English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
tribalism U سازمان وتشکیلات قبیلهای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
geotectonic U مربوط به مبحث ساختمان وتشکیلات صخرههای پوسته زمین
tribal U قبیلهای
phyletic U قبیلهای
clanship U دسته بندی قبیلهای
endogamy U رسم ازدواج قبیلهای
sub domain U سطح دوم آدرس دهی در اینترنت که مربوط به نام سازمان در یک سازمان بزرگتر است
central treaty organization U سازمان پیمان مرکزی سازمان دفاعی متشکل ازایران
curia U یکی ازتقسیمات کوچک قبیلهای در رم باستان
clannish U دارای تعصب قبیلهای پیوستگی ایلی
tunica U نام قبیلهای ازسرخ پوستان امریکا
secret police U سازمان پلیس مخفی سازمان کاراگاهی
ibi U Informatics of IntergovermentalBureauسازمانی متشکل از اعضای سازمان ملل UNESCO یانمایندگی سازمان ملل متحد
central treaty organization U پاکستان وترکیه که ایالات متحده امریکانیز در ان نظارت دارد و درمانورهایش شرکت میکند .این سازمان به سال 9591تاسیس یافته و دو سازمان دفاعی دیگر غرب یعنی Natoو Seato را به هم متصل میکند
economic and social council U شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
international labour organization U سازمان بین المللی کار سازمانی که در جوار جامعه ملل تاسیس شد و در سال 6491 به سازمان ملل پیوست و هدف ان بهبودبخشیدن به شرایط کار ازجنبه ها مختلف و حمایت ازکارگران و منافع ایشان میباشد
stable U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
structures U سازمان سازمان دادن
structure U سازمان سازمان دادن
apparatus [machinery] U سازمان [سازمان اداری ]
structuring U سازمان سازمان دادن
departments U سازمان
department U سازمان
system U سازمان
inst U سازمان
activities U سازمان
structures U سازمان
activity U سازمان
structuring U سازمان
organization U سازمان
organisms U سازمان
organism U سازمان
machinery U سازمان
institution U سازمان
systems U سازمان
structure U سازمان
organisations U سازمان
organizations U سازمان
reorganization U تجدید سازمان
labor organization U سازمان کارگری
labor service U سازمان کار
nonprofit organization U سازمان غیرانتفاعی
physiques U سازمان بدن
physique U سازمان بدن
foundation U سازمان خیریه
systems U مجموعه سازمان
system U مجموعه سازمان
tailor U سازمان دادن
organized U سازمان یافته
counterintelligence U سازمان ضد جاسوسی
charity organization U سازمان خیریه
data organization U سازمان داده ها
clandestine U سازمان پنهانی
economic organization U سازمان اقتصادی
board of inspection and survey U سازمان بازرسی
file organization U سازمان فایل
tailors U سازمان دادن
file organization U سازمان پرونده
organising U سازمان دادن
organises U سازمان دادن
visual organization U سازمان دیداری
table of organization U جدول سازمان
force structure U سازمان یکانها
task organization U سازمان رزمی
unit structure U سازمان یکان
organizational U مربوط به سازمان
United Nations U سازمان ملل
social organization U سازمان اجتماعی
sensory organization U سازمان حسی
organisations U سازمان بندی
organizing U سازمان دادن
organization chart U لوحه سازمان
organizes U سازمان دادن
organization U سازمان بندی
organize U سازمان دادن
planning organization U سازمان برنامه
organizations U سازمان بندی
table of organization and equipment (toe U جدول سازمان و تجهیزات
coast defence U سازمان پدافنداز ساحل
Civil Aviation Organization U سازمان هواپیمایی کشور
association for women in computing U سازمان حرفهای وغیرانتفاعی
chief programmer U سازمان برنامه نویسی
cento U سازمان پیمان مرکزی
restructures U تجدید سازمان کردن
restructure U تجدید سازمان کردن
geological survey U سازمان زمین شناسی
stablishment U قسمت نظامی سازمان
hiring hall U اژانس یا سازمان کاریابی
social security organization U سازمان تامین اجتماعی
restructured U تجدید سازمان کردن
organized market U بازار سازمان یافته
Organization of American States U سازمان دول امریکایی
order of battle U سازمان نیروهایا یکان
front office U سیاستمداران وگردانندگان یک سازمان
task organization U سازمان برای رزم
world health organization U سازمان بهداشت جهانی
united nations organization U سازمان ملل متحد
United Nations U سازمان ملل متحد
food and agricultural organization U سازمان خواروبار وکشاورزی
economic reorganization U تجدید سازمان اقتصادی
u.n. U سازمان ملل متحد
type table U نوع جدول سازمان
the church e. U سازمان قانونی کلیسا
nonprofit organization U سازمان غیر انتفاعی
reorganising U تجدید سازمان کردن
reorganised U دوباره سازمان دادن
cadres U اعضای یک سازمان نظامی
reorganized U دوباره سازمان دادن
reorganize U تجدید سازمان کردن
organize U بازار سازمان یافته
cadre U اعضای یک سازمان نظامی
reforms U اصلاحات تجدید سازمان
reform U اصلاحات تجدید سازمان
organizes U بازار سازمان یافته
reorganising U دوباره سازمان دادن
reorganised U تجدید سازمان کردن
reorganises U دوباره سازمان دادن
reorganises U تجدید سازمان کردن
reorganize U دوباره سازمان دادن
organising U بازار سازمان یافته
reorganization U تجدید سازمان کردن
organized U سازمان داده شده
directs U مدیریت یا سازمان دهی
reorganizes U دوباره سازمان دادن
reorganized U تجدید سازمان کردن
reorganizes U تجدید سازمان کردن
reorganizing U دوباره سازمان دادن
reorganizing U تجدید سازمان کردن
direction U سازمان دهی یامدیریت
direct U مدیریت یا سازمان دهی
directed U مدیریت یا سازمان دهی
advance organizer U پیش سازمان دهنده
composition U ارایش یکان سازمان
organizing U بازار سازمان یافته
organises U بازار سازمان یافته
compositions U ارایش یکان سازمان
infrastructure U سازمان زیر سازی
accountable supply distribution activity U سازمان نگهداری سوابق امادی
north atlantic treaty organization (nato U سازمان پیمان اتلانتیک شمالی
international refugee organization U سازمان بین المللی اوارگان
distributions U سازمان دادن پراکندگی تیر
ku klux klan U سازمان سری ضدسیاهپوستان امریکا
distribution U سازمان دادن پراکندگی تیر
international standards organization U سازمان استانداردهای بین المللی
mafias U سازمان سری و قانون شکن
organization for economic co opration U سازمان توسعه و همکاری اقتصادی
sequential file organization U سازمان دهی ترتیبی فایل
OAS U مخفف سازمان کشورهای امریکایی
reorder point U نقطه تجدید سازمان یا تجدیدگسترش
mafia U سازمان سری و قانون شکن
APEC U سازمان مرکز همکاریهای اقتصادی
mafias U سازمان سری دولت ستیز
organization of petroleum exporting cont U سازمان کشورهای صادرکننده نفت
mafia U سازمان سری دولت ستیز
organization of central american states U سازمان دول امریکای مرکزی
organization for european economic coopr U سازمان همکاری اقتصادی اروپا
OPEC U سازمان کشورهای صادرکننده نفت
e c s c (european coal & steel commissio U سازمان متشکل ازنمایندگان بلژیک
federative U مبنی بر سازمان کشورهای متحد
gosplan U سازمان برنامه ریزی شوروی
gestapo U گشتاپو سازمان پلیس مخفی
army management structure U سازمان مدیریت نیروی زمینی
consumer organization U سازمان حمایت از مصرف کنندگان
coefficient of relative efficiency organ U ضریب نسبی کارایی سازمان
security council U شورای امنیت سازمان ملل متحد
integrated revision U بررسی نهایی جداول سازمان و تجهیزات
to shake up [a company] <idiom> U سازمان [شرکتی را ] اساسا تغییر دادن
eia U Association ElectronicIndustries سازمان صنایع الکترونیک
international peace force U نیروهای حافظ صلح سازمان ملل
general assmbly of the united nations U مجمع عمومی سازمان ملل متحد
competroller U سازمان کنترل اسناد و بودجه و اعتبارات
record U سازمان دهی وطول فیلدها ی مختلف در رکورد
preprocess U اجرای سازمان ابتدایی و پردازش ساده داده
peace keeping forces U نیروهای بازدارنده و حافظ صلح سازمان ملل
C.I.A U مخفف عبارت سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا
peace force U نیروهای حافظ صلح سازمان ملل متحد
task organization U سازمان دادان برای رزم برش رزمی
interactive U سازمان تخصصی که موضوعاتی شامل زبان نویسنده
NATO U مخفف ناتو سازمان پیمان اتلانتیک شمالی
forming up U تجمع و سازمان دادن یکان جمع شدن
reshuffled U تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
iso U Organization InternationalStandards سازمان بین المللی استانداردها
formation U برنامه سازمان دفاعی یاتهاجمی در اغاز هر مسابقه
reshuffles U تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffling U تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffle U تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
physical U سازمان دهی و ساختار پایگاه داده ذخیره شده
IMA U سازمان تخصصی که حاوی موضوعاتی مثل قواعد زبان
bilateral infrastructure U سازمان داخلی متشکل ازاعضای دو جانبه تشکیلات دوجانبه
trust territory U ناحیه تحت قیمومت شورای امنیت سازمان ملل متحد
national infrastructure U سازمان بندی داخلی نیروهای هر ملت در عملیات چند ملیتی
British Standards Institute U سازمان انگلیسی که طراحی و امنیت استاندارهای انگلیس را بررسی میکند
enterpreneur U شخصی که یک سازمان تجاری را پایه گذاری کرده واداره میکند
de scramble U سازمان دادن مجدد پیام یا سیگنالی که حالت نامناسب دارد
campus network U شبکهای که شبکههای محلی کوچکتر را به هم وصل میکند در هر سازمان یا سایت دانشگاهی
profit centre U قسمتی از سازمان که مسئولیت محاسبه هزینه هاو درامدها را به عهده دارد
greenwash U نمایش سطحی یا ریاکارانه توسط یک سازمان که نگران محیط زیست است
The US government agencies dropped the ball in preventing the attack. U سازمان های دولتی ایالات متحده در جلوگیری از حمله ناکام شدند .
din U سازمان استاندارد صنعتی آلمان معمولاگ مربوط به مشخصات ورودی ها و سوکت ها
dumbarton oaks conference U شوروی و چین ضمن مذاکراتی شالوده سازمان ملل متحد را ریختند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com