Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 113 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
he stood still
U
ساکت ایستاد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
His heart stopped beating.
U
قلبش از کار ایستاد
The patients hrart stopped beating.
U
قلب بیمار از کار افتاد ( ایستاد )
serene
U
ساکت
shush
U
ساکت
whist
U
ساکت
lown
U
ساکت
quieter
U
ساکت تر
soundless
U
ساکت
tace
U
ساکت
tacet
U
ساکت
sockets
U
ساکت
acquiescent
U
ساکت
cut it out
<idiom>
U
ساکت شو
at pause
U
ساکت
sh
U
ساکت
dormant
U
ساکت
hush
U
ساکت ارام
lulls
U
ساکت شدن
talk down
U
ساکت کردن
lulling
U
ساکت شدن
the sea was lulled
U
دریا ساکت شد
h!
U
ساکت باش
tace
U
ساکت باش
assuasive
U
ساکت کننده
mutely
U
بطور ساکت
tacet
U
ساکت باش
keep still
U
ساکت باش
input socket
ساکت ورودی
dead spot
U
منطقه ساکت
to put down
U
ساکت کردن
whish
U
ساکت باش
Be quiet!Hold your tongue!
<idiom>
U
ساکت باش!
Hush up!
<idiom>
U
ساکت باش!
Hush!
<idiom>
U
ساکت باش!
Keep quiet!
<idiom>
U
ساکت باش!
Shush!
<idiom>
U
ساکت باش!
Stop talking!
<idiom>
U
ساکت باش!
Silence!
<idiom>
U
ساکت باش!
Quiet!silence!
U
خاموش ( ساکت ) !
keep quiet
<idiom>
U
ساکت ماندن
to lie dormant
U
ساکت بودن
Keep your trap shut!
U
ساکت باش !
pipe down !
<idiom>
U
ساکت باش!
Dry up!
U
ساکت باش!
lulled
U
ساکت شدن
imperturbable
U
خونسرد ساکت
quietening
U
ساکت کردن
quietens
U
ساکت کردن
quietened
U
ساکت کردن
conciliate
U
ساکت کردن
conciliated
U
ساکت کردن
conciliates
U
ساکت کردن
conciliating
U
ساکت کردن
calm
U
ساکت ساکن
quieten
U
ساکت کردن
mums
U
ساکت بودن
mum
U
ساکت بودن
quiet
U
ساکت کردن
quietest
U
ساکت کردن
still
U
خاموش ساکت
stiller
U
خاموش ساکت
stillest
U
خاموش ساکت
stills
U
خاموش ساکت
silent
U
ساکت بیصدا
shush
U
ساکت کردن
calmed
U
ساکت ساکن
whist
U
ساکت کردن
calming
U
ساکت ساکن
silence
U
ساکت کردن
silenced
U
ساکت کردن
calms
U
ساکت ساکن
calmest
U
ساکت ساکن
silences
U
ساکت کردن
calmer
U
ساکت ساکن
silencing
U
ساکت کردن
lull
U
ساکت شدن
silencers
U
فرونشاننده ساکت کننده
unsettled
U
ساکت نشده فروننشسته
mome
U
ادم ساکت وگیج
silencer
U
فرونشاننده ساکت کننده
to hush up
U
ساکت نگاه داشتن
appeasing
U
ساکت کردن تسکین دادن
stillest
U
ساکت کردن خاموش شدن
appeased
U
ساکت کردن تسکین دادن
appease
U
ساکت کردن تسکین دادن
stills
U
ساکت کردن خاموش شدن
stiller
U
ساکت کردن خاموش شدن
still
U
ساکت کردن خاموش شدن
Do you have anything quieter?
U
آیا چیزی ساکت تر دارید؟
save one's breath
<idiom>
U
به صرفت است که ساکت باشی
It must be quiet.
باید ساکت و آرام باشد.
appeases
U
ساکت کردن تسکین دادن
stanch
U
خاموش کردن ساکت شدن
pipe down
U
راحت باش دادن ساکت شدن
to hold one's tongue
U
ساکت ماندن زبان خودرانگاه داشتن
Be quiet so as not to wake the others.
U
ساکت باشید تا دیگران را بیدار نکنید.
hold one's tongue
<idiom>
U
جلوی زبان خود را گرفتن،ساکت ماندن
I'm sick of that jike, cut it out, can't you?
U
حالم از این جوک به هم می خورد، ساکت شو. نمیتونی؟
Be quiet, will you!
U
ساکت باش!
[صدایت خیلی بلند است]
calmed
U
: ارام کردن ساکت کردن
calm
U
: ارام کردن ساکت کردن
calmest
U
: ارام کردن ساکت کردن
muffle
U
خاموش کردن ساکت کردن
calmer
U
: ارام کردن ساکت کردن
still brith
U
خاموش کردن ساکت کردن
muffles
U
خاموش کردن ساکت کردن
calming
U
: ارام کردن ساکت کردن
calms
U
: ارام کردن ساکت کردن
muffling
U
خاموش کردن ساکت کردن
extinguishing
U
ساکت کردن ملغی کردن
extinguish
U
ساکت کردن ملغی کردن
extinguishes
U
ساکت کردن ملغی کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com