Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
superstructure
U
سازمانهای اداری ومدیریه کشور
superstructures
U
سازمانهای اداری ومدیریه کشور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bureaucreacy
U
رعایت تشریفات اداری به حد افراط کاغذ بازی و سیستم حکومتی و اداری مبتنی بر ان
administrative wheeled vehicle fleet
U
کاروان خودروهای اداری خودروی اداری
fifth cloumn
U
مامورین سازمانهای جاسوسی
crypto
U
عضو سازمانهای سری ومخفی
law of international institutions
U
حقوق سازمانهای بین المللی
republics
U
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republic
U
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
bureaucracy
U
تاسیسات اداری حکومت اداری
bureaucracies
U
تاسیسات اداری حکومت اداری
bureaucrasy
U
حکومت اداری تاسیسات اداری
community relations
U
روابط همکاری بین سازمانهای نظامی وقشرهای اجتماعی
Burundi
U
کشور بروندی در مرکز خاوری افریقا و شرق کشور زئیر
secession
U
تجزیه جدایی یک قسمت از خاک کشور و خروج ان از حاکمیت کشور منفصل منه
extradites
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extraditing
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradited
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradite
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
provincialism
U
اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
workday
U
ایام کار اداری ساعات کار اداری
workdays
U
ایام کار اداری ساعات کار اداری
innocent passage
U
مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
letter of recall
U
نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
cut out
U
وسیله ارتباط بااعضای سازمانهای زیرزمینی رابط یا واسطه ارتباط باسازمانهای زیرزمینی
nonaligned
U
کشور غیر متعهد از نظرسیاسی کشور غیر وابسته
country cover diagram
U
دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور
official
U
اداری
executory
U
اداری
administrative
U
اداری
bureaucrat
U
اداری
bureaucrats
U
اداری
departmental
U
اداری
formal
U
اداری
administerial
U
اداری
administratively
U
بطور اداری
administrative services
U
قسمتهای اداری
administrative tribunal
U
دادگاه اداری
administrative order
U
دستور اداری
administrative services
U
خدمات اداری
administration building
U
قسمت اداری
administrative net
U
شبکه اداری
administrative publications
U
نشریات اداری
administrative movement
U
حرکت اداری
office chair
U
صندلی اداری
paperwork
U
تشریفات اداری
officially
U
از طریق اداری
bureaucrat
U
مامور اداری
officialdom
U
سیستم اداری
unofficial
U
غیر اداری
a white collar job
U
کار اداری
administration building
U
ساختمان اداری
administrative approval
U
موافقتنامه اداری
office chair
U
مبل اداری
administrative march
U
راهپیمایی اداری
administrative law
U
حقوق اداری
administrative law
U
قوانین اداری
administrative flight
U
هواپیمای اداری
administrative flight
U
پرواز اداری
administrative escort
U
ناو اداری
administrative command
U
فرماندهی اداری
administrative command
U
یکان اداری
administrative channels
U
مجاری اداری
administrative capacity
U
فرفیت اداری
administrative budget
U
بودجه اداری
administrative channels
U
طرق اداری
office building
U
ساختمان اداری
overhead gharges
U
هزینه اداری
prefectoral
U
وابسته به اداری
prefectorial
U
وابسته به اداری
prefecture
U
حوزه اداری
service element
U
عنصر اداری
officialism
U
سیستم اداری
office computer
U
کامپیوتر اداری
office hours
U
ساعات اداری
office work
U
کار اداری
official communications
U
مکاتبات اداری
management expenses
U
مخارج اداری
malfeasance
U
خطای اداری
circular letter
U
نامه اداری
circular letter
U
بخشنامه اداری
red tape
U
فرمالیته اداری
business hours
U
ساعت اداری
bureaucreat
U
گماشته اداری
bureaus
U
هیئت اداری
bureaucrats
U
مامور اداری
bureau
U
هیئت اداری
departmentally
U
ازلحاظ اداری
departmental intelligence
U
اطلاعات اداری
administrative data processing
U
پردازش دادههای اداری
officer
U
مامور کارمند اداری
administrative escort
U
ناو اسکورت اداری
service echelon
U
رده اداری و خدماتی
provisional order
U
دستور موقت اداری
officers
U
مامور کارمند اداری
office information system
U
سیستم اطلاعات اداری
administrative landing
U
پیاده شدن اداری
key personnels
U
کادر اداری اصلی
Outside office hours.
U
خارج از وقت اداری
general administration cost
U
هزینه عمومی اداری
extra official
U
بیرون ازوفایف اداری
deck department
U
قسمت اداری ناو
placeman
U
صاحب منصب اداری
officialism
U
رسمیت مقررات اداری
bureaucratic
U
وابسته به امور اداری
out of
[outside]
office hours
U
خارج از ساعات اداری
office swivel chair
U
صندلی گردان اداری
genitourinary
U
وابسته به دستگاه اداری تناسلی
bureaucrasy
U
رعایت تشریفات اداری بحدافراط
administrative storage
U
انبار کردن به طریق اداری
red tapism
U
رعایت تشریفات اداری به حدافراط
bureaucracy
U
رعایت تشریفات اداری بحدافراط
bureaucracies
U
رعایت تشریفات اداری بحدافراط
administrative shippings
U
ارسال اماد به طریق اداری
formal
U
مقید به اداب ورسوم اداری
administrative(financial,legal)process.
U
جریان اداری (مالی .حقوقی )
ministerial
U
وابسته به وزیر یا کشیش اداری
services
U
قسمتهای اداری ادارات نظامی
administrative lead time
U
زمان اداری دریافت اماد
disciplinary court
U
دادگاه انتظامی محکمه اداری
formally
U
مقررات رسمی یا اداری فاهرا"
administrative acceptees
U
پرسنل قبول شده از نظر اداری
generals
U
شرکت مربوط به امور اداری اصلی
bureaucrat
U
فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
bureaucrats
U
فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
general
U
شرکت مربوط به امور اداری اصلی
administrative landing
U
پیاده کردن بار و مسافر به صورت اداری
administrative segregation
U
زندانی کردن به طور انفرادی تفکیک اداری
admin
U
تشریفات اداری و وفایف دیگر مربوط به کارکرد یک موسسه
fiscal station
U
قسمت اداری یا مالی که در یک سلسله به ترتیب شماره قرارگرفته باشد
capitulary
U
عضو دستهای درکلیسا مجموعه دستورهاوایین نامههای اداری وشرعی سرلوحه
nihilism
U
اعتقاد به تباهی وفساد دستگاههای اداری ولزوم از بین رفتن انها
workflow
U
نرم افزار طراحی شده برای بهبود جریان متنهای الکترونیکی در یک شبکه اداری از یک کاربر به دیگری
federal government
U
دولتهای متشکله یک دولت اتحادی که از نظر دول خارجی فقط واحدهای اداری مستقل تلقی می شوند
country
U
کشور
soil
U
کشور
territory
U
کشور
common wealth
U
کشور
soils
U
کشور
countries
U
کشور
soiling
U
کشور
state
U
کشور
states
U
کشور
nation
U
کشور
stated
U
کشور
realm
U
کشور
state-
U
کشور
territories
U
کشور
nations
U
کشور
fatherland
U
کشور
fatherlands
U
کشور
stating
U
کشور
land n
U
کشور
realms
U
کشور
nepotism
U
انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری
Cuba
U
کشور کوبا
Costa Rica
U
کشور کاستاریکا
cloud-cuckoo-land
U
کشور پریون
Cameroon
U
کشور کامرون
Cambodia
U
کشور کامبوج
Burma
U
کشور برمه
Colombia
U
کشور کلمبیا
Djibouti
U
کشور جی بوتی
Hungary
U
مجارستان
[کشور]
Guyana
U
کشور گیانا
Kuwait
U
کشور کویت
Guatemala
U
کشور گواتمالا
Great Britain
U
کشور انگلیس
Hungary
U
کشور مجارستان
sending state
U
کشور فرستنده
Ghana
U
کشور گانا
Ghana
U
کشور غنا
Fiji
U
کشور فیجی
Eire
U
کشور ایرلند
Ecuador
U
کشور اکوادر
Gabon
U
کشور گابن
Honduras
U
کشور هندوراس
Botswana
U
کشور بوتسوانا
the play of europe
U
کشور سویس
Spain
U
کشور اسپانیا
bordering country
U
کشور همسایه
southland
U
کشور نیمروز
secretary of state for home affairs
U
وزیر کشور
sea power
U
کشور دریایی
respublica
U
جمهوری کشور
per pais
U
بوسیله کشور
oversea
U
خارج از کشور
the superme court
U
دیوانعالی کشور
ottoman
U
کشور عثمانی
Bhutan
U
کشور بوتان
Belize
U
کشور بلیز
Bangladesh
U
کشور بنگلادش
Bahrain
U
کشور بحرین
Bahamas
U
کشور باهاما
Argentina
U
کشور آرژانتین
Angola
U
کشور انگولا
Andorra
U
کشور آندورا
Albania
U
کشور آلبانی
traitor to the countruy
U
خائن کشور
traitor to one's country
U
خائن به کشور
theocrat
U
خداوند کشور
the youth of the country
U
جوانان کشور
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com