English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
mafia U سازمان سری و قانون شکن
mafias U سازمان سری و قانون شکن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sub domain U سطح دوم آدرس دهی در اینترنت که مربوط به نام سازمان در یک سازمان بزرگتر است
central treaty organization U سازمان پیمان مرکزی سازمان دفاعی متشکل ازایران
secret police U سازمان پلیس مخفی سازمان کاراگاهی
ibi U Informatics of IntergovermentalBureauسازمانی متشکل از اعضای سازمان ملل UNESCO یانمایندگی سازمان ملل متحد
central treaty organization U پاکستان وترکیه که ایالات متحده امریکانیز در ان نظارت دارد و درمانورهایش شرکت میکند .این سازمان به سال 9591تاسیس یافته و دو سازمان دفاعی دیگر غرب یعنی Natoو Seato را به هم متصل میکند
economic and social council U شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
legalism U رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
forced sale U فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
the law is not retroactive U قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
code U قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
international labour organization U سازمان بین المللی کار سازمانی که در جوار جامعه ملل تاسیس شد و در سال 6491 به سازمان ملل پیوست و هدف ان بهبودبخشیدن به شرایط کار ازجنبه ها مختلف و حمایت ازکارگران و منافع ایشان میباشد
stables U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stable U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
structure U سازمان سازمان دادن
structuring U سازمان سازمان دادن
structures U سازمان سازمان دادن
apparatus [machinery] U سازمان [سازمان اداری ]
declaratory statute U قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
law of procedure U قانون اصول محاکمات قانون شکلی
canon U قانون کلی قانون شرع
canons U قانون کلی قانون شرع
say's law U قانون سی . براساس این قانون
penal statute U قانون جزایی قانون مجازات
marginal productivity law U قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
implied trust U امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
the law does not apply to him U او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
activities U سازمان
organism U سازمان
machinery U سازمان
systems U سازمان
system U سازمان
inst U سازمان
department U سازمان
activity U سازمان
organisms U سازمان
institution U سازمان
departments U سازمان
structure U سازمان
structuring U سازمان
organizations U سازمان
organization U سازمان
organisations U سازمان
structures U سازمان
social organization U سازمان اجتماعی
economic organization U سازمان اقتصادی
clandestine U سازمان پنهانی
sensory organization U سازمان حسی
file organization U سازمان پرونده
organizes U سازمان دادن
file organization U سازمان فایل
table of organization U جدول سازمان
visual organization U سازمان دیداری
force structure U سازمان یکانها
unit structure U سازمان یکان
United Nations U سازمان ملل
organises U سازمان دادن
organize U سازمان دادن
tailors U سازمان دادن
organizing U سازمان دادن
reorganization U تجدید سازمان
tailor U سازمان دادن
task organization U سازمان رزمی
planning organization U سازمان برنامه
organisations U سازمان بندی
nonprofit organization U سازمان غیرانتفاعی
physique U سازمان بدن
data organization U سازمان داده ها
board of inspection and survey U سازمان بازرسی
organizations U سازمان بندی
physiques U سازمان بدن
charity organization U سازمان خیریه
foundation U سازمان خیریه
organising U سازمان دادن
organization chart U لوحه سازمان
systems U مجموعه سازمان
organization U سازمان بندی
organizational U مربوط به سازمان
labor service U سازمان کار
labor organization U سازمان کارگری
organized U سازمان یافته
counterintelligence U سازمان ضد جاسوسی
system U مجموعه سازمان
the long arm of the law U دست قانون [دست قدرتمند قانون]
restructure U تجدید سازمان کردن
restructured U تجدید سازمان کردن
reorganization U تجدید سازمان کردن
united nations organization U سازمان ملل متحد
restructures U تجدید سازمان کردن
reform U اصلاحات تجدید سازمان
Organization of American States U سازمان دول امریکایی
composition U ارایش یکان سازمان
compositions U ارایش یکان سازمان
coast defence U سازمان پدافنداز ساحل
order of battle U سازمان نیروهایا یکان
advance organizer U پیش سازمان دهنده
nonprofit organization U سازمان غیر انتفاعی
association for women in computing U سازمان حرفهای وغیرانتفاعی
cento U سازمان پیمان مرکزی
chief programmer U سازمان برنامه نویسی
economic reorganization U تجدید سازمان اقتصادی
hiring hall U اژانس یا سازمان کاریابی
geological survey U سازمان زمین شناسی
organized U سازمان داده شده
organized market U بازار سازمان یافته
tribalism U سازمان وتشکیلات قبیلهای
reforms U اصلاحات تجدید سازمان
world health organization U سازمان بهداشت جهانی
United Nations U سازمان ملل متحد
u.n. U سازمان ملل متحد
type table U نوع جدول سازمان
cadres U اعضای یک سازمان نظامی
the church e. U سازمان قانونی کلیسا
task organization U سازمان برای رزم
table of organization and equipment (toe U جدول سازمان و تجهیزات
stablishment U قسمت نظامی سازمان
social security organization U سازمان تامین اجتماعی
cadre U اعضای یک سازمان نظامی
infrastructure U سازمان زیر سازی
front office U سیاستمداران وگردانندگان یک سازمان
organizing U بازار سازمان یافته
reorganizes U تجدید سازمان کردن
reorganizes U دوباره سازمان دادن
directs U مدیریت یا سازمان دهی
organising U بازار سازمان یافته
reorganized U تجدید سازمان کردن
reorganized U دوباره سازمان دادن
reorganize U تجدید سازمان کردن
organizes U بازار سازمان یافته
reorganize U دوباره سازمان دادن
food and agricultural organization U سازمان خواروبار وکشاورزی
reorganised U دوباره سازمان دادن
reorganised U تجدید سازمان کردن
reorganises U دوباره سازمان دادن
reorganises U تجدید سازمان کردن
reorganising U دوباره سازمان دادن
reorganising U تجدید سازمان کردن
direct U مدیریت یا سازمان دهی
reorganizing U دوباره سازمان دادن
organises U بازار سازمان یافته
direction U سازمان دهی یامدیریت
Civil Aviation Organization U سازمان هواپیمایی کشور
reorganizing U تجدید سازمان کردن
organize U بازار سازمان یافته
directed U مدیریت یا سازمان دهی
sequential file organization U سازمان دهی ترتیبی فایل
distribution U سازمان دادن پراکندگی تیر
distributions U سازمان دادن پراکندگی تیر
army management structure U سازمان مدیریت نیروی زمینی
accountable supply distribution activity U سازمان نگهداری سوابق امادی
reorder point U نقطه تجدید سازمان یا تجدیدگسترش
organization of petroleum exporting cont U سازمان کشورهای صادرکننده نفت
mafia U سازمان سری دولت ستیز
organization of central american states U سازمان دول امریکای مرکزی
OPEC U سازمان کشورهای صادرکننده نفت
organization for european economic coopr U سازمان همکاری اقتصادی اروپا
organization for economic co opration U سازمان توسعه و همکاری اقتصادی
north atlantic treaty organization (nato U سازمان پیمان اتلانتیک شمالی
mafias U سازمان سری دولت ستیز
consumer organization U سازمان حمایت از مصرف کنندگان
federative U مبنی بر سازمان کشورهای متحد
OAS U مخفف سازمان کشورهای امریکایی
international standards organization U سازمان استانداردهای بین المللی
coefficient of relative efficiency organ U ضریب نسبی کارایی سازمان
ku klux klan U سازمان سری ضدسیاهپوستان امریکا
international refugee organization U سازمان بین المللی اوارگان
gestapo U گشتاپو سازمان پلیس مخفی
APEC U سازمان مرکز همکاریهای اقتصادی
gosplan U سازمان برنامه ریزی شوروی
e c s c (european coal & steel commissio U سازمان متشکل ازنمایندگان بلژیک
integrated revision U بررسی نهایی جداول سازمان و تجهیزات
general assmbly of the united nations U مجمع عمومی سازمان ملل متحد
international peace force U نیروهای حافظ صلح سازمان ملل
to shake up [a company] <idiom> U سازمان [شرکتی را ] اساسا تغییر دادن
eia U Association ElectronicIndustries سازمان صنایع الکترونیک
security council U شورای امنیت سازمان ملل متحد
competroller U سازمان کنترل اسناد و بودجه و اعتبارات
iso U Organization InternationalStandards سازمان بین المللی استانداردها
peace keeping forces U نیروهای بازدارنده و حافظ صلح سازمان ملل
reshuffled U تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
formation U برنامه سازمان دفاعی یاتهاجمی در اغاز هر مسابقه
preprocess U اجرای سازمان ابتدایی و پردازش ساده داده
interactive U سازمان تخصصی که موضوعاتی شامل زبان نویسنده
reshuffling U تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
NATO U مخفف ناتو سازمان پیمان اتلانتیک شمالی
reshuffle U تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
record U سازمان دهی وطول فیلدها ی مختلف در رکورد
reshuffles U تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
C.I.A U مخفف عبارت سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا
task organization U سازمان دادان برای رزم برش رزمی
forming up U تجمع و سازمان دادن یکان جمع شدن
peace force U نیروهای حافظ صلح سازمان ملل متحد
physical U سازمان دهی و ساختار پایگاه داده ذخیره شده
IMA U سازمان تخصصی که حاوی موضوعاتی مثل قواعد زبان
bilateral infrastructure U سازمان داخلی متشکل ازاعضای دو جانبه تشکیلات دوجانبه
trust territory U ناحیه تحت قیمومت شورای امنیت سازمان ملل متحد
enterpreneur U شخصی که یک سازمان تجاری را پایه گذاری کرده واداره میکند
de scramble U سازمان دادن مجدد پیام یا سیگنالی که حالت نامناسب دارد
British Standards Institute U سازمان انگلیسی که طراحی و امنیت استاندارهای انگلیس را بررسی میکند
national infrastructure U سازمان بندی داخلی نیروهای هر ملت در عملیات چند ملیتی
profit centre U قسمتی از سازمان که مسئولیت محاسبه هزینه هاو درامدها را به عهده دارد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com