Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
APEC
U
سازمان مرکز همکاریهای اقتصادی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
e c e
U
کمیسیون اقتصادی اروپا کمیسیونی که در بطن شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل برای هماهنگ کردن روشهای اقتصادی دولتها درجهت افزایش فعالیتهای اقتصادی اروپا و نیز بسط وگسترش روابط اقتصادی کشورهای اروپایی با یکدیگرتشکیل شده است
economic and social council
U
شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
economic organization
U
سازمان اقتصادی
economic reorganization
U
تجدید سازمان اقتصادی
organization for european economic coopr
U
سازمان همکاری اقتصادی اروپا
organization for economic co opration
U
سازمان توسعه و همکاری اقتصادی
centrally planned economy
U
اقتصادی که از مرکز برنامه ریزی میشود
Common Market
U
بازار مشترک جامعه اقتصادی اروپا سازمان متشکل ازکشورهای المان غربی ایتالیا
ecafe
U
کمیسیون اقتصادی اسیا و خاور دور که در سال 7491 در سازمان ملل تشکیل شده است
economic nationalism
U
ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد
nordic council
U
فنلاند و نروژ که هدف ان بسط همکاریهای کشورهای اسکاندیناوی درشئون مختلف است
european monetary agreement
U
موافقتنامه پولی اروپا موافقتنامه تنظیمی بین کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی اروپا به منظور تسهیل و تنظیم روابط پولی متعاقدین
european unclear a energy agency
U
اداره انرژی هستهای اروپا یکی از سازمانهایی که درسال 8591 در بطن سازمان همکاری اقتصادی اروپا و به منظور تولید انرژی اتمی وبرای مقاصد صلح امیز درکشورهای اروپای غربی ایجاد شده است
sub domain
U
سطح دوم آدرس دهی در اینترنت که مربوط به نام سازمان در یک سازمان بزرگتر است
central treaty organization
U
سازمان پیمان مرکزی سازمان دفاعی متشکل ازایران
secret police
U
سازمان پلیس مخفی سازمان کاراگاهی
Economic expert
[A person who is a member of the Advisory Council on the Assessment of Overall Economic Development in Germany]
U
حکیم اقتصادی
[ کسی که عضو شورای کارشناسان برای سنجش توسعه کلی اقتصادی در آلمان است]
economic liberalism
U
مکتب ازادی اقتصادی لیبرالیسم اقتصادی
economic aggregates
U
مجموعههای اقتصادی ارقام کلی اقتصادی
ibi
U
Informatics of IntergovermentalBureauسازمانی متشکل از اعضای سازمان ملل UNESCO یانمایندگی سازمان ملل متحد
medical assemblage
U
مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
economic imperialism
U
جهانخواری اقتصادی امپریالیسم اقتصادی
dynamic condition
U
شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
weather central
U
مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
centrifugal
U
با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
quarterly journal of economics
U
مجله اقتصادی سه ماهه مجله اقتصادی که هر سه ماه یک بار منتشر میشود
business cycle
U
دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
central treaty organization
U
پاکستان وترکیه که ایالات متحده امریکانیز در ان نظارت دارد و درمانورهایش شرکت میکند .این سازمان به سال 9591تاسیس یافته و دو سازمان دفاعی دیگر غرب یعنی Natoو Seato را به هم متصل میکند
provision center
U
مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
international labour organization
U
سازمان بین المللی کار سازمانی که در جوار جامعه ملل تاسیس شد و در سال 6491 به سازمان ملل پیوست و هدف ان بهبودبخشیدن به شرایط کار ازجنبه ها مختلف و حمایت ازکارگران و منافع ایشان میباشد
stables
U
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stable
U
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
structure
U
سازمان سازمان دادن
structures
U
سازمان سازمان دادن
structuring
U
سازمان سازمان دادن
apparatus
[machinery]
U
سازمان
[سازمان اداری ]
economic order quantity
U
کمیت سفارش اقتصادی اقتصادی ترین مقدار سفارش
center mark
U
علامت مرکز نشانه مرکز
collision parameter
U
در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
mixed capitalism
U
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
whole blood center
U
مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
autarky
U
خود بسی اقتصادی خود کفایی اقتصادی
market socialism
U
سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
marxist economics
U
نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
army operations center
U
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
battery control central
U
مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
activities
U
سازمان
institution
U
سازمان
activity
U
سازمان
structure
U
سازمان
machinery
U
سازمان
structures
U
سازمان
structuring
U
سازمان
organism
U
سازمان
organisms
U
سازمان
department
U
سازمان
systems
U
سازمان
organisations
U
سازمان
inst
U
سازمان
system
U
سازمان
organizations
U
سازمان
organization
U
سازمان
departments
U
سازمان
organization chart
U
لوحه سازمان
organizes
U
سازمان دادن
visual organization
U
سازمان دیداری
system
U
مجموعه سازمان
systems
U
مجموعه سازمان
foundation
U
سازمان خیریه
physique
U
سازمان بدن
physiques
U
سازمان بدن
United Nations
U
سازمان ملل
clandestine
U
سازمان پنهانی
reorganization
U
تجدید سازمان
nonprofit organization
U
سازمان غیرانتفاعی
organize
U
سازمان دادن
organizing
U
سازمان دادن
data organization
U
سازمان داده ها
tailors
U
سازمان دادن
organises
U
سازمان دادن
organising
U
سازمان دادن
unit structure
U
سازمان یکان
counterintelligence
U
سازمان ضد جاسوسی
tailor
U
سازمان دادن
charity organization
U
سازمان خیریه
planning organization
U
سازمان برنامه
force structure
U
سازمان یکانها
labor organization
U
سازمان کارگری
table of organization
U
جدول سازمان
file organization
U
سازمان فایل
organizations
U
سازمان بندی
task organization
U
سازمان رزمی
organisations
U
سازمان بندی
labor service
U
سازمان کار
organization
U
سازمان بندی
board of inspection and survey
U
سازمان بازرسی
organized
U
سازمان یافته
sensory organization
U
سازمان حسی
organizational
U
مربوط به سازمان
file organization
U
سازمان پرونده
social organization
U
سازمان اجتماعی
economical
U
اقتصادی
economic
U
اقتصادی
economies
U
اقتصادی
socio economic
U
اقتصادی
economy
U
اقتصادی
social security organization
U
سازمان تامین اجتماعی
nonprofit organization
U
سازمان غیر انتفاعی
association for women in computing
U
سازمان حرفهای وغیرانتفاعی
restructures
U
تجدید سازمان کردن
restructured
U
تجدید سازمان کردن
restructure
U
تجدید سازمان کردن
reorganization
U
تجدید سازمان کردن
cadres
U
اعضای یک سازمان نظامی
geological survey
U
سازمان زمین شناسی
composition
U
ارایش یکان سازمان
organized
U
سازمان داده شده
hiring hall
U
اژانس یا سازمان کاریابی
advance organizer
U
پیش سازمان دهنده
order of battle
U
سازمان نیروهایا یکان
organizing
U
بازار سازمان یافته
front office
U
سیاستمداران وگردانندگان یک سازمان
reforms
U
اصلاحات تجدید سازمان
organises
U
بازار سازمان یافته
organising
U
بازار سازمان یافته
reform
U
اصلاحات تجدید سازمان
direct
U
مدیریت یا سازمان دهی
food and agricultural organization
U
سازمان خواروبار وکشاورزی
directed
U
مدیریت یا سازمان دهی
directs
U
مدیریت یا سازمان دهی
world health organization
U
سازمان بهداشت جهانی
organize
U
بازار سازمان یافته
stablishment
U
قسمت نظامی سازمان
organizes
U
بازار سازمان یافته
compositions
U
ارایش یکان سازمان
cadre
U
اعضای یک سازمان نظامی
table of organization and equipment (toe
U
جدول سازمان و تجهیزات
Civil Aviation Organization
U
سازمان هواپیمایی کشور
coast defence
U
سازمان پدافنداز ساحل
type table
U
نوع جدول سازمان
u.n.
U
سازمان ملل متحد
cento
U
سازمان پیمان مرکزی
reorganize
U
تجدید سازمان کردن
Organization of American States
U
سازمان دول امریکایی
chief programmer
U
سازمان برنامه نویسی
task organization
U
سازمان برای رزم
reorganised
U
دوباره سازمان دادن
reorganises
U
دوباره سازمان دادن
infrastructure
U
سازمان زیر سازی
tribalism
U
سازمان وتشکیلات قبیلهای
reorganises
U
تجدید سازمان کردن
organized market
U
بازار سازمان یافته
reorganising
U
دوباره سازمان دادن
reorganised
U
تجدید سازمان کردن
reorganizing
U
تجدید سازمان کردن
United Nations
U
سازمان ملل متحد
reorganized
U
دوباره سازمان دادن
reorganize
U
دوباره سازمان دادن
reorganized
U
تجدید سازمان کردن
the church e.
U
سازمان قانونی کلیسا
reorganizes
U
دوباره سازمان دادن
direction
U
سازمان دهی یامدیریت
reorganizes
U
تجدید سازمان کردن
reorganizing
U
دوباره سازمان دادن
reorganising
U
تجدید سازمان کردن
united nations organization
U
سازمان ملل متحد
economic disincentives
U
بازدارندههای اقتصادی
economic doctrines
U
اموزههای اقتصادی
economic cost
U
هزینه اقتصادی
economic development
U
توسعه اقتصادی
economic behaviour
U
کردار اقتصادی
economic doctrines
U
دکترین اقتصادی
economic domination
U
تسلط اقتصادی
economic depression
U
بحران اقتصادی
economic decisions
U
تصمیمات اقتصادی
economic stringency
U
محدودیت اقتصادی
enterprise
U
موسسه اقتصادی
economic conflict
U
تضاد اقتصادی
economic commission
U
هیئت اقتصادی
economic classes
U
طبقات اقتصادی
economic crisis
U
بحران اقتصادی
economic council
U
شورای اقتصادی
economic constraint
U
محدودیت اقتصادی
socioeconomic
U
اجتماعی- اقتصادی
economic choice
U
انتخاب اقتصادی
economic appraisal
U
ارزیابی اقتصادی
enterprises
U
تشکیلات اقتصادی
business cycle
U
دور اقتصادی
enterprise
U
تشکیلات اقتصادی
enterprise
U
بنگاه اقتصادی
venturing
U
فعالیت اقتصادی
ventures
U
فعالیت اقتصادی
enterprises
U
بنگاه اقتصادی
enterprises
U
موسسه اقتصادی
downturn
U
رکود اقتصادی
ventured
U
فعالیت اقتصادی
venture
U
فعالیت اقتصادی
concern
U
واحد اقتصادی
downturns
U
رکود اقتصادی
uneconomical
U
غیر اقتصادی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com