English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 88 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
histories U سابقه پیشینه
history U سابقه پیشینه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
It is quite unprecedented. U بی سابقه است ( سابقه ندارد )
track records U پیشینه
bad record U پیشینه بد
track record U پیشینه
record U پیشینه
clean record U نداشتن پیشینه بد
family background U پیشینه خانوادگی
freedom from evil record U نداشتن پیشینه بد
histogram U هیستوگرام پیشینه نما
criminal record U سوء پیشینه جزائی
past U پیشینه وابسته بزمان گذشته
security clearance U برگ عدم سوء پیشینه
clean record U عدم سوسابقه حسن پیشینه
it served as a precedent U سابقه شد
shafts U سابقه
precedential U سابقه شو
scape U سابقه
past U سابقه
intellects U سابقه
ensample U سابقه
track records U سابقه
track record U سابقه
scape U سابقه پر
context U سابقه
contexts U سابقه
prehistory U سابقه
intellect U سابقه
shaft U سابقه
acquaintances U سابقه
acquaintance U سابقه
precedents U سابقه
backgrounds U سابقه
background U سابقه
antecedent U سابقه
precedent U سابقه
unprecedentedly U بی سابقه
unprecedented U بی سابقه
record U سابقه
antecedents U سابقه
stock record U سابقه موجودی
precedented U سابقه دار
as never before <adv.> U بطور بی سابقه
stare decisis U قاعده سابقه
precedential U سابقه درست کن
record of service U سابقه خدمت
unheard of U بی سابقه کس نشنیده
infamy U افتضاح سابقه بد
record U سابقه مدرک
as much as never before <adv.> U به اندازه بی سابقه
precedence U امتیاز سابقه
bad record U سوء سابقه
precedency U امتیاز سابقه
freedom from evil record U عدم سو سابقه
grey headed U سابقه دار
histogram U سابقه نما
precedents U سابقه داشتن
precedent U سابقه داشتن
old hands U ادم با سابقه و مجرب
It is base on a precedent. U مسبوق به سابقه است
old hand U ادم با سابقه و مجرب
unheard U بی سابقه توجه نشده
record U صورت جلسه سابقه
seeded U بازیکن سابقه دار
squalls U باد بی سابقه وشدید
squall U باد بی سابقه وشدید
record U مدرک کتبی سابقه
To set(create,establish)a precedent. U ایجاد سابقه کردن
known to the police U دارای سابقه در شهربانی
case histories U سابقه مرض ودرمان
forms U سابقه فعالیت اسب
formed U سابقه فعالیت اسب
form U سابقه فعالیت اسب
case history U سابقه مرض ودرمان
To be an old hand at something. U درکاری سابقه وتجربه داشتن
honorable discharge U ترخیص با سابقه خدمت مجدانه
perpetual stock record U سابقه دائمی موجودی انبار
there is no precedent for this U این چیز سابقه ندارد
He has a poor service record in this company. U دراین شرکت بی سابقه خوبی ندارد
stare decisis U قاعده صدور رای بر مبنای سابقه موجود
vendor rating U رده بندی فروشندگان براساس سابقه انها
we cannot trace the petitioner U نمیتوانم سابقه عرضحال دهنده را پیدا کنم
intensity maximum U پیشینه نور ماکسیمم نور
dye analysis U [آنالیز کردن رنگینه های بکار رفته در فرش جهت تعیین طول عمر فرش و سابقه تاریخی نوع رنگینه]
Ushak medallion U ترنج عشاق [این ترنج مربوط به شهری به همین نام در ترکیه است که دارای سابقه پانصد ساله در بافت فرش است.]
Khotan rug U فرش ختن [این شهر در جنوب ترکستان چین واقع می باشد و سابقه سیصد ساله در فرش بافی دارد. اکثر لچک های ترنجی را منسوب به این منطقه می دانند و از پودهای پشمی و گاه نخ های زربفت در طرح ها استفاده می شود.]
Tibet U تبت [این ناحیه با کشورهای چین، هند و نپال همسایه بوده و فرش آن بیشتر تحت تاثیر چین قرار داشته است.سابقه فرش بافی در آن حدود سیصد سال می باشد. نقش ببر از طرح های اصلی فرش تبت است.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com