لطیف
stroked
U
ضربه خفیف
strokes
U
ضربه خفیف
subrange
U
میدان تیر خفیف
low water
U
جزر ومد خفیف
whee
U
صدای سوت خفیف
neap
U
خفیف ترین جزر و مد
low tide
U
جزر ومد خفیف
hemiparesis
U
فلج خفیف یک سویه
hypomanic
U
دارای جنون خفیف
paresis
U
فلج خفیف ضعف عضلانی
humiliatingly
U
پست سازنده خفیف کننده
humiliating
U
پست سازنده خفیف کننده
low explosive
U
ماده منفجره کندسوختار خفیف
microseism
U
زمین لرزه غیرمحسوس زلزله خفیف
primary colors
U
رنگهای اصلی
prism
U
رنگهای شوشه
color antagonists
U
رنگهای متضاد
prisms
U
رنگهای شوشه
saturated colour
U
رنگهای روشن
scumble
U
رنگهای نقاشی
spectral colours
U
رنگهای طیف
spectral colours
U
رنگهای طیفی
variegated colours
U
رنگهای گوناگون
vat dyes
U
رنگهای خمرهای
hard colors
U
رنگهای سنگین
principal colors
U
رنگهای اصلی
coal tar dyes
U
رنگهای قطرانی
chromatic colors
U
رنگهای فامی
complementary colors
U
رنگهای مکمل
metallic paints
U
رنگهای فلزی
dye vat
U
رنگهای خمرهای
primary colors
U
رنگهای نخستین
primary colours
U
رنگهای اصلی
fundamental colors
U
رنگهای اصلی
metamers
U
رنگهای همسان نما
homochromatic
U
دارای رنگهای مشابه
heterochromous
U
دارای رنگهای گوناگون
varicolored
U
دارای رنگهای متغیر
heterochromatic
U
دارای رنگهای مختلف
pyronine
U
رنگهای قلیایی زرد
the prismatic colours
U
رنگهای هفتگانه شوسه
ready mixed paints
U
رنگهای مخلوط اماده
I dislike dull colors .
U
رنگهای مات را دوست ندارم
pavonazzo
U
مرمری که رنگهای پرطاووسی دارد
varied
U
دارای رنگهای گوناگون رنگارنگ
sienna
U
که برای رنگهای روغنی بکارمیرود
spectrum
U
رنگهای مریی درطیف بین
blurs
U
مبهم کردن لبه ها و رنگهای یک تصویر
blurred
U
مبهم کردن لبه ها و رنگهای یک تصویر
blurring
U
مبهم کردن لبه ها و رنگهای یک تصویر
kinemacolour
U
سینماتوگرافی که رنگهای اصلی رانشان دهد
blur
U
مبهم کردن لبه ها و رنگهای یک تصویر
collage
U
اختلاط رنگهای مختلف درسطح پرده نقاشی
collages
U
اختلاط رنگهای مختلف درسطح پرده نقاشی
identities
U
مجموعه رنگهایی که اولین و آخرین آن رنگهای سیستم هستند
cameos
U
رنگهای مابین قرمز مایل به ابی یاقرمزمایل به زرد
cameo
U
رنگهای مابین قرمز مایل به ابی یاقرمزمایل به زرد
identity
U
مجموعه رنگهایی که اولین و آخرین آن رنگهای سیستم هستند
palettes
U
مجموعهای از رنگهای قابل دسترس در یک سیستم گرافیکی کامپیوتر
palette
U
مجموعهای از رنگهای قابل دسترس در یک سیستم گرافیکی کامپیوتر
opah
U
یکجور ماهی بزرگ خال مخالی در اقیانوس اطلس که رنگهای روشن دارد
lapped
U
ترکیب رنگهای چاپ شده به طوری که هیچ فاصلهای بین آنها نباشد
lap
U
ترکیب رنگهای چاپ شده به طوری که هیچ فاصلهای بین آنها نباشد
CLUT
U
جدول شماره ها در ویندوز و برنامههای گرافیکی برای ذخیره سازی محدوده رنگهای یک تصویر
tristimulus values
U
مقادیر نسبی یه رنگ اصلی که برای ایجاد رنگهای دیگر باهم ترکیب می شوند
nitrobenzene
U
ابگونهای که بوی روغن بادام تلخ میدهدو درساختن رنگهای جوهری بکار میرود
shade
U
سایه
shades
U
سایه
shadowless
U
بی سایه
cleek
U
سایه
umbra
U
سایه
shadiness
U
سایه
shadings
U
سایه
thanks to.....
U
در سایه
shadowed
U
سایه
umber
U
سایه
shadowing
U
سایه
shadows
U
سایه
sunshade
U
سایه
sunshades
U
سایه
shading
U
سایه
auspices
U
سایه
shadow
U
سایه
umbrage
U
سایه
opalite
U
ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود
obtenebrate
U
سایه افکندن بر
overshadowed
U
سایه افکندن بر
overshadowing
U
سایه افکندن بر
overshadows
U
سایه افکندن بر
shadowy
<adj.>
U
سایه دار
tone
U
سایه روشن
shaded
<adj.>
U
سایه دار
shadowlike
U
سایه مانند
shadowy
U
سایه مانند
shadeless
U
بدون سایه
somber
U
سایه دار
lighting
U
سایه روشن
silhouette target
U
سایه هدف
overshadow
U
سایه افکندن بر
shadowy
U
سایه افکن
half tone
U
سایه روشن
half shadow
U
نیم سایه
halation
U
نیم سایه
kinephantoscope
U
سایه نما
light and shade
U
سایه روشن
kinema or cin
U
سایه نما
sciamachy
U
جنگ با سایه
shady
U
سایه دار
shader
U
سایه رنگ زن
ski graphŠetc
U
سایه نگاری
sciagraphy
U
سایه نگاری
umber
U
سایه انداختن
shadow play
U
نمایش سایه ها
penumbra
U
سایه روشن
penumbra
U
نیم سایه
drop shadow
U
سایه برجسته
shadowing
U
شبح سایه
sombre
U
سایه دار
shading
U
سایه زنی
shading
U
سایه اندازی
shadow
U
شبح سایه
canopies
U
سایه بان
bowers
U
سایه بان
bower
U
سایه بان
shade
U
سایه بان
tone
U
سایه رنگ
shadowed
U
شبح سایه
shadowed
U
شدو سایه
shadowing
U
شدو سایه
shadows
U
شبح سایه
shadows
U
شدو سایه
tinge
U
سایه رنگ
tinges
U
سایه رنگ
umbrageous
[literary]
<adj.>
U
سایه دار
shady
[place]
<adj.>
U
سایه دار
halftones
U
سایه رنگ
To cast a shadow .
U
سایه انداختن
shade
U
سایه انداختن
shades
U
سایه بان
hatching
U
سایه زنی
tones
U
سایه روشن
to go to the shades
U
سایه افکندن در
overcast
U
سایه انداختن
adumbral
U
سایه افکن
umbriferous
U
سایه افکن
adumbration
U
سایه افکنی
canopy
U
سایه بان
bowery
U
سایه دار
boxed cornice
U
سایه بان
shadings
U
سایه انداختن
shades
U
سایه انداختن
halftone
U
سایه رنگ
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com