Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (30 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
compounding a felony
U
سازش کردن در دعوی ناشی از جنایت با پرداخت مبلغی به عنوان غرامت به مجنی علیه یا قائم مقام او
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
use and occupation
U
عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند
victim of an offence
U
مجنی علیه
lodge a complaint against someone
U
علیه کسی اقامه دعوی کردن
bring an action against someone
U
علیه کسی اقامه دعوی کردن
bring a suit against a person
U
اقامه دعوی علیه کسی کردن
subscribed
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subrogate
U
قائم مقام تعیین کردن
substitute
U
قائم مقام جایگزین کردن
substituted
U
قائم مقام جایگزین کردن
substituting
U
قائم مقام جایگزین کردن
licence
U
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licenses
U
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licences
U
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
action in personam
U
دعوی بر علیه شخص
premium
U
مبلغی که اضافه برقیمت اسمی سهام پرداخت میشود
premiums
U
مبلغی که اضافه برقیمت اسمی سهام پرداخت میشود
indemnification
U
پرداخت غرامت
action in rem
U
دعوی بر علیه عین مال
substitute
U
قائم مقام
vice chancellor
U
قائم مقام
substituted
U
قائم مقام
substituting
U
قائم مقام
successor
U
قائم مقام
locumtenens
U
قائم مقام
vice-chancellor
U
قائم مقام
vice-chancellors
U
قائم مقام
subsitute
U
قائم مقام
vicars
U
قائم مقام
vicar
U
قائم مقام
locums
U
قائم مقام
surrogate
U
قائم مقام
surreptitiously
U
قائم مقام
deputies
U
قائم مقام
locum
U
قائم مقام
surrogates
U
قائم مقام
deputy
U
قائم مقام
surrogate
U
قائم مقام شدن
surrogates
U
قائم مقام شدن
deputy minister
U
قائم مقام وزیر
deputies
U
نایب قائم مقام
deputy
U
نایب قائم مقام
vicegerent
U
جانشین قائم مقام
deputy
U
قائم مقام جانشین
commercial representative
U
قائم مقام تجارتی
deputies
U
قائم مقام جانشین
procousul
U
قائم مقام کنسول
commercial procuration
U
قائم مقام تجارتی
consular agent
U
قائم مقام کنسول
nemo agit in seipsum
U
هیچ کس نمیتواند علیه خوداقامه دعوی کند
deputy primeminister
U
قائم مقام نخست وزیر
lese majeste
U
خیانت یاتوط ئه علیه مقام سلطنت یاحکومت
lese majesty
U
خیانت یاتوط ئه علیه مقام سلطنت یاحکومت
pray in aid
U
دعوی مطالبه منافع ناشی ازمحتویات یک سند
claim for indemnification
U
ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
running down case
U
دعوی علیه راننده وسیله نقلیه که در نتیجه تصادم باعث جرح یا خسارت شده است
ride control
U
سیستم کنترل ایرودینامیکی اتوماتیک که شتاب قائم ناشی از تندبادها را کاهش میدهد
planishing stand
U
مقام پرداخت کاری
waiting delay
U
تاخیر ناشی از عدم توانایی پرداخت
mush
U
افزایش ناگهانی زاویه حمله بدون شتاب قائم انی متعاقب که از اندازه حرکت در امتدادمسیر اصلی ناشی میشود
origin writ
U
ورقهای بود که در گذشته خواهان دعوی ان را یه عنوان اولین قدم در احقاق حق خود می خریدند
coalition
U
مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
coalitions
U
مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
internunico
U
فرستاده پاپ قائم مقام نماینده پاپ
misrepresentation
U
در CL وقتی قلب واقعیت میتواند در محدوده مسئولیت مدنی موضوع دعوی قرار گیرد که ناشی از عمد وقصد باشد تدلیس
presentment
U
ارائه برات از دارنده ان به محال علیه جهت قبولی نویسی یا محیل جهت پرداخت
declaratory judgment
U
حکمی است که در ان حقوق عدهای تثبیت واعلام میشود لیکن هیچ دستور اجراییی را که از نظراختتام دعوی موثر در مقام باشد متضمن نیست
pretend
U
دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretends
U
دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretending
U
دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
exchanged
U
دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
exchanges
U
دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
exchanging
U
دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
exchange
U
دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
to p for a sum in the budget
U
مبلغی را بودجه پیش بینی کردن
in personam
U
علیه شخص خاصی علیه انسان
adaptable organism
U
موجود زنده سازش پذیر زیستمند سازش پذیر
assimilate
U
سازش کردن
to a oneself to
U
سازش کردن
compound
U
سازش کردن
meet
U
سازش کردن
meets
U
سازش کردن
assimilated
U
سازش کردن
comported
U
سازش کردن
come to terms
U
سازش کردن
compounded
U
سازش کردن
comports
U
سازش کردن
compounds
U
سازش کردن
agree
U
سازش کردن
comport
U
سازش کردن
assimilates
U
سازش کردن
compromis
U
سازش کردن
agreeing
U
سازش کردن
comporting
U
سازش کردن
assimilating
U
سازش کردن
agrees
U
سازش کردن
damage
U
غرامت معیوب کردن
pays
U
جبران کردن غرامت دادن کارسازی کردن مزد
paying
U
جبران کردن غرامت دادن کارسازی کردن مزد
pay
U
جبران کردن غرامت دادن کارسازی کردن مزد
to agree on something
U
سازش کردن با چیزی
live up to
<idiom>
U
طبق خواسته کسی عمل کردن ،موافق بودن با ،سازش کردن با
to come to an understanding
U
پیدا کردن سازش پیداکردن
put-up
U
برای انتخابات نامزد کردن سازش کردن
put up
U
برای انتخابات نامزد کردن سازش کردن
retour sans protet
U
اعلامی که برات کش به دارنده برات میکند مبنی براین که در صورت نکول برات از طرف محال علیه ان رابدون پروتست به وی بازگرداند و به این ترتیب برات کش نمیتواند به عذراین که اعتراض نکول به عمل نیامده است از پرداخت وجه سرباز زند
tortious liability
U
ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
low cycle fatigue
U
خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
stakes
U
قائم کردن
stake
U
قائم کردن
staked
U
قائم کردن
restitution of conjugal rights
U
دعوی الزام شوهر به مراجعت به خانه دعوی الزام به ایفاء وفایف زناشویی
to safeguard
[against]
U
تامین کردن
[علیه]
[در برابر]
to safeguard
[against]
U
حفظ کردن
[علیه]
[در برابر]
proceed against someone
علیه کسی دادخواهی کردن
to safeguard
[against]
U
نگهداری کردن
[علیه]
[در برابر]
settles
U
تصفیه کردن سازش کردن
brook
U
تحمل کردن سازش کردن
brooks
U
تحمل کردن سازش کردن
meet half way
U
مصالحه کردن سازش کردن
brooking
U
تحمل کردن سازش کردن
brooked
U
تحمل کردن سازش کردن
settle
U
تصفیه کردن سازش کردن
indicted
U
علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
indict
U
علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
indicting
U
علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
declaims
U
با حرارت علیه کسی صحبت کردن
declaiming
U
با حرارت علیه کسی صحبت کردن
lay an information against someone
U
بر علیه کسی اعلام جرم کردن
indicts
U
علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
declaimed
U
با حرارت علیه کسی صحبت کردن
declaim
U
با حرارت علیه کسی صحبت کردن
title
U
صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
titles
U
صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
quarrels
U
دعوی کردن
quarreled
U
دعوی کردن
sued
U
دعوی کردن
quarrelling
U
دعوی کردن
sue
U
دعوی کردن
suing
U
دعوی کردن
sues
U
دعوی کردن
quarrelled
U
دعوی کردن
quarrel
U
دعوی کردن
quarreling
U
دعوی کردن
set up claim to
U
دعوی کردن
stet processus
U
گزارش اصلاحی تنظیم کردن ترک دعوی کردن
go to law
U
اقامه دعوی کردن دادخواهی کردن عارض شدن
quarrels
U
دعوی کردن منازعه
traverses
U
تکذیب کردن دعوی
relinquishes
U
ترک دعوی کردن
lodge a complaint
U
اقامه دعوی کردن
relinquished
U
ترک دعوی کردن
disaffirm
U
ترک دعوی کردن
traverse
U
تکذیب کردن دعوی
traversing
U
تکذیب کردن دعوی
relinquish
U
ترک دعوی کردن
traversed
U
تکذیب کردن دعوی
disclaiming
U
ترک دعوی کردن
disclaims
U
ترک دعوی کردن
to go
[fall]
together by the ears
[outdated]
<idiom>
U
شروع به دعوی کردن
quarreled
U
دعوی کردن منازعه
quarreling
U
دعوی کردن منازعه
litigating
U
طرح دعوی کردن
litigates
U
طرح دعوی کردن
litigated
U
طرح دعوی کردن
litigate
U
طرح دعوی کردن
quarrel
U
دعوی کردن منازعه
quarrelled
U
دعوی کردن منازعه
subduct
U
ترک دعوی کردن
disclaimed
U
ترک دعوی کردن
relinquish a claim
U
ترک دعوی کردن
pretend to
U
دعوی یا ادعا کردن
disclaim
U
ترک دعوی کردن
quarrelling
U
دعوی کردن منازعه
denouncing
U
علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denounce
U
علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denounces
U
علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denounced
U
علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
to subscribe to a charity
U
تعهدپرداخت مبلغی ...
to pretend to wisdom
U
دعوی عقل یا حکمت کردن
pretending
U
بخود بستن دعوی کردن
dismissal
U
عزل مختومه کردن دعوی
pretend
U
بخود بستن دعوی کردن
pretends
U
بخود بستن دعوی کردن
dismissals
U
عزل مختومه کردن دعوی
eponym
U
عنوان دهنده عنوان مشخص
progress payment
U
پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
to fine down
U
بادادن مبلغی ازاجاره
charge a sum to
U
مبلغی را به حساب .....گذاشتن
matte
U
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matt
U
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
to start quarrelling
<idiom>
U
شروع به دعوی کردن
[اصطلاح روزمره]
litigates
U
دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigate
U
دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigated
U
دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigating
U
دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
to tarnish something
[image, status, reputation, ...]
U
چیزی را بد نام کردن
[آسیب زدن]
[خسارت وارد کردن]
[خوشنامی ، مقام ، شهرت ، ... ]
interim financing
U
پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com