English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (41 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
streamline U ساده وموثر کردن
streamlines U ساده وموثر کردن
streamlining U ساده وموثر کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
simple design U طرف کف ساده [هرگاه قسمتی و تمام فرش را بصورت ساده و بدون هیچگونه طرحی می بافند. نمونه آن فرش قائنات یا آستان قدس است که فضای بین لچک و ترنج کف ساده و قرمز می باشد.]
basics U یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
basic U یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
simplifying U ساده کردن
simplify U ساده کردن
reducing U ساده کردن
simplifies U ساده کردن
reduce U ساده کردن
reduces U ساده کردن
mirror carpet U طرح آینه [در این طرح زمینه اصلی فرش بصورت کاملا ساده و بدون هیچ نقش و نگاری بافته شده و تنها از یک یا دو حاشیه ساده استفاده می شود.]
oversimplification U زیاد ساده کردن
simplify U ساده تر کردن چیزی
simple U نادان ساده کردن
oversimplifies U زیاد ساده کردن
simplest U نادان ساده کردن
simplifies U ساده تر کردن چیزی
simplifying U ساده تر کردن چیزی
oversimplifying U زیاد ساده کردن
oversimplify U زیاد ساده کردن
simpler U نادان ساده کردن
oversimplified U زیاد ساده کردن
talk down to someone <idiom> U از کلمات ساده استفاده کردن
structure U با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structuring U با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structures U با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
spoon-feed <idiom> U ساده کردن چیزی برای کسی
simple U که استفاده و کار کردن با آن ساده است
simpler U که استفاده و کار کردن با آن ساده است
simplest U که استفاده و کار کردن با آن ساده است
predigest U بزبان ساده وقابل فهم دراوردن برای استفاده اماده کردن
notron utilities U مجموعهای از برنامههای کوچک که برای ساده کردن عملیات کامپیوتری طراحی گردیده است
unix U امکانات نرم افزاری که کپی کردن داده را برای کاربر از یک کامپیوتر ساده تر میکند.
macro U کلمهای که برای بیان تعدادی دستور یا ساده کردن نوشتن برنامه به کار می رود
boolean algebra U قوانین مربوط به معرفی ساده کردن و تغییر توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست
algebra U ساده کردن و تغییر دادن توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست ایجاد شده اند
periphrastic conjugation U صرف افعال با استعمال غیرضروری فعلهای معین بجای ساده صرف کردن
graphics U تعداد توابع ذخیره شده در فایل کتابخانهای که به هر برنامه کاربر اضافه میشود برای ساده کردن عمل نوشتن برنامههای گرافیکی
surf U جستجوی وب سایت با نگاه کردن به صفحات وب به صورت نا مرتب ولی حرکت ساده بین صفحات با استفاده از اتصالات
ikon U نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
graphics U پیش نویس توابعی که دستورات گرافیکی استاندارد ایجاد میکنند مثل رسم خط و... که از طریق برنامه قابل صدا کردن هستند تا نوشتن برنامه را ساده کنند
clean U ساده
simplistic U ساده
explicit U ساده
cleaned U ساده
frugal U ساده
taffetized U ساده
homespun U ساده
cleans U ساده
naive U ساده
unaffected U ساده
unsophisticated U ساده
cleanest U ساده
daff U ساده دل
charmless U ساده
incomplex U ساده
incomposite U ساده
slick U ساده
simple minded U ساده دل
idiot U ساده
idiots U ساده
untutored U ساده
unmeaning U ساده
simpleminded U ساده دل
simple U ساده
simple U ساده دل
simplex U ساده
simpler U ساده
simpler U ساده دل
simplest U ساده دل
simplest U ساده
slickest U ساده
fanciless U ساده
plainest U ساده
plains U ساده
unassuming U ساده
fraudless U ساده
free spoken U ساده گو
freestanding U ساده
baldest U ساده
positive U ساده
plainer U ساده
plain hearted U ساده دل
baldly U ساده
simple hearted U ساده دل
balder U ساده
bald U ساده
sheepishly U ساده دل
unceremonious U ساده
unceremoniously U ساده
sheepish U ساده دل
unaadorned U ساده
plain U ساده
clodhopper U ساده
innocent <adj.> U ساده دل
simple-hearted <adj.> U ساده دل
artless U ساده
naif U ساده
semplice U ساده
seemly <adj.> U ساده دل
good-humored U ساده دل
fructose U ساده
expansive <adj.> U ساده دل
inexpensive U ساده
clodhoppers U ساده
downright U ساده
conversable <adj.> U ساده دل
simple distillation U تقطیر ساده
plain paper U کاغذ ساده
simple interest U سود ساده
plain rib U تیغه ساده
single entry U حسابداری ساده
single bond U پیوند ساده
credulity U ساده لوحی
simple minded U ساده لوح
simplex transmission U مخابره ساده
simple eye U چشم ساده
simple fraction U کسر ساده
simple magnet U مغناطیس ساده
primary cell U پیل ساده
simple bending U خمش ساده
nincompoop U ساده لوح
reducible U ساده شدنی
simple mean U میانگین ساده
dupe U ساده لوح
dupes U ساده لوح
simplifier U ساده کننده
sketched U طرح ساده
plain weave U بافت ساده
sketch U نقشه ساده
credulous U ساده لوح
primitive U شکل ساده
simplifcation U ساده سازی
sketched U نقشه ساده
fall guys U ساده لوح
lamblike U ساده لوح
sketches U نقشه ساده
credulousness U ساده لوحی
fall guy U ساده لوح
sketches U طرح ساده
lamblkin U ساده لوح
duping U ساده لوح
duped U ساده لوح
single bevel but weld U جوش لب به لب "وی " ساده
sketch U طرح ساده
In simple (plain) English. U به انگلیسی ساده
simple parry U دفاع ساده
simplifies U ساده سازی
naivete U ساده لوحی
natively U بطور ساده
ingenuous U صاف و ساده
simple schizophrenia U اسکیزوفرنی ساده
simple shear U برش ساده
simple stress U تنش ساده
simple structure U ساخت ساده
simple oscillator U نوسانگر ساده
simplistic U ساده طبع
lamb U ادم ساده
lambs U ادم ساده
sementem U معنی ساده
goof U ادم ساده
goofed U ادم ساده
simplifying U ساده سازی
goofing U ادم ساده
goofs U ادم ساده
simplify U ساده سازی
simple truss U خرپای ساده
overhand knot U گره ساده
simple beam U تیر ساده
simple compression U فشار ساده
simple correlation U همبستگی ساده
martin U ساده لوح
phoneme U صدای ساده
phonemes U صداهای ساده
pick wickian U ساده بی تکلف
plain flap U فلپ ساده
reductions U ساده سازی
simple average U میانگین ساده
simpleminded U ساده لوح
(a) snap <idiom> U خیلی ساده
take it easy <idiom> U ساده بگیر
simplified U ساده شده
perfect gazes U گازهای ساده
candid U صاف و ساده
reduction U ساده سازی
simplex channel U مجرای ساده
simple attack U حمله ساده
nincompoops U ساده لوح
smpleton U ساده لوح
book keeping by single e. U دفترداری ساده
cats paw U ساده لوح
in plain english U به انگلیسی ساده
clean bill U برات ساده
clean bill of lading U بارنامه ساده
clean collection U وصولی ساده
deck hands U ملوان ساده
flat rate U نرخ ساده
penny whistle U نی لبک ساده
deck hand U ملوان ساده
penny whistles U نی لبک ساده
infrugal U غیر ساده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com