English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
shady U سایه افکن مشکوک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
umbriferous U سایه افکن
shadowy U سایه افکن
adumbral U سایه افکن
cloud U ابری شدن سایه افکن شدن
clouds U ابری شدن سایه افکن شدن
clouding U ابری شدن سایه افکن شدن
shades U سایه دار کردن سایه افکندن
shade U سایه دار کردن سایه افکندن
shadings U سایه دار کردن سایه افکندن
silhouette U طرح سایه سایه انداختن
silhouettes U طرح سایه سایه انداختن
half tone screen U صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
vignetting U سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
He fight with his shadow. <proverb> U او با سایه خود مى جنگد (از سایه خود مى ترسد).
bomber U بمب افکن
electron injector U الکترون افکن
factious U نفاق افکن
falmethrower U شعله افکن
torpedo boat U اژدر افکن
fire thrower U شعله افکن
flame thrower U شعله افکن
peashooters U نخود افکن
peashooter U نخود افکن
irradiative U پرتو افکن
bombers U بمب افکن
projector U پیش افکن
projectors U پیش افکن
bombardier U بمب افکن
trajectories U فرا افکن
radiator U گرما افکن
radiators U گرما افکن
projectors U پرتو افکن
trajectory U فرا افکن
projector U پرتو افکن
disruptive U نفاق افکن
searchlight U نور افکن
searchlights U نور افکن
fighter bomber U شکاری- بمب افکن
torpedo boat U ناوچه اژدر افکن
pharos U نور افکن دریایی
pt boat U ناوچه اژدر افکن
bombers U هواپیمای بمب افکن
searchlight U اشعه نور افکن
destroyer boat U قایق اژدر افکن
searchlights U اشعه نور افکن
bomber U هواپیمای بمب افکن
torpedo plane U هواپیمای اژدر افکن
broad beam headlamp U نور افکن با تشعشع عرضی
obscures U مشکوک
obscurer U مشکوک
obscured U مشکوک
obscurest U مشکوک
questionable U مشکوک
obscuring U مشکوک
dubitable U مشکوک
skeptic U مشکوک
in dispute U مشکوک
obscure U مشکوک
suspicious U مشکوک
esoteric U مشکوک
precarious <adj.> U مشکوک
fishy U مشکوک
unsuspected U نا مشکوک
uncertainly U مشکوک
uncertain U مشکوک
open to question <adj.> U مشکوک
touch and go U مشکوک
impeachable U مشکوک
doubtful U مشکوک
ambiguities U سخن مشکوک
left-handed U دورو مشکوک
dubitable U مورد شک مشکوک
doutful category U کشتی مشکوک
obscurest U مشکوک ساختن
toss-up U مسئله مشکوک
ambiguity U سخن مشکوک
suspected U مشکوک مظنون
dubiously U بطور مشکوک
suspecta U مشکوک شدن
to admit of d U مشکوک بودن
dubious U مورد شک مشکوک
obscuring U مشکوک ساختن
problematically U بطور مشکوک
obscures U مشکوک ساختن
toss up U مسئله مشکوک
vacillatory U مردد مشکوک
obscure U مشکوک ساختن
obscured U مشکوک ساختن
obscurer U مشکوک ساختن
questionable results U نتایج مشکوک
stratojet U نوعی هواپیمای بمب افکن قاره پیمای 6 موتوره
bad dept U طلب مشکوک الوصول
suspect battery U اتشبار مشکوک دشمن
questionable U سوال برانگیز مشکوک
doubtful account U طلب مشکوک الوصول
it is of doubtful proveance U مبدا ان مشکوک است
to become suspected U مشکوک [مظنون] شدن
stratofortress U نوعی هواپیمای قاره پیمای استراتژیکی بمب افکن 8موتوره
inquest U بازجویی و تحقیق در موردمرگهای مشکوک
doubtful U ترکش مشکوک مورد تردید
inquests U بازجویی و تحقیق در موردمرگهای مشکوک
apocryphal U دارای اعتبار مشکوک ساختگی
brassage U هزینه مشکوک نمودن شمش
The suspected offender [perpetrator] is a previously respectable father. U پدری تا به حال محترم مشکوک به جرم است .
pseudepigrapha U نوشته هاوکتابهای مشکوک الاعتباری که تالیف انهارابنویسندگان نسبت میدهد
precarious U عاریهای بسته بمیل دیگری مشروط بشرایط معینی مشکوک
shadings U سایه
shadowless U بی سایه
thanks to..... U در سایه
shadiness U سایه
umbra U سایه
cleek U سایه
shadowing U سایه
umbrage U سایه
umber U سایه
sunshade U سایه
shadowed U سایه
shade U سایه
auspices U سایه
shading U سایه
shadow U سایه
shades U سایه
sunshades U سایه
shadows U سایه
hustler U بمب افکن استراتژیکی قابل حمل بمب اتمی که با چهارموتور جت مجهز است
hustlers U بمب افکن استراتژیکی قابل حمل بمب اتمی که با چهارموتور جت مجهز است
purple U در رهگیری هوایی یعنی یکان یا هواپیمای تعیین شده مشکوک به حمل جنگ افزاراتمی است
mark mark U اعلام رها کردن بمب به هواپیمای بمب افکن از سوی دستگاه کنترل زمینی
somber U سایه دار
shadow U شبح سایه
bower U سایه بان
silhouette target U سایه هدف
shadowlike U سایه مانند
obtenebrate U سایه افکندن بر
To cast a shadow . U سایه انداختن
tone U سایه روشن
light and shade U سایه روشن
kinephantoscope U سایه نما
kinema or cin U سایه نما
sciamachy U جنگ با سایه
canopy U سایه بان
overshadows U سایه افکندن بر
overshadowing U سایه افکندن بر
penumbra U نیم سایه
penumbra U سایه روشن
bowers U سایه بان
halftone U سایه رنگ
ski graphŠetc U سایه نگاری
shadeless U بدون سایه
shader U سایه رنگ زن
sciagraphy U سایه نگاری
umbrageous U سایه دار
to go to the shades U سایه افکندن در
To cast a shadow. U سایه انداختن
canopies U سایه بان
halftones U سایه رنگ
shadow play U نمایش سایه ها
shadowed U شبح سایه
shadowed U شدو سایه
shadow U شدو سایه
tones U سایه روشن
half tone U سایه روشن
umbrageous [literary] <adj.> U سایه دار
shading U سایه اندازی
shading U سایه زنی
adumbration U سایه افکنی
tinge U سایه رنگ
bowery U سایه دار
boxed cornice U سایه بان
sombre U سایه دار
umber U سایه انداختن
shade U سایه بان
hatching U سایه زنی
shades U سایه انداختن
shades U سایه بان
shadings U سایه بان
shady [place] <adj.> U سایه دار
shadings U سایه انداختن
shade U سایه انداختن
shady U سایه دار
tone U سایه رنگ
shaded <adj.> U سایه دار
lighting U سایه روشن
shadowy U سایه مانند
overshadow U سایه افکندن بر
halation U نیم سایه
shadowing U شبح سایه
shadowing U شدو سایه
half shadow U نیم سایه
overshadowed U سایه افکندن بر
shadows U شبح سایه
overcast U سایه انداختن
tinges U سایه رنگ
shadowy <adj.> U سایه دار
drop shadow U سایه برجسته
shadows U شدو سایه
dive bomber U هواپیمای بمب افکن شیرجه هواپیمای عمودرو
thermal shadow U سایه روشن حرارتی
tintless U بدون سایه رنگ
umbrage U سایه شاخ و برگ
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com