English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
spoon-feed <idiom> U ساده کردن چیزی برای کسی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
simplifies U ساده تر کردن چیزی
simplify U ساده تر کردن چیزی
simplifying U ساده تر کردن چیزی
ikon U نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
to appreciate something U قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
Please allow for at least two weeks' notice [to do something] [for something] [prior to something] . U درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری [کار] اعطاء کنید [تا ما ] [برای چیزی] [قبل از چیزی] .
predigest U بزبان ساده وقابل فهم دراوردن برای استفاده اماده کردن
extension U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extensions U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
notron utilities U مجموعهای از برنامههای کوچک که برای ساده کردن عملیات کامپیوتری طراحی گردیده است
unix U امکانات نرم افزاری که کپی کردن داده را برای کاربر از یک کامپیوتر ساده تر میکند.
macro U کلمهای که برای بیان تعدادی دستور یا ساده کردن نوشتن برنامه به کار می رود
executive information system U نرم افزار ساده برای استفاده حاوی اطلاعاتی برای مدیر یا خصوصیاتی از شرکت
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code U زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
graphics U تعداد توابع ذخیره شده در فایل کتابخانهای که به هر برنامه کاربر اضافه میشود برای ساده کردن عمل نوشتن برنامههای گرافیکی
QBE U زبان ساده برای بازیابی اطلاعات از سیستم مدیریت پایگاه داده ها توسط وارد کردن درخواست با مقادیر مشخص که سپس با پایگاه داده تط بیق میشود و برای بازیابی داده صحیح استفاده میشود
vulgarization U تعمیم چیزی بزبان ساده
face up to <idiom> U پذیرفتن چیزی پذیرفتنش آن ساده نیست
basic U حالت ابتدایی یا ساده شروع هر چیزی
basics U حالت ابتدایی یا ساده شروع هر چیزی
flavorings U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavourings U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavouring U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavoring U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
within reach of gunshot U کوشش کردن برای رسیدن به چیزی
to set measures to anything U برای چیزی اندازه یا حد معین کردن
impetrate U برای چیزی لابه واستغاثه کردن
to atone for something U جلب رضایت کردن برای چیزی
to call somebody to [for] something U از کسی برای چیزی درخواست کردن
to make amends for something U جلب رضایت کردن برای چیزی
to save up for something U برای چیزی صرفه جویی کردن
to save for something U پس انداز کردن [اندوختن ] برای چیزی
make room for someone or something <idiom> U برای چیزی اوضاع را مرتب کردن
to make a r for something U برای رسیدن به چیزی نقاش کردن
sexualize U جنس برای چیزی تعیین کردن
to refuse somebody admittance to something U پذیرش کسی را برای چیزی رد کردن
to negotiate for something U گفتگو و معامله کردن برای چیزی
represent U عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
to go to U ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
pay through the nose <idiom> U برای چیزی پول زیادی خرج کردن
to seek a remedy for something U چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
put up to <idiom> U وسوسه کردن کسی برای انجام چیزی
to go away U ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
to e. with person on a thing U کسی را دوستانه برای چیزی سرزنش کردن
to open something to [the] traffic U چیزی را برای [دسترسی به] ترافیک باز کردن
represents U عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
represented U عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
simple design U طرف کف ساده [هرگاه قسمتی و تمام فرش را بصورت ساده و بدون هیچگونه طرحی می بافند. نمونه آن فرش قائنات یا آستان قدس است که فضای بین لچک و ترنج کف ساده و قرمز می باشد.]
to always find something to gripe about U همیشه چیزی برای گله زدن پیدا کردن
to make a long arm [برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
throw one's weight around <idiom> U ازنفوذ کسی برای رسیدن به چیزی استفاده کردن
permutation U تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
permutations U تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
via U حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
to trap something [e.g. carbon dioxide] U چیزی را گرفتن [جمع کردن] [برای مثال دی اکسید کربن ]
to recount something to someone [formal] U برای کسی چیزی را تعریف کردن [یکایک گفتن] [بازگفتن]
wetting U مایعی که برای تر ساختن یاخمیر کردن چیزی بکار رود
sql U زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و معروف استاندارد که برای تولید پرسش هایی برای داده از پایگاه داده ها به کار می رود
structuring U زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structures U زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structure U زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
restricts U محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
restrict U محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
restricting U محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
feedback U اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
microsoft U واسط کاربر چند کاره گرافیکی که برای استفاده ساده طراحی شده است . ویندوز از نشانه ها برای نمایش دادن فایل و قط عات استفاده میکند با mouse قابل کنترل است بر عکس DOS-MS که نیاز به دستورات تایپی دارد
stencils U ورقه پلاستیکی با نشانههای بریده شده روی آن برای رسم سریع و ساده فلوچارت
stencil U ورقه پلاستیکی با نشانههای بریده شده روی آن برای رسم سریع و ساده فلوچارت
Pidgin English <idiom> U انگلیسی برای ارتباط بازرگانان با زبان های متفاوت شامل گرامر ساده و لغات کم.
stenciled U ورقه پلاستیکی با نشانههای بریده شده روی آن برای رسم سریع و ساده فلوچارت
stencilling U ورقه پلاستیکی با نشانههای بریده شده روی آن برای رسم سریع و ساده فلوچارت
stencilled U ورقه پلاستیکی با نشانههای بریده شده روی آن برای رسم سریع و ساده فلوچارت
stenciling U ورقه پلاستیکی با نشانههای بریده شده روی آن برای رسم سریع و ساده فلوچارت
cash in <idiom> U تبدیل به پول کردن ،خرد کردن چیزی برای پول
users U نرم افزار یا سخت افزاری که برای این طراحی شده اند که ارتباط با ماشین ساده تر شود
user U نرم افزار یا سخت افزاری که برای این طراحی شده اند که ارتباط با ماشین ساده تر شود
queried U زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
query U زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
querying U زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
queries U زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
basic U یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
basics U یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
downward U توانایی سیستم کامپیوتر پیچیده برای کار با یک کامپیوتر ساده
man machine interface U سخت افزار و نرم افزار طراحی شده برای ارتباط ساده تر کاربر با ماشین
to portray somebody [something] U نمایش دادن کسی یا چیزی [رل کسی یا چیزی را بازی کردن] [کسی یا چیزی را مجسم کردن]
to grieve over anything U برای چیزی
reduces U ساده کردن
reduce U ساده کردن
simplifies U ساده کردن
simplify U ساده کردن
simplifying U ساده کردن
reducing U ساده کردن
lay hands upon something U جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
to see something as something [ to construe something to be something] U چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن]
to regard something as something U چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن]
to depict somebody or something [as something] U کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
mirror carpet U طرح آینه [در این طرح زمینه اصلی فرش بصورت کاملا ساده و بدون هیچ نقش و نگاری بافته شده و تنها از یک یا دو حاشیه ساده استفاده می شود.]
touches U وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touch U وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
requesting U تقاضا برای چیزی
requests U تقاضا برای چیزی
requested U تقاضا برای چیزی
inclinable to something U مساعد برای چیزی
look to <idiom> U آمادگی برای چیزی
to grumble at any thing U برای چیزی غرغرکردن
request U تقاضا برای چیزی
graphics U شکل برنامه ریزی شده که روی صفحه غیرگرافیکی بجای حرف قابل نمایش است که در سیستمهای ویدیویی برای نمایش تصاویر ساده به کار می رود
simplest U نادان ساده کردن
oversimplification U زیاد ساده کردن
simpler U نادان ساده کردن
oversimplified U زیاد ساده کردن
oversimplifying U زیاد ساده کردن
streamlining U ساده وموثر کردن
oversimplifies U زیاد ساده کردن
streamline U ساده وموثر کردن
simple U نادان ساده کردن
oversimplify U زیاد ساده کردن
streamlines U ساده وموثر کردن
modifying U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifies U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
indexing U استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
covets U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covet U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
correction U صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
coveting U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
asking U برای چیزی بی تاب شدن
to atone for something U کفاره دادن برای چیزی
application [for something] U درخواست نامه [برای چیزی]
to get something to somebody U برای کسی چیزی را آوردن
to give reasons for a thing U دلیل برای چیزی اوردن
catch at U برای گرفتن چیزی کوشیدن
security blanket <idiom> U استفاده از چیزی برای راحتی
asks U برای چیزی بی تاب شدن
demands U تقاضا برای انجام چیزی
asked U برای چیزی بی تاب شدن
to make amends for something U کفاره دادن برای چیزی
demanded U تقاضا برای انجام چیزی
approval U توافق برای استفاده از چیزی
demand U تقاضا برای انجام چیزی
in defence of somebody [something] U برای دفاع از کسی [چیزی]
to look at the black side [about something] U بدبین بودن [برای چیزی]
take for <idiom> U اشتباه شخصی برای چیزی
to try something on U چیزی را برای امتحان پوشیدن
ask U برای چیزی بی تاب شدن
I'd like something to eat. چیزی برای خوردن میخواهم.
steeper U فرف برای خیساندن چیزی
I'd like something to drink. چیزی برای نوشیدن میخواهم.
talk down to someone <idiom> U از کلمات ساده استفاده کردن
structuring U با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structures U با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structure U با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
think nothing of something <idiom> U فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
consigning U یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
anthropomorphism U تصور شخصیت انسانی برای چیزی
consigned U یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
nothing remains to be told U چیزی برای گفتن باقی نمیماند
to make a study of something U برای بدست اوردن چیزی کوشیدن
to graps at anything U برای گرفتن چیزی کوشش نمودن
cellarage U حق انبارداری برای نگاه داشتن چیزی
consign U یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
demand U تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
consigns U یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
lanyards U طناب کوتاه برای کشیدن چیزی
demands U تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
To set a limit to everything. U برای هر چیزی حدی قائل شدن
I have nothing to declare. چیزی برای گمرک دادن ندارم.
stepper U چیزی که برای پله بکار می رود
demanded U تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
to store up something U انباشتن چیزی برای استفاده در آینده
lanyard U طناب کوتاه برای کشیدن چیزی
simpler U که استفاده و کار کردن با آن ساده است
simple U که استفاده و کار کردن با آن ساده است
simplest U که استفاده و کار کردن با آن ساده است
sleep on it <idiom> U به چیزی فکر کردن ،به چیزی رسیدگی کردن
rectifies U درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectified U درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectify U درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
applies U تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته
apply U تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته
applying U تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته
To lick ones lips . U شکم خود را برای چیزی صابون زدن
to commandeer something U چیزی را [بدون اجازه] برای خود برداشتن
to be the obvious thing [for somebody or something] U آشکار [بدیهی] بودن [برای کسی یا چیزی]
to push for an answer [in reference to something] U برای پاسخ فشار آوردن [در رابطه با چیزی]
Do you have nothing to declare? U آیا چیزی برای اعلام به گمرک دارید؟
wringer U ماشینی که برای چلاندن چیزی بکارمی رود
measure U عملیات برای اطمینان یافتن از صحت چیزی
cash on the barrelhead <idiom> U پولی که برای خرید چیزی پرداخت می شود
bring up <idiom> U معرفی چیزی برای بحث (مذاکره)آوردن
make something out <idiom> U ازپیش بردن برای دیدن یا خواندن چیزی
to give up [to waste] something U ول کردن چیزی [کنترل یا هدایت چیزی]
see about (something) <idiom> U دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
Windows GDI U مجموعه ابزارهای نرم افزاری از تبدیل تعریف ویندوز API که نوشتن برنامه برای برنامه نویس را ساده تر میکند که تحت سیستم عامل ویندوز کار خواهد کرد
not to have a prayer of achieving something U کمترین شانس هم برای بانجام رسانیدن چیزی رانداشتن
amulets U دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
amulet U دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com