English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
personality structure U ساخت شخصیت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
split personality U تعدد شخصیت شخصیت دو نیم
work in progress U کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
work in process U کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
Visual Basic U ابزار برنامه نویسی ساخت ماکروسافت که باعث ساخت برنامههای کاربردی ویندوز به آسانی میشود
incorporating U شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporates U شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporate U شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
os/ U سیستم عامل چندکاره برای کامپیوترهای PC ساخت IBM و ماکروسافت که ساخت آن توسط IBM ادامه دارد تا تغییری در ویندوز ماکروسافت باشد
personalities U شخصیت
identities U شخصیت
individuality U شخصیت
persons U شخصیت
person U شخصیت
identity U شخصیت
personages U شخصیت
personage U شخصیت
personality U شخصیت
notability U شخصیت
presence U شخصیت
persona U شخصیت ها
selfdom U شخصیت
personae U شخصیت ها
personas U شخصیت ها
intrapsychic U با شخصیت
peronality U شخصیت
sympatric U هم شخصیت
impersonator U شخصیت دهنده
impersonators U شخصیت دهنده
depersonalization U زوال شخصیت
hypostatize or size U شخصیت دادن به
epileptoid personality U شخصیت صرعی
depersonalize U بی شخصیت کردن
impersonal U فاقد شخصیت
dual personality U شخصیت دوگانه
self U شخصیت جنبه
hysterical personality U شخصیت هیستریایی
shut in personality U شخصیت بسته
anal personality U شخصیت مقعدی
characterization U توصیف شخصیت
cosmopolite U شخصیت جهانی
individuate U شخصیت دادن
inadequate personality U شخصیت نابسنده
impersonify U شخصیت دادن به
personified U شخصیت دادن به
impersonality U عدم شخصیت
juridical personality U شخصیت حقوقی
legal personality U شخصیت حقوقی
personifies U شخصیت دادن به
personality type U سنخ شخصیت
personification U تجسم شخصیت
primary personality U شخصیت نخستین
personification U شخصیت بخشی
personology U شخصیت شناسی
schizoid personality U شخصیت اسکیزوئید
selfhood U شخصیت خودپسندی
personifying U شخصیت دادن به
superego U شخصیت اخلاقی
syntality U شخصیت گروهی
personify U شخصیت دادن به
to create an image for oneself as somebody U شخصیت دادن
personality trait U ویژگی شخصیت
personality test U ازمون شخصیت
ethos U شخصیت ملی
multiple personality U شخصیت چندگانه
personality assessment U ارزیابی شخصیت
personality disintegration U تلاشی شخصیت
paranoid personality U شخصیت پارانویای
modal personality U شخصیت هنجاری
personality disorder U اختلال شخصیت
personality disturbance U اختلال شخصیت
personality module U واحد شخصیت
personality integration U یکپارچگی شخصیت
personality inventory U پرسشنامه شخصیت
personifies U دارای شخصیت کردن
luminaries U پر فروغ شخصیت تابناک
personify U دارای شخصیت کردن
depersonalize U فاقد شخصیت کردن
amour propre U عزت نفس شخصیت
personifying U دارای شخصیت کردن
luminary U پر فروغ شخصیت تابناک
extravaganza U ازیک شخصیت خیالی
extravaganzas U ازیک شخصیت خیالی
personified U دارای شخصیت کردن
characters U مجسم کردن شخصیت
personage U شخصیت بازیگران داستان
psychopathic personality U شخصیت جامعه ستیز
premorbid personality U شخصیت پیش مرضی
personalize U دارای شخصیت کردن
being U موجود زنده شخصیت
personages U شخصیت بازیگران داستان
peronality U انتقادات راجع به شخصیت
character U مجسم کردن شخصیت
corporate U دارای شخصیت حقوقی
heart of gold <idiom> U شخصیت بخشنده داشتن
to have a magnetic personality U شخصیت مغناطیسی داشتن
corporation U که دارای شخصیت حقوقی باشند
corporations U که دارای شخصیت حقوقی باشند
heart of stone <idiom> U شخصیت با یک سرنوشت وخوی بی رحم
personifier U مجسم کننده شخصیت دیگری
ciothes do not make the man. <proverb> U لباس شخصیت نمی آورد .
star turn U ستاره یا شخصیت برجسته جماعت
prepsychotic personality U شخصیت پیش روان پریشی
triune U اعتقاد بوجود سه شخصیت در خدا
sixteen factor personality questionnaire U پرسشنامه شانزده عاملی شخصیت
intrapsychic U واقع دردرون شخصیت یا روان
anthropomorphism U تصور شخصیت انسانی برای چیزی
personalize U شخصیت را مجسم کردن ونشان دادن
personal remarks U اشارات وسخنانی که به شخصیت کسی برخورد
individuation U تک شدگی تشخیص فرد در جمع شخصیت
masculinize U شخصیت مردانه در زنی بوجود اوردن
california tests of personality U ازمونهای کالیفرنیا برای سنجش شخصیت
mmpi U شخصیت سنج چند وجهی مینه سوتا
corporator U گروه یا شرکتی که شخصیت حقوقی داشته باشد
identifying U مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identify U مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identifies U مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identified U مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
incorporation U جا دادن ایجاد شخصیت حقوقی برای شرکت
attribute U [نشان قدرت شخصیت های اسطوره ای مانند آپولو و ونوس]
corporations U شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
corporation U شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
make up U ساخت
habitus U ساخت
invenit U ساخت
substandard U بد ساخت
fecit U ساخت
conformation U ساخت
manufactory U ساخت
form U ساخت
formed U ساخت
making U ساخت
make-up U ساخت
forms U ساخت
compositions U ساخت
composition U ساخت
construction U ساخت
constructions U ساخت
structuring U ساخت
generation U ساخت
designs U ساخت
generations U ساخت
workmanship U ساخت
manufacture U ساخت
fabrication U ساخت
unstructured U بی ساخت
manufactures U ساخت
manufactured U ساخت
manufacturing U ساخت
structures U ساخت
synthesis U ساخت
syntheses U ساخت
design U ساخت
built U ساخت
formation U ساخت
textures U ساخت
texture U ساخت
performance U ساخت
structure U ساخت
performances U ساخت
manufacture process U فراگرد ساخت
graft U ساخت وپاخت
manufacture cost U ارزش ساخت
homemade U ساخت میهن
machine made U ساخت ماشین
home made U ساخت بومی
home made U ساخت داخلی
latent structure U ساخت نهفته
group structure U ساخت گروهی
manufacturing cost U هزینه ساخت
building blocks U کنده ساخت
mental structure U ساخت ذهنی
infra structure U زیر ساخت
manufacture process U فرایند ساخت
manufacturing process U فرایند ساخت
manufacturing process U پویش ساخت
market structure U ساخت بازار
grafts U ساخت وپاخت
building block U کنده ساخت
grafted U ساخت وپاخت
new built U تازه ساخت
new buit U تازه ساخت
structure U ساختار ساخت
capital structure U ساخت سرمایه
simple structure U ساخت ساده
social strcture U ساخت اجتماعی
static structure U ساخت ایستا
tectonic U زمین ساخت
tectonics U زمین ساخت
design and construction U طراحی و ساخت
tree structure U ساخت درختی
unstructured interview U مصاحبه بی ساخت
well made U خوش ساخت
confections U ترکیب ساخت
manufacturing U صنعت ساخت
confection U ترکیب ساخت
structuralist U ساخت گرای
prototyping U ساخت یک نمونه
newmade U تازه ساخت
perceptual structure U ساخت ادراکی
structured U دارای ساخت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com