Perdic | ساخت گرای | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	structuralist U	ساخت گرای
	structuralists U	ساخت گرای

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	transit bearing U	گرای انتقالی گرای عبور کشتی یا هواپیما
	work in progress U	کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
	work in process U	کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
	Visual Basic U	ابزار برنامه نویسی ساخت ماکروسافت که باعث ساخت برنامههای کاربردی ویندوز به آسانی میشود
	os/ U	سیستم عامل چندکاره برای کامپیوترهای PC ساخت IBM و ماکروسافت که ساخت آن توسط IBM ادامه دارد تا تغییری در ویندوز ماکروسافت باشد
	skeptic U	شک گرای
	realists U	تحقق گرای
	realists U	راستین گرای
	realist U	راستین گرای
	realist U	تحقق گرای
	ruralist U	روستا گرای
	relative bearing U	گرای نسبی
	socialist U	جامعه گرای
	materialists U	ماده گرای
	saprophytic U	پوده گرای
	segregationist U	جدایی گرای
	separatist U	جدا گرای
	realistically U	تحقق گرای
	realistic U	راستین گرای
	realistic U	تحقق گرای
	grid bearing U	گرای شبکه
	nationalist U	ملت گرای
	nationalists U	ملت گرای
	solipsist U	نفس گرای
	halophile U	ابشور گرای
	doctrinaire U	ایین گرای
	heliotrope U	افتاب گرای
	realistically U	راستین گرای
	materialist U	ماده گرای
	pragmatist U	مصلحت گرای
	incalescent U	گرما گرای
	lipophilic U	چربی گرای
	magnetic azimuth U	گرای مغناطیسی
	socialists U	جامعه گرای
	meliorist U	بهبود گرای
	pneumotropic U	ریه گرای
	photophilic U	نور گرای
	oxyphile U	اسید گرای
	extrovert U	برون گرای
	extroverts U	برون گرای
	feudal U	تیول گرای
	capitalist U	سرمایه گرای
	capitalists U	سرمایه گرای
	centralist U	مرکز گرای
	centralists U	مرکز گرای
	egalitarian U	تساوی گرای
	militarists U	جنگ گرای
	progressivist U	پیشرفت گرای
	militarist U	جنگ گرای
	oxyphil U	اسید گرای
	equalitarian U	تساوی گرای
	true azimuth U	گرای حقیقی
	supremacists U	برتری گرای
	supremacist U	برتری گرای
	back azimuth method U	گرای وارونه
	impressionists U	برداشت گرای
	impressionist U	برداشت گرای
	escapists U	گریز گرای
	ultramodernist U	فرانو گرای
	escapist U	گریز گرای
	evolutionist U	فرگشت گرای
	unitarian U	توحید گرای
	assumed azimuth U	گرای فرضی
	dermotropic U	پوست گرای
	nudist U	برهنگی گرای
	grid azimuth U	گرای شبکه
	sectarian U	فرقه گرای
	compass azimuth U	گرای مغناطیسی
	individualist U	فرد گرای
	individualists U	فرد گرای
	communalist U	اشتراکی گرای
	compass direction U	گرای مغناطیسی
	theist U	یزدان گرای
	unitary U	توحید گرای
	theocentric U	خدا گرای
	visionary U	الهامی رویا گرای
	regionalist U	منطقهای ناحیه گرای
	regionalistic U	منطقهای ناحیه گرای
	hygrophyte U	گیاه رطوبت گرای
	reactionaries U	مخالفت گرای بی منطق
	corrected azimuth U	گرای تصحیح شده
	reactionary U	مخالفت گرای بی منطق
	visionaries U	الهامی رویا گرای
	azimuth angle U	زاویه گرای نجومی هواپیما
	azimuth U	گرای نجومی راس القدم
	compass azimuth U	گرای قطب نمای کشتی
	closing azimuth error U	اشتباه گرای بستن پیمایش
	back azimuth method U	گرای معکوس در اخراج اشعه
	imperialistic U	استعمار گرای بهره جویانه
	true azimuth U	سمت حقیقی گرای جغرافیایی
	layihg azimuth U	گرای روانه کردن لوله توپ
	quixotic U	ارمان گرای وابسته به دان کیشوت
	traditionalists U	پیرو روایات وسنن سنت گرای
	traditionalist U	پیرو روایات وسنن سنت گرای
	conversion angle U	زاویه تبدیل گرای مسیر ناو
	gyroscope U	وسیله تعیین کننده گرای نجومی بطورخودکار
	militarist U	ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
	gyroscopes U	وسیله تعیین کننده گرای نجومی بطورخودکار
	militarists U	ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
	ozone U	نوعی اکسیژن ابی کمرنگ گازی و تغییر گرای
	introvert U	شخصی که متوجه بباطن خود است خویشتن گرای
	introverts U	شخصی که متوجه بباطن خود است خویشتن گرای
	steered U	در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
	steer U	در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
	steers U	در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
	pigeons U	در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
	pigeon U	در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
	azimuth deviation U	اختلاف گرای نجومی اختلاف سمت هواپیما
	manufactory U	ساخت
	forms U	ساخت
	conformation U	ساخت
	form U	ساخت
	habitus U	ساخت
	formed U	ساخت
	compositions U	ساخت
	composition U	ساخت
	make-up U	ساخت
	making U	ساخت
	fecit U	ساخت
	invenit U	ساخت
	make up U	ساخت
	fabrication U	ساخت
	formation U	ساخت
	texture U	ساخت
	textures U	ساخت
	design U	ساخت
	designs U	ساخت
	unstructured U	بی ساخت
	manufactures U	ساخت
	substandard U	بد ساخت
	built U	ساخت
	syntheses U	ساخت
	synthesis U	ساخت
	structures U	ساخت
	structuring U	ساخت
	workmanship U	ساخت
	manufacture U	ساخت
	manufactured U	ساخت
	performance U	ساخت
	performances U	ساخت
	generations U	ساخت
	generation U	ساخت
	constructions U	ساخت
	structure U	ساخت
	construction U	ساخت
	manufacturing U	ساخت
	market structure U	ساخت بازار
	data structure U	ساخت داده ها
	deep structure U	ژرف ساخت
	manufacturing process U	پویش ساخت
	dynamic structure U	ساخت پویا
	manufacturing process U	فرایند ساخت
	factory order U	سفارش ساخت
	family structure U	ساخت خانواده
	manufacturing cost U	هزینه ساخت
	personality structure U	ساخت شخصیت
	home made U	ساخت داخلی
	design and construction U	طراحی و ساخت
	manufacturing U	صنعت ساخت
	control structure U	ساخت کنترل
	phrase structure U	با ساخت عبارتی
	newmade U	تازه ساخت
	covin U	ساخت وپاخت
	covinous U	ساخت وپاختی
	perceptual structure U	ساخت ادراکی
	new buit U	تازه ساخت
	manufacture process U	فراگرد ساخت
	mental structure U	ساخت ذهنی
	population structure U	ساخت جمعیت
	new built U	تازه ساخت
	manufacture process U	فرایند ساخت
	well made U	خوش ساخت
	production process U	روند ساخت
	group structure U	ساخت گروهی
	production cost U	ارزش ساخت
	production time U	زمان ساخت
	program structure U	ساخت برنامه
	static structure U	ساخت ایستا
	social strcture U	ساخت اجتماعی
	simple structure U	ساخت ساده
	home made U	ساخت بومی
	homemade U	ساخت میهن
	infra structure U	زیر ساخت
	power structure U	ساخت قدرت
	unstructured interview U	مصاحبه بی ساخت
	manufacture cost U	ارزش ساخت
	field strcture U	ساخت میدانی
	file structure U	ساخت پرونده
	formatio reticularis U	ساخت شبکهای
	reticular formation U	ساخت شبکهای
	tree structure U	ساخت درختی
	tectonics U	زمین ساخت
	machine made U	ساخت ماشین
	latent structure U	ساخت نهفته
	tectonic U	زمین ساخت
	prototyping U	ساخت یک نمونه
	confections U	ترکیب ساخت
	production U	ارائه ساخت
	makes U	ساخت ترکیب
	makes U	رسیدن به ساخت