Perdic | سازگاری توافق | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	accompt U	سازگاری توافق

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words

	adaptability U	توافق سازگاری
	consistency U	توافق سازگاری
	consistence U	توافق سازگاری
Other Matches

	We have agreed in princeple . U	درکل توافق کرده ایم ( توافق درکلیات )
	enewal of contract by tacit agreement U	تجدید توافق بر اساس توافق ضمنی
	pc compatibility U	سازگاری با PC
	salubrity U	سازگاری
	salucrity U	سازگاری
	compatibility U	سازگاری
	maladjustments U	کژ سازگاری
	consentaneity U	سازگاری
	incompatibility U	نا سازگاری
	adaptability U	سازگاری
	consistency U	سازگاری
	fitness U	سازگاری
	maladjustment U	کژ سازگاری
	agreeability U	سازگاری
	agreeableness U	سازگاری
	adjustments U	سازگاری
	adjustment U	سازگاری
	accord	سازگاری
	accorded U	:سازگاری
	amenities U	سازگاری
	accords U	:سازگاری
	amenity U	سازگاری
	mutual consistency U	سازگاری متقابل
	internal consistency U	سازگاری داخلی
	harmony of interests U	سازگاری منافع
	consistency check U	بررسی سازگاری
	social adjustment U	سازگاری اجتماعی
	adaptableness U	قوه سازگاری
	adjustment inventory U	پرسشنامه سازگاری
	rapport U	مناسبت سازگاری
	downward compatibility U	سازگاری بزیر
	bell adjustment inventory U	پرسشنامه سازگاری بل
	compatibility U	سازگاری دمسازی
	vocational adjustment U	سازگاری شغلی
	second wind U	سازگاری ثانوی
	upward compatibility U	سازگاری بالاگرا
	unity U	سازش سازگاری
	readjustments U	سازگاری مجدد
	readjustment U	سازگاری مجدد
	adjustment mechanism U	مکانیسم سازگاری
	adaptive disorder U	اختلالات سازگاری [روانشاسی]
	software compatability U	سازگاری نرم افزاری
	adjustment disorder U	اختلالات سازگاری [روانشاسی]
	software compatible U	سازگاری نرم افزاری
	conciliation U	توافق
	consistency U	توافق
	accommodation U	توافق
	agreements U	توافق
	adaptation U	توافق
	adaptations U	توافق
	agreement U	توافق
	concert U	توافق
	concent U	توافق
	maladapted U	بی توافق
	to come to an understanding U	توافق
	commensurableness U	توافق
	commensurability U	توافق
	concerts U	توافق
	accommodations U	توافق
	concord U	توافق
	consent U	توافق
	settlement U	توافق
	band U	توافق
	coincidences U	توافق
	coincidence U	توافق
	analogy U	توافق
	bands U	توافق
	accorded U	توافق
	consents U	توافق
	concurrence U	توافق
	accords U	توافق
	accord U	توافق
	consenting U	توافق
	consented U	توافق
	rapport U	توافق
	analogies U	توافق
	keeping U	توافق
	settlements U	توافق
	concordat U	توافق دوستانه
	conformable U	قابل توافق
	conformation U	سازش توافق
	accordance U	وفق توافق
	adaptable U	قابل توافق
	conconancy U	توافق صدا
	compromiser U	توافق کار
	master agreement U	توافق اولیه
	agreement coefficient U	ضریب توافق
	agreement of arguments U	توافق نشانوندها
	arbitration agreement U	توافق بر حکمیت
	frame agreement U	توافق اولیه
	basic agreement U	توافق اولیه
	collective agreement U	توافق جمعی
	maladjusted U	بی توافق دژسازگار
	deals U	توافق تجاری
	inharmoniousness U	عدم توافق
	maladaptation U	عدم توافق
	mutual agreement U	توافق طرفین
	plea agreement U	توافق مدافعه
	reciprocal agreement U	توافق دو جانبه
	speaking with prosecutor U	توافق باشاکی
	synesis U	توافق معانی
	unilateral agreement U	توافق یک جانبه
	inconsonantly U	باعدم توافق
	inadaptable U	توافق ندادنی
	consonance U	توافق صدا
	reach an agreement U	به توافق رسیدن
	correspondence principle U	اصل توافق
	disconformity U	عدم توافق
	discordance U	عدم توافق
	dissidence U	عدم توافق
	deal U	توافق تجاری
	harmonometer U	توافق سنج
	his painting lacked repose U	نقاشی وی توافق
	modus vivendi U	توافق موقت
	breach U	خطای رد یک توافق
	disparity U	عدم توافق
	disparities U	عدم توافق
	maladjustments U	عدم توافق
	consensus U	توافق عام
	maladjustment U	عدم توافق
	breaches U	خطای رد یک توافق
	adaptation U	توافق سازش
	breached U	خطای رد یک توافق
	adaptations U	توافق سازش
	give-and-take U	آماده به توافق
	understandings U	توافق تظر
	adhesion U	همبستگی توافق
	skeleton agreement U	توافق اولیه
	outline agreement U	توافق اولیه
	adaption U	توافق سازش
	adaptiveness U	قوه توافق
	adaptableness U	قابلیت توافق
	understanding U	توافق تظر
	disagreement U	عدم توافق
	disagreements U	عدم توافق
	upwards compatible U	طراحی شده برای سازگاری با مدلهای موجود یا مدلهای آینده که هنوز اختراع نشده اند
	upward compatible U	طراحی شده برای سازگاری با مدلهای موجود یا مدلهای آینده که هنوز اختراع نشده اند
	convention U	استاندارها یا قوانین آشنا که برای ایجاد سازگاری نرم افزار یا سخت افزار باید دنبال شوند
	conventions U	استاندارها یا قوانین آشنا که برای ایجاد سازگاری نرم افزار یا سخت افزار باید دنبال شوند
	compromise U	توافق مصالحه کردن
	approving U	توافق در مورد چیزی
	adaptability U	قابلیت توافق و سازش
	compromises U	توافق مصالحه کردن
	settlements U	حل و فصل توافق بنگاه
	plea bargain U	توافق مدافعه [حقوق]
	approve U	توافق در مورد چیزی
	approves U	توافق در مورد چیزی
	settlement U	حل و فصل توافق بنگاه
	meet someone half-way <idiom> U	به توافق رسیدن با کسی
	discordantly U	از روی عدم توافق
	conventionalization U	توافق با ایین و رسوم
	consensus U	توافق ورضایت عمومی
	master agreement U	چهارچوب توافق [حقوق]
	abidance U	رفتار برطبق توافق
	variance U	مغایرت عدم توافق
	outline agreement U	چهارچوب توافق [حقوق]
	odds U	عدم توافق مغایرت
	frame agreement U	چهارچوب توافق [حقوق]
	inconsonance U	عدم توافق ناهماهنگی
	agreement U	معاهده و مقاطعهء توافق
	basic agreement U	چهارچوب توافق [حقوق]
	agreements U	معاهده و مقاطعهء توافق
	skeleton agreement U	چهارچوب توافق [حقوق]
	come to an agreement U	توافق حاصل کردن
	compromising U	توافق مصالحه کردن
	agreement on partial payments U	توافق در پرداخت های قسطی
	out of court settlement U	توافق بدون محکمه [حقوق]
	to settle out of court U	به توافق رسیدن خارج از دادگاه
	approval U	توافق برای استفاده از چیزی
	unless otherwise agreed U	اگر توافق دیگری نباشد
	undertaken U	توافق برای انجام کاری
	adheres U	توافق داشتن متفق بودن
	adhered U	توافق داشتن متفق بودن
	inadaptable U	غیر قابل توافق ناسازگار
	inadaptability U	عدم قابلیت توافق ناسازگاری
	collusion U	توافق میان فروشندگان یک کالا
	adhere U	توافق داشتن متفق بودن
	acclimatation U	توافق بااب و هوای یک محیط
	acclimatization U	توافق بااب و هوای یک محیط
	discommend U	با عدم توافق چیزی گفتن
	contract note U	سند مقاطعه توافق نامه
	breaks U	خای نپذیرفتن وفایف یک توافق
	adequateness U	توافق داشتن متفق بودن
	adhering U	توافق داشتن متفق بودن
	break U	خای نپذیرفتن وفایف یک توافق
	undertakes U	توافق برای انجام کاری
	undertake U	توافق برای انجام کاری
	agreed value policy U	بیمه نامه با ارزش توافق شده
	argument U	بحث در باره چیزی بدون توافق
	pre- U	آنچه قبلا توافق شده است
	arguments U	بحث در باره چیزی بدون توافق
	to come to an agreement U	یکدل شدن توافق حاصل کردن
	pre U	آنچه قبلا توافق شده است
	private treaty U	معامله کالا یا توافق فروشنده وخریدار
	presentation layer U	کدها و تقاضاهای شروع و خاتمه اتصال توافق می :ند
	unless otherwise agreement U	مگر به ترتیب دیگری توافق شده باشد
	plea deal [between Prosecution and Defense] U	توافق مدافعه [بین دادستان و وکیل دفاع]
	deals U	قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
	nods U	تکاندادن سر بعلامت توافق سرتکان دادن باسراشاره کردن
	nodding U	تکاندادن سر بعلامت توافق سرتکان دادن باسراشاره کردن