Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
trump up
<idiom>
U
ساختن ،درمغز اختراع کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
cook up
<idiom>
U
اختراع کردن ،ساختن وچیزی روباهم گذاشتن
Other Matches
wood boring
U
لانه کننده درمغز چوب
specification
U
اوصاف و مشخصات دقیق یک اختراع که بر مبنای ان اختراع ثبت میشود
patenting
U
حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
patents
U
حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
patent
U
حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
patented
U
حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
scareup
U
فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
mints
U
اختراع کردن
drum up
<idiom>
U
اختراع کردن
invent
U
اختراع کردن
mint
U
اختراع کردن
pull out of a hat
<idiom>
U
اختراع کردن
invented
U
اختراع کردن
minted
U
اختراع کردن
inventing
U
اختراع کردن
invents
U
اختراع کردن
make something up
<idiom>
U
اختراع کردن
minting
U
اختراع کردن
coins
U
اختراع وابداع کردن
coin
U
اختراع وابداع کردن
compass
U
نقشه کشیدن اختراع کردن
devising
U
درست کردن اختراع کردن
devised
U
درست کردن اختراع کردن
devises
U
درست کردن اختراع کردن
devise
U
درست کردن اختراع کردن
concocts
U
جعل کردن اختراع کردن
concocting
U
جعل کردن اختراع کردن
concoct
U
جعل کردن اختراع کردن
think up
<idiom>
U
اختراع کردن،خلق کردن
concocted
U
جعل کردن اختراع کردن
dampers
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
damp
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampest
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
contrivance
اختراع
devices
U
اختراع
device
U
اختراع
patent
U
حق اختراع
excogitation
U
اختراع
patenting
U
حق اختراع
invention
U
اختراع
patented
U
حق اختراع
patents
U
حق اختراع
patent right
U
حق اختراع
contraptions
U
اختراع
mintage
U
اختراع
contraption
U
اختراع
contrivances
U
اختراع
engineer
U
اداره کردن طرح کردن و ساختن
engineers
U
اداره کردن طرح کردن و ساختن
engineered
U
اداره کردن طرح کردن و ساختن
make
U
درست کردن ساختن اماده کردن
prepare
U
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
prepares
U
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
makes
U
درست کردن ساختن اماده کردن
To bear (put up) with somebody.
U
با کسی سر کردن (مدارا کردن ؟ ساختن )
preparing
U
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
to lay it on thick
U
نصب کردن ساختن
to manufacture
[into]
U
ساختن
[درست کردن]
[به]
gets
U
مجاب کردن ساختن
get
U
مجاب کردن ساختن
getting
U
مجاب کردن ساختن
work up
U
ترکیب کردن ساختن
patent
U
حق تثبیت اختراع
inventiveness
U
هوش اختراع
forgetive
U
اختراع کننده
patent
U
حق ثبت اختراع
inventive
U
اختراع کننده
artifice
U
اختراع نیرنگ
patented
U
حق ثبت اختراع
artifices
U
اختراع نیرنگ
invenit
U
اختراع کرد
patents
U
حق تثبیت اختراع
inventiveness
U
قوه اختراع
patented
U
حق تثبیت اختراع
inventive power
U
هوش اختراع
inventible
U
قابل اختراع
inventive power
U
قوه اختراع
patenting
U
حق ثبت اختراع
fictions
U
داستان اختراع
appliance
U
تمهید اختراع
patents
U
حق ثبت اختراع
invention of the aeroplane
U
اختراع هواپیما
to patent an invention
U
ثبت اختراع
patenting
U
حق تثبیت اختراع
fiction
U
داستان اختراع
appliances
U
تمهید اختراع
detects
U
کشف کردن نمایان ساختن
serializes
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
internalised
U
باطنی ساختن داخلی کردن
frank
U
باطل کردن مصون ساختن
serialize
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
internalises
U
باطنی ساختن داخلی کردن
franked
U
باطل کردن مصون ساختن
localizes
U
محلی کردن موضعی ساختن
serializing
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
localize
U
محلی کردن موضعی ساختن
retarding
U
کند ساختن معوق کردن
pleases
U
خشنود ساختن کیف کردن
localises
U
محلی کردن موضعی ساختن
subdue
U
مقهور ساختن رام کردن
franker
U
باطل کردن مصون ساختن
assimilates
U
هم جنس کردن شبیه ساختن
retard
U
کند ساختن معوق کردن
frankest
U
باطل کردن مصون ساختن
localising
U
محلی کردن موضعی ساختن
serialized
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
franking
U
باطل کردن مصون ساختن
retards
U
کند ساختن معوق کردن
perpetuate
U
دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuated
U
دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuates
U
دائمی کردن جاودانی ساختن
avouch
U
تضمین کردن مستقر ساختن
tepefy
U
ولرم کردن ملول ساختن
admires
U
متحیر کردن متعجب ساختن
spellbind
U
مجذوب کردن مفتون ساختن
assimilate
U
هم جنس کردن شبیه ساختن
assimilating
U
تلفیق کردن همانند ساختن
assimilate
U
تلفیق کردن همانند ساختن
detected
U
کشف کردن نمایان ساختن
assimilating
U
هم جنس کردن شبیه ساختن
assimilated
U
هم جنس کردن شبیه ساختن
assimilates
U
تلفیق کردن همانند ساختن
reproduces
U
چاپ کردن دوباره ساختن
detecting
U
کشف کردن نمایان ساختن
subdues
U
مقهور ساختن رام کردن
subduing
U
مقهور ساختن رام کردن
admired
U
متحیر کردن متعجب ساختن
franks
U
باطل کردن مصون ساختن
serialising
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialises
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
emboss
U
مزین کردن پرجلوه ساختن
highlighting
U
روشن ساختن مشخص کردن
serialised
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
localizing
U
محلی کردن موضعی ساختن
reproduce
U
چاپ کردن دوباره ساختن
reproduced
U
چاپ کردن دوباره ساختن
reproducing
U
چاپ کردن دوباره ساختن
detect
U
کشف کردن نمایان ساختن
assimilated
U
تلفیق کردن همانند ساختن
illuminating
U
درخشان ساختن زرنما کردن
incapacitating
U
ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitates
U
ناتوان ساختن محجور کردن
tumify
U
اماس کردن متورم ساختن
attracts
U
جذب کردن مجذوب ساختن
attracting
U
جذب کردن مجذوب ساختن
incapacitated
U
ناتوان ساختن محجور کردن
indicates
U
نمایان ساختن اشاره کردن بر
entomb
U
دفن کردن مقبره ساختن
entombed
U
دفن کردن مقبره ساختن
to cotton together
U
باهم ساختن یارفاقت کردن
illuminates
U
درخشان ساختن زرنما کردن
fraternised
U
برادری کردن متفق ساختن
fraternises
U
برادری کردن متفق ساختن
fraternising
U
برادری کردن متفق ساختن
destroy
U
ویران کردن نابود ساختن
fraternize
U
برادری کردن متفق ساختن
fraternized
U
برادری کردن متفق ساختن
fraternizes
U
برادری کردن متفق ساختن
to cotton with each other
U
باهم ساختن یارفاقت کردن
fraternizing
U
برادری کردن متفق ساختن
entombing
U
دفن کردن مقبره ساختن
attracted
U
جذب کردن مجذوب ساختن
inculcating
U
جایگیر ساختن تلقین کردن
violated
U
بی حرمت ساختن مختل کردن
inculcated
U
جایگیر ساختن تلقین کردن
to hammer out
U
ساختن بکوشش درست کردن
inculcate
U
جایگیر ساختن تلقین کردن
violate
U
بی حرمت ساختن مختل کردن
improvise
U
انا ساختن تعبیه کردن
improvises
U
انا ساختن تعبیه کردن
improvising
U
انا ساختن تعبیه کردن
violates
U
بی حرمت ساختن مختل کردن
provide
U
میسر ساختن تامین کردن
entombs
U
دفن کردن مقبره ساختن
indicated
U
نمایان ساختن اشاره کردن بر
indicate
U
نمایان ساختن اشاره کردن بر
illuminate
U
درخشان ساختن زرنما کردن
attract
U
جذب کردن مجذوب ساختن
surprise
U
متعجب ساختن غافلگیر کردن
incapacitate
U
ناتوان ساختن محجور کردن
surprises
U
متعجب ساختن غافلگیر کردن
provides
U
میسر ساختن تامین کردن
surprize
U
متعجب ساختن غافلگیر کردن
agonise
U
معذب ساختن متاثر کردن
internalising
U
باطنی ساختن داخلی کردن
proscribed
U
ممنوع ساختن تحریم کردن
lanes
U
کوچه ساختن منشعب کردن
proscribes
U
ممنوع ساختن تحریم کردن
lane
U
کوچه ساختن منشعب کردن
inculcates
U
جایگیر ساختن تلقین کردن
proscribe
U
ممنوع ساختن تحریم کردن
prey
U
دستخوش ساختن طعمه کردن
preparing
U
مهیا ساختن مجهز کردن
discompose
U
مضطرب ساختن پریشان کردن
to bear with a person
U
باکسی ساختن یاسازش کردن
oblige
U
وادار کردن مرهون ساختن
internalize
U
باطنی ساختن داخلی کردن
please
U
خشنود ساختن کیف کردن
internalized
U
باطنی ساختن داخلی کردن
internalizes
U
باطنی ساختن داخلی کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com