English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Civil Aviation Organization U سازمان هواپیمایی کشور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
monoplance U هواپیمایی یک باله هواپیمایی که یک جفت بال دارد
republic U حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republics U حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
sub domain U سطح دوم آدرس دهی در اینترنت که مربوط به نام سازمان در یک سازمان بزرگتر است
central treaty organization U سازمان پیمان مرکزی سازمان دفاعی متشکل ازایران
secret police U سازمان پلیس مخفی سازمان کاراگاهی
ibi U Informatics of IntergovermentalBureauسازمانی متشکل از اعضای سازمان ملل UNESCO یانمایندگی سازمان ملل متحد
Burundi U کشور بروندی در مرکز خاوری افریقا و شرق کشور زئیر
secession U تجزیه جدایی یک قسمت از خاک کشور و خروج ان از حاکمیت کشور منفصل منه
extradite U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradited U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradites U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extraditing U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
provincialism U اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
central treaty organization U پاکستان وترکیه که ایالات متحده امریکانیز در ان نظارت دارد و درمانورهایش شرکت میکند .این سازمان به سال 9591تاسیس یافته و دو سازمان دفاعی دیگر غرب یعنی Natoو Seato را به هم متصل میکند
economic and social council U شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
innocent passage U مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
international labour organization U سازمان بین المللی کار سازمانی که در جوار جامعه ملل تاسیس شد و در سال 6491 به سازمان ملل پیوست و هدف ان بهبودبخشیدن به شرایط کار ازجنبه ها مختلف و حمایت ازکارگران و منافع ایشان میباشد
stable U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
apparatus [machinery] U سازمان [سازمان اداری ]
structure U سازمان سازمان دادن
structures U سازمان سازمان دادن
structuring U سازمان سازمان دادن
letter of recall U نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
anti air U ضد هواپیمایی
counter air U ضد هواپیمایی
aviation U هواپیمایی
antiair warfare U جنگ ضد هواپیمایی
avionics U الکترونیک هواپیمایی
aeromechanics U فن مکانیک هواپیمایی
air officer U افسر هواپیمایی
airline U شرکت هواپیمایی
aviate U هواپیمایی کردن
sea plane U هواپیمایی دریایی
airlines U شرکت هواپیمایی
aviation authority U امور هواپیمایی
aircraft section U قسمت هواپیمایی
nonaligned U کشور غیر متعهد از نظرسیاسی کشور غیر وابسته
fixed geometry U هواپیمایی با بال ثابت
air traffic U رفت و آمد هواپیمایی
ejector seat U صندلی پران [هواپیمایی]
ejection seat U صندلی پران [هواپیمایی]
aeromechanic U مربوط به مکانیک هواپیمایی
quadraplane U هواپیمایی با چهار بال روی هم
conventional take off and landing U هواپیمایی با نشست وبرخاست معمولی
aviation sotre keeper U انبار دار قسمت هواپیمایی
C.A.B U مخفف عبارت ادارهی هواپیمایی کشوری
choppers U هواپیمایی با بال گردنده بویژه هلیکوپتر
snooper U هواپیمایی که در حال تعقیب یا دیدبانی است
C.A.B.s U مخفف عبارت ادارهی هواپیمایی کشوری
hydro airplane U هواپیمایی که میتواند روی اب فرود اید
chopper U هواپیمایی با بال گردنده بویژه هلیکوپتر
squadrons U گردان هواپیمایی یا سوار یا سوارزرهی یا هوانیروز
variable geometry aircraft U هواپیمایی که شکل کلی ان تغییر کند
squadron U گردان هواپیمایی یا سوار یا سوارزرهی یا هوانیروز
high tailed aircraft U هواپیمایی که دم افقی ان بالای سکان عمودی قرارگرفته
aircraft defective U هواپیمایی که به علت نقص فنی نتواندپرواز کند
autogyro U هواپیمایی سنگین که توسط چند رتور حرکت میکند
ornithopter U هواپیمایی که در ان بالهاحول محوری نوسان میکنندولی دوران نمیکنند
limiting speed U بیشترین سرعت نسبی فاهری هواپیمایی با شکل معین
directors U هواپیمایی قادر به هدایت یک رسانگر بدون سرنشین یا یک موشک
all weather fighter U هواپیمایی که در هر گونه شرایط جوی قادر به عمل باشد
director U هواپیمایی قادر به هدایت یک رسانگر بدون سرنشین یا یک موشک
maritime aircraft U هواپیمایی برای عمل کردن روی مناطق دریایی
streamliner U قطار یا هواپیمایی که مقاومت هوا را درهم شکسته وانرا تعدیل کند
landplane U هواپیمایی که قادر به برخاستن از سطح زمین که شامل برف و یخ نیز میگرددمیباشد
country cover diagram U دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور
lifting body U هواپیمایی که قسمت عمده یاکل برای ان توسط شکل ویژه ان تامین میشود
sailwing U هواپیمایی که بالهای ان تنهادرصورت وجود باد نسبی شکل و برش نمای یک ایرفویل را به خود میگیرند
vertical take off and landing U هواپیمایی که بدون داشتن سرعت نسبی قادر به برخاستن از سطح زمین معلق ماندن در هوا و فرودمجدد باشد
visual interceptor U هواپیمای رهگیر بصری هواپیمایی که باوسایل بصری رهگیری میکند
hydroplaning U هواپیمایی که بر روی دریانشسته ویا از روی دریاپرواز کند
hydroplane U هواپیمایی که بر روی دریانشسته ویا از روی دریاپرواز کند
hydroplaned U هواپیمایی که بر روی دریانشسته ویا از روی دریاپرواز کند
hydroplanes U هواپیمایی که بر روی دریانشسته ویا از روی دریاپرواز کند
counter air operations U عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
organisms U سازمان
systems U سازمان
system U سازمان
departments U سازمان
structures U سازمان
structuring U سازمان
department U سازمان
organizations U سازمان
organization U سازمان
inst U سازمان
organisations U سازمان
activity U سازمان
structure U سازمان
machinery U سازمان
organism U سازمان
activities U سازمان
institution U سازمان
organize U سازمان دادن
organizing U سازمان دادن
nonprofit organization U سازمان غیرانتفاعی
organization U سازمان بندی
organizes U سازمان دادن
organized U سازمان یافته
social organization U سازمان اجتماعی
system U مجموعه سازمان
table of organization U جدول سازمان
task organization U سازمان رزمی
counterintelligence U سازمان ضد جاسوسی
organisations U سازمان بندی
tailors U سازمان دادن
reorganization U تجدید سازمان
tailor U سازمان دادن
data organization U سازمان داده ها
physiques U سازمان بدن
physique U سازمان بدن
foundation U سازمان خیریه
organization chart U لوحه سازمان
systems U مجموعه سازمان
sensory organization U سازمان حسی
organising U سازمان دادن
planning organization U سازمان برنامه
labor organization U سازمان کارگری
visual organization U سازمان دیداری
labor service U سازمان کار
board of inspection and survey U سازمان بازرسی
clandestine U سازمان پنهانی
file organization U سازمان فایل
organizational U مربوط به سازمان
force structure U سازمان یکانها
charity organization U سازمان خیریه
file organization U سازمان پرونده
organises U سازمان دادن
United Nations U سازمان ملل
unit structure U سازمان یکان
economic organization U سازمان اقتصادی
organizations U سازمان بندی
tactical air U نیروی هوایی تاکتیکی هواپیمایی تاکتیکی
cadres U اعضای یک سازمان نظامی
organized market U بازار سازمان یافته
organized U سازمان داده شده
infrastructure U سازمان زیر سازی
association for women in computing U سازمان حرفهای وغیرانتفاعی
restructure U تجدید سازمان کردن
restructured U تجدید سازمان کردن
composition U ارایش یکان سازمان
tribalism U سازمان وتشکیلات قبیلهای
compositions U ارایش یکان سازمان
cento U سازمان پیمان مرکزی
chief programmer U سازمان برنامه نویسی
social security organization U سازمان تامین اجتماعی
coast defence U سازمان پدافنداز ساحل
reforms U اصلاحات تجدید سازمان
reform U اصلاحات تجدید سازمان
advance organizer U پیش سازمان دهنده
cadre U اعضای یک سازمان نظامی
Organization of American States U سازمان دول امریکایی
restructures U تجدید سازمان کردن
order of battle U سازمان نیروهایا یکان
stablishment U قسمت نظامی سازمان
food and agricultural organization U سازمان خواروبار وکشاورزی
reorganize U تجدید سازمان کردن
reorganize U دوباره سازمان دادن
organises U بازار سازمان یافته
organising U بازار سازمان یافته
reorganising U تجدید سازمان کردن
organize U بازار سازمان یافته
reorganising U دوباره سازمان دادن
reorganises U تجدید سازمان کردن
reorganises U دوباره سازمان دادن
reorganised U تجدید سازمان کردن
u.n. U سازمان ملل متحد
reorganized U تجدید سازمان کردن
direction U سازمان دهی یامدیریت
reorganizing U تجدید سازمان کردن
reorganizing U دوباره سازمان دادن
world health organization U سازمان بهداشت جهانی
economic reorganization U تجدید سازمان اقتصادی
united nations organization U سازمان ملل متحد
reorganized U دوباره سازمان دادن
reorganizes U تجدید سازمان کردن
United Nations U سازمان ملل متحد
reorganizes U دوباره سازمان دادن
organizing U بازار سازمان یافته
nonprofit organization U سازمان غیر انتفاعی
direct U مدیریت یا سازمان دهی
geological survey U سازمان زمین شناسی
hiring hall U اژانس یا سازمان کاریابی
the church e. U سازمان قانونی کلیسا
reorganization U تجدید سازمان کردن
task organization U سازمان برای رزم
table of organization and equipment (toe U جدول سازمان و تجهیزات
organizes U بازار سازمان یافته
directs U مدیریت یا سازمان دهی
type table U نوع جدول سازمان
directed U مدیریت یا سازمان دهی
front office U سیاستمداران وگردانندگان یک سازمان
reorganised U دوباره سازمان دادن
army management structure U سازمان مدیریت نیروی زمینی
accountable supply distribution activity U سازمان نگهداری سوابق امادی
organization of petroleum exporting cont U سازمان کشورهای صادرکننده نفت
federative U مبنی بر سازمان کشورهای متحد
reorder point U نقطه تجدید سازمان یا تجدیدگسترش
APEC U سازمان مرکز همکاریهای اقتصادی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com