Perdic | سال ابی که برابر است با اول مهر هر سال تا پایان شهریور سال بعد | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	water year U	سال ابی که برابر است با اول مهر هر سال تا پایان شهریور سال بعد

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	eol U	پایان خط پرچمی که بیان کننده پایان یک خط داده میباشد
	howitzer U	توپی که طول لوله ان برابر با 02 تا03 برابر کالیبر باشد
	terminates U	پایان دادن پایان یافتن
	terminate U	پایان دادن پایان یافتن
	terminated U	پایان دادن پایان یافتن
	doubled up U	سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
	doubled U	سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
	double U	سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
	density U	سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
	densities U	سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
	isodomun U	[بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
	isodomon U	[بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
	sensitive to corrosion U	حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
	triplicate U	سه برابر سه برابر کردن
	without recourse U	عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
	splash proof enclosure U	حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
	point U	پایان
	limit U	پایان
	termination U	پایان
	end U	پایان
	finishes U	پایان
	conclusions U	پایان
	ends U	پایان
	finish U	پایان
	windup U	پایان
	ended U	پایان
	foreverness U	بی پایان
	forever U	بی پایان
	sempiternity U	بی پایان
	perpetuity U	بی پایان
	eternity U	بی پایان
	eternality U	بی پایان
	immortality U	بی پایان
	issue [outcome] U	پایان
	aeon U	بی پایان
	closer U	پایان
	close U	پایان
	closes U	پایان
	closest U	پایان
	to sit out U	تا پایان
	infinite time U	بی پایان
	conclusion U	پایان
	periods U	پایان
	inconclusive U	بی پایان
	unfinished U	بی پایان
	decapoda U	ده پایان
	fruition U	پایان
	illimitable U	بی پایان
	illmitable U	بی پایان
	incessant U	پی در پی بی پایان
	initiator terminator U	پایان ده
	unending U	بی پایان
	never-ending U	بی پایان
	never ending U	بی پایان
	cessation U	پایان
	period U	پایان
	finis U	پایان
	endless U	بی پایان
	interminate U	بی پایان
	finish line U	خط پایان
	end line U	خط پایان
	end all U	پایان
	ending U	پایان
	abysses U	بی پایان
	hexapod U	شش پایان
	abyss U	بی پایان
	unbound U	بی پایان
	finallist U	پایان رس
	eternities U	بی پایان
	abysm U	بی پایان
	endings U	پایان
	finality U	پایان
	out <adv.> U	پایان
	bourne U	پایان
	eternity U	بی پایان
	run out (of something) <idiom> U	به پایان رساندن
	turn out <idiom> U	نتیجه ،پایان
	time out <idiom> U	پایان وقت
	termination date U	تاریخ پایان
	to bring to an end U	به پایان رساندن
	terminuse ad quem U	نقطه پایان
	to come to a end U	به پایان رسیدن
	to see out U	به پایان رساندن
	to see through U	به پایان رساندن
	interminableness U	پایان ناپذیری
	do away with <idiom> U	به پایان رساندن
	year-end U	پایان سال
	wind up U	پایان یافتن
	wind up U	پایان دادن
	endless U	بدون پایان
	follow through <idiom> U	به پایان رساندن
	atrocious U	با شرارت بی پایان
	year-end	سال پایان
	fineless U	بی پایان کردن
	get through U	به پایان رساندن
	godspeed U	پایان انجام
	harvest home U	پایان درو
	inexhaustibility U	پایان نا پذیری
	come off U	پایان مسابقه
	jikan U	پایان وقت
	last a U	دم اخر پایان
	myriapoda U	هزار پایان
	normal termination U	پایان عادی
	get over U	به پایان رساندن
	end mark U	علامت بی پایان
	end of block U	پایان یک بلوک
	finitude U	پایان پذیری
	gastropod U	شکم پایان
	get done with U	به پایان رساندن
	to get oven U	به پایان رساندن
	to go through with U	به پایان رساندن
	eoj U	پایان کارob
	eof U	پایان فایل
	eob U	پایان یک بلوک
	endnote U	پایان مدرک
	endless loop U	حلقه بی پایان
	ominscience U	دانش بی پایان
	omniscience U	دانش بی پایان
	sequel U	نتیجه پایان
	past U	پایان یافته
	rhizopod U	ریشه پایان
	sign off U	پایان دادن به
	subjunction U	افزایش در پایان
	eternal U	بی پایان دائمی
	surcease U	پایان استراحت
	teleologist U	پایان شناس
	terminable U	پایان یافتنی
	finishes U	پایان مسابقه
	sequels U	نتیجه پایان
	termination U	پایان یابی
	termination U	پایان دهی
	on side U	پایان بازی
	abend U	پایان غیرعادی
	placing judge U	داور خط پایان
	tapes U	نوار خط پایان
	taped U	نوار خط پایان
	tape U	نوار خط پایان
	irredeemable U	پایان ناپذیر
	ends U	پایان یک دور
	ended U	پایان یک دور
	end U	پایان یک دور
	finish U	پایان مسابقه
	It's over. U	به پایان رسید.
	theses U	پایان نامه
	thesis U	پایان نامه
	unceasing U	پایان ناپذیر
	to turn out U	به پایان رسیدن
	conclusions U	پایان یک چیز
	Finifugal <adj.> U	تنفر از پایان
	conclusion U	پایان یک چیز
	interminable U	پایان ناپذیر
	over- U	پایان یافتن
	over U	پایان یافتن
	terminating U	پایان بخش
	buzzer U	زنگ پایان
	buzzers U	زنگ پایان
	terminating U	پایان دار
	dissertations U	پایان نامه
	dissertation U	پایان نامه
	Over and out! U	پایان اعلان !
	sustainable energy U	انرژی بی پایان
	teleology U	پایان شناسی
	Over and out! U	پایان خبر !
	to sing out U	با اوازبه پایان رساندن
	sit out U	تا پایان چیزی نشستن
	terminal U	واقع در نوک پایان
	interminably U	بطور پایان ناپذیر
	point fund U	پاداش پایان فصل
	terminals U	واقع در نوک پایان
	post fix U	در پایان واژه چسباندن
	to be over something U	به پایان رسیدن چیزی
	continuous U	بدون پایان یابدون قط عی
	postseason U	بعد از پایان فصل
	postlude U	قطعه موسیقی پایان
	terminating symbol U	نماد پایان بخش
	finish yarn U	نوار پایان مسابقه
	teleologic U	وابسته به پایان شناسی
	final whistle U	سوت پایان [ورزش]
	finish tape U	نوار پایان مسابقه
	crashingly U	پایان عملیات کامپیوتر
	grallatorial U	وابسته به دراز پایان
	crashing U	پایان عملیات کامپیوتر
	crashes U	پایان عملیات کامپیوتر
	get through U	به پایان رساندن گذراندن
	crashed U	پایان عملیات کامپیوتر
	crash U	پایان عملیات کامپیوتر
	on end <idiom> U	بنظر به پایان رسیده
	raw deal <idiom> U	آخر خط ،پایان هستی
	exit interview U	مصاحبه پایان خدمت
	periods U	نقطه پایان جمله
	make short work of something <idiom>	[به سرعت به پایان رساندن]
	period U	نقطه پایان جمله
	full point U	نقطه پایان جمله
	dash off <idiom> U	سریعا به پایان رساندن
	year-end U	وابسته به پایان سال
	and there an end. U	و پایان وجود دارد.
	come to nothing <idiom> U	باشکست به پایان رسیدن
	chutes U	دالان پایان دوصحرانوردی
	chute U	دالان پایان دوصحرانوردی
	wires U	خط اغاز یا پایان مسابقه