English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
readjustment U سازگاری مجدد
readjustments U سازگاری مجدد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
charge U ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charges U ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
re endorsement U پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
regenerates U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerated U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerating U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerate U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
accorded U :سازگاری
amenities U سازگاری
accords U :سازگاری
accord سازگاری
amenity U سازگاری
fitness U سازگاری
maladjustment U کژ سازگاری
maladjustments U کژ سازگاری
incompatibility U نا سازگاری
adaptability U سازگاری
adjustments U سازگاری
salubrity U سازگاری
salucrity U سازگاری
consistency U سازگاری
compatibility U سازگاری
consentaneity U سازگاری
pc compatibility U سازگاری با PC
agreeableness U سازگاری
agreeability U سازگاری
adjustment U سازگاری
consistence U توافق سازگاری
second wind U سازگاری ثانوی
adjustment inventory U پرسشنامه سازگاری
adjustment mechanism U مکانیسم سازگاری
consistency U توافق سازگاری
accompt U سازگاری توافق
adaptableness U قوه سازگاری
compatibility U سازگاری دمسازی
mutual consistency U سازگاری متقابل
internal consistency U سازگاری داخلی
harmony of interests U سازگاری منافع
bell adjustment inventory U پرسشنامه سازگاری بل
downward compatibility U سازگاری بزیر
unity U سازش سازگاری
adaptability U توافق سازگاری
consistency check U بررسی سازگاری
rapport U مناسبت سازگاری
upward compatibility U سازگاری بالاگرا
social adjustment U سازگاری اجتماعی
vocational adjustment U سازگاری شغلی
software compatible U سازگاری نرم افزاری
software compatability U سازگاری نرم افزاری
adaptive disorder U اختلالات سازگاری [روانشاسی]
adjustment disorder U اختلالات سازگاری [روانشاسی]
upward compatible U طراحی شده برای سازگاری با مدلهای موجود یا مدلهای آینده که هنوز اختراع نشده اند
upwards compatible U طراحی شده برای سازگاری با مدلهای موجود یا مدلهای آینده که هنوز اختراع نشده اند
conventions U استاندارها یا قوانین آشنا که برای ایجاد سازگاری نرم افزار یا سخت افزار باید دنبال شوند
convention U استاندارها یا قوانین آشنا که برای ایجاد سازگاری نرم افزار یا سخت افزار باید دنبال شوند
renewed U مجدد
second U مجدد
furthermore U مجدد
further U مجدد
further on U مجدد
reflorescence U مجدد
seconding U مجدد
furthers U مجدد
furthering U مجدد
furthered U مجدد
seconds U مجدد
seconded U مجدد
replenish U تدارک مجدد
replenished U پرکردن مجدد
recreation U خلق مجدد
remand U بازداشت مجدد
replenish U پرکردن مجدد
remanded U بازداشت مجدد
reissues U چاپ مجدد
reissued U چاپ مجدد
reissue U چاپ مجدد
replenished U تدارک مجدد
replenishes U پرکردن مجدد
restatements U بیان مجدد
replenishes U تدارک مجدد
remanding U بازداشت مجدد
remands U بازداشت مجدد
recreations U خلق مجدد
reassurance U اطمینان مجدد
reassurances U اطمینان مجدد
restatement U بیان مجدد
reconditioning U تعمیر مجدد
recurrence U رویدادن مجدد
recurrences U رویدادن مجدد
reinforcement U وضع مجدد
reproduction U تولید مجدد
reproductions U تولید مجدد
replenishing U تدارک مجدد
reissuing U چاپ مجدد
subdivision U تقسیم مجدد
subdivisions U تقسیم مجدد
replenishing U پرکردن مجدد
retaking U گرفتن مجدد
restart U شروع مجدد
resorption U مکیدن مجدد
reshipment U حمل مجدد
resale U حراج مجدد
resale U فروس مجدد
rerun U اجرای مجدد
republication U انتشار مجدد
reporduce U تولید مجدد
reoccur U فهور مجدد
renegotiation U مذاکره مجدد
renascence U زندگی مجدد
remotion U حرکت مجدد
resupply U اماد مجدد
resurvey U بررسی مجدد
retransmission U مخابره مجدد
retakes U گرفتن مجدد
retaken U گرفتن مجدد
retake U گرفتن مجدد
re-runs U نمایش مجدد
re-running U نمایش مجدد
re-run U نمایش مجدد
re-ran U نمایش مجدد
comebacks U دستیابی مجدد
comeback U دستیابی مجدد
retread process U تعمیر مجدد
reebtry U دخول مجدد
retransmission U ارسال مجدد
reintegration U استقرار مجدد
reinsurance U بیمه مجدد
reinfection U عفونت مجدد
reconveyance U اعاده مجدد
reconversion U گرایش مجدد
recompile U کامپایل مجدد
recaption U توقیف مجدد
reapparition U فهور مجدد
reallocation U تخصیص مجدد
reactivation U فعالیت مجدد
re establishment U تاسیس مجدد
re claim U تقاضای مجدد
re attachment U توقیف مجدد
crossecheck U مقابله مجدد
reinterpretation U تفسیر مجدد
reconviction U محکومیت مجدد
recoupment U کسب مجدد
recrystallization U تبلور مجدد
regeneracy U تولید مجدد
regelation U انجماد مجدد
reformat U فرمت مجدد
reexport U صادرات مجدد
reentrance U دخول مجدد
reenlistment U سربازگیری مجدد
reeducation U تربیت مجدد
reebtry U تملک مجدد
reebtry U ورود مجدد
redirection U راهنمایی مجدد
rededication U تقدیم مجدد
rededication U اهدا مجدد
after shrinkage U انقباض مجدد
redrawn U رسم مجدد
rallied U اجتماع مجدد
reload U پر کردن مجدد
reload U بارکردن مجدد
reloaded U پر کردن مجدد
reloading U پر کردن مجدد
reloading U بارکردن مجدد
reloads U پر کردن مجدد
reloads U بارکردن مجدد
retrial U ازمایش مجدد
rallies U اجتماع مجدد
resurgence U طغیان مجدد
recounted U شمارش مجدد
recount U شمارش مجدد
redraws U رسم مجدد
redrew U رسم مجدد
repaint U رسم مجدد
reorganization U تشکیلات مجدد
reorganization U سازماندهی مجدد
rally U اجتماع مجدد
redistribution U توزیع مجدد
retrial U محاکمه مجدد
retrials U ازمایش مجدد
reorganize U تشکیلات مجدد
restoration U استقرار مجدد
reorganize U سازماندهی مجدد
reorganized U تشکیلات مجدد
reorganized U سازماندهی مجدد
reorganizes U تشکیلات مجدد
reorganizes U سازماندهی مجدد
reorganizing U تشکیلات مجدد
reorganizing U سازماندهی مجدد
reorganising U سازماندهی مجدد
remarriage U ازدواج مجدد
reorganising U تشکیلات مجدد
re examination U بازپرسی مجدد
retrials U محاکمه مجدد
revaluation U بهاگذاری مجدد
revaluation U ارزیابی مجدد
reorganised U تشکیلات مجدد
reorganised U سازماندهی مجدد
reorganises U تشکیلات مجدد
reorganises U سازماندهی مجدد
remarriages U ازدواج مجدد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com