Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
bioluminescence
U
زیست تابی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to tip something
[British E]
U
ذخیره کردن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
to tip something
[British E]
U
ته نشین شدن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
to tip something
[British E]
U
رسوب کردن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
luminescence
U
شب تابی
impatience
U
بی تابی
bioluminescence
U
شب تابی
magniloquence
U
پر اب و تابی
phosphorism
U
شب تابی
phosphorescence
U
روشنایی شب تابی
chrominance
U
رنگ تابی
doubling
U
دولا تابی
fox fire
U
شب تابی چوب ها
twisting
U
چندلا تابی
luminescence
U
روشن تابی
eco-branch
U
شعبه زیست بوم
[شاخه اقتصاد مناسب با زیست بوم]
chrominance channel
U
کانال رنگ تابی
chrominance signal
U
پیام رنگ تابی
She is extremly restive.
U
خیلی بی تابی می کند
The baby is restless.
U
نوزاد بی تابی می کند
carrier color signal
U
پیام رنگ تابی
spinning frame
U
چهارچوب یا دستگاه نخ تابی
carrier chrominance signal
U
پیام رنگ تابی
restlessly
U
از روی بی تابی یا بیقراری
schiller
U
زرق وبرق یا شب تابی
phew
U
برای نشان دادن بی تابی
chrominance amplifier
U
فزون ساز رنگ تابی
sea fire
U
شب تابی دریا دراثر جانوران شب تاب وغیره
environmental preservation
U
نگهداشت زیست محیطی حفافت زیست محیطی
single yarn
U
نخ یک لا
[این نخ از تابیده شدن الیاف در یک جهت بوجود می آید و قبل از مرحله چندلا تابی است.]
bio-
U
زیست -
symbion
U
هم زیست
subsistence
U
زیست
performance of the dam
U
زیست سد
biogen
U
زیست زا
biotype
U
زیست گروه
liveware
U
زیست افزار
livability
U
زیست پذیری
life force
U
زیست نیرو
life space
U
فضای زیست
biometrics
U
زیست سنجش
biometrics
U
زیست سنجی
biopolymer
U
زیست بسپار
biospher
U
زیست کره
exvia
U
برون زیست
biomechanics
U
زیست مکانیک
libidinal
U
زیست مایهای
biometry
U
زیست سنجی
subsisted
U
زیست کردن
biotechnology
U
زیست فناوری
colony
U
زیست گاه
biogas
U
زیست گاز
biogases
U
زیست گاز
biological clock
U
زیست گشت
eco-
U
زیست بوم
homeland
U
زیست بوم
homelands
U
زیست بوم
joie de vivre
U
زیست شادی
biological chemistry
U
زیست شیمی
biochemists
U
زیست شیمیدان
biochemist
U
زیست شیمیدان
subsists
U
زیست کردن
libidos
U
زیست مایه
subsisting
U
زیست کردن
subsist
U
زیست کردن
inhabitant
U
زیست کننده در
work
U
زیست عمل
worked
U
زیست عمل
biology
U
زیست شناسی
biochemistry
U
زیست- شیمی
biochemistry
U
زیست شیمی
biologically
U
زیست شناختی
biological
U
زیست شناختی
environments
U
محیط زیست
biologist
U
زیست شناس
modus vivendi
U
شیوه زیست
existences
U
زیست موجودیت
existence
U
زیست موجودیت
libido
U
زیست مایه
viability
U
زیست پذیری
subsistence
U
مربوط به زیست
settlement
U
زیست گاه
settlements
U
زیست گاه
biogenosphere
U
زیست کره
environment
U
محیط زیست
biophysics
U
زیست- فیزیک
biosphere
U
زیست سپهر
biosphere
U
فضای زیست
biosphere
U
زیست کره
subsistence
U
وسایل زیست
biogenic
U
زیست زاییده
biomass
U
زیست توده
biogeographic
U
زیست جغرافیایی
biologism
U
زیست شناسی
biogenesis
U
زیست زاد
biogenosphere
U
زیست سپهر
biome
U
اقلیم زیست
biome
U
زیست بوم
biogeography
U
زیست جغرافی
biogenetic
U
زیست زادی
human biometric
U
زیست سنجی انسانی
geobiology
U
زمین زیست شناسی
lacustrine
U
زیست کننده دردریاچه
environmentalists
U
محیط زیست گرا
bioclimatology
U
زیست اقلیم شناسی
biocid
U
زیست کش مانع حیات
biochron
U
زیست زمان جانداران
coexistent
U
باهم زیست کننده
eco-technology
U
فناوری زیست بوم
eco-tech
U
فناوری زیست بوم
environmentalism
U
محیط زیست شناسی
environmentalism
U
محیط زیست گرایی
fluvial
U
زیست کننده در رودخانه
environmental impact
U
نشانزد زیست محیطی
environmental costs
U
مضار زیست محیطی
environmental conservation
U
حفافت محیط زیست
environmental benefit
U
فواید زیست محیطی
biodegradable
U
زیست تجزیه پذیر
environmentalists
U
محیط زیست شناس
environmentalist
U
محیط زیست گرا
biochemistry
U
بیوشیمی
[زیست شیمی]
phenology
U
زیست پدیده شناسی
environmental protection
U
حفاظت محیط زیست
limnic
U
زیست کننده در اب شیرین
proclimax
U
منطقه زیست جانوریاگیاهی
biologism
U
زیست شناختی نگری
biomass pyramid
U
هرم زیست توده
amylum
U
نشاسته
[زیست شیمی]
biochemical catalyst
U
کاتالیزور زیست شیمیایی
biological chemistry
U
بیوشیمی
[زیست شیمی]
psychobiology
U
روانشناسی زیست شناختی
limnetic
U
زیست کننده در اب شیرین
saltwater
U
زیست کننده در اب شور
stenobathic
U
درعمق کم زیست کننده
limicoline
U
زیست کننده درساحل
viable
U
زیست پذیر ماندنی
biological control
U
کنترل زیست شناختی
life zone
U
منطقه زیست شناسی
environmentalist
U
محیط زیست شناس
host
U
ارگانیسم میزبان
[زیست شناسی]
host organism
U
ارگانیسم میزبان
[زیست شناسی]
biologic
U
زیست شناسی معرفت الحیات
green PC
U
رایانه زیست بوم دوستانه
to be parasitic
[on]
U
انگلی شدن
[زیست شناسی]
to be parasitic
[on]
U
پارازیتی شدن
[زیست شناسی]
biomass feedstock
U
مواد اولیه زیست توده
bionic
U
وابسته به زیست سازه شناسی
may fly
U
حشرهای که یک روز زیست میکند
mesarch
U
زیست کننده درناحیه مرطوب
xerophile
U
قابل زیست در محیطهای خشک
b.o.d
U
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
lentic
U
زیست کننده در ابهای راکد
saxatile
U
درسنگ زیست کننده یا روییده
live-in
U
زیست کننده در محل کار
xerophilous
U
قابل زیست درمحیطهای خشک
gene analysis
U
بررسی ژن
[پزشکی]
[زیست شناسی]
limnologist
U
زیست شناس جانوران اب شیرین
genetic analysis
U
بررسی ژن
[پزشکی]
[زیست شناسی]
bio-
U
پیشوند وابسته به زیست یا زیستشناسی
genetic screen
U
بررسی ژن
[پزشکی]
[زیست شناسی]
biochemical oxygen demand
U
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
biological oxygen demand
U
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
adenoid
U
لوزه سوم
[کالبدشناسی]
[زیست شناسی]
stenohaline
U
زیست کننده در اب شور به غلظت بخصوصی
biotecture
U
[معماری تاثیر گرفته از زیست شناسی]
medial meniscus
U
منیسک داخلی
[زیست شناسی]
[کالبدشناسی]
xerophyte
U
گیاه زیست کننده درنواحی خشک و بی اب
pharyngeal tonsil
U
لوزه سوم
[کالبدشناسی]
[زیست شناسی]
starch
[Amylum]
U
نشاسته
[زیست شیمی]
[غذا و آشپزخانه]
environmental services
U
دوایر خدمات بهسازی محیط زیست
gene analysis
U
بررسی ژنتیکی
[پزشکی]
[زیست شناسی]
genetic analysis
U
بررسی ژنتیکی
[پزشکی]
[زیست شناسی]
paleontology
U
مبحث زیست شناسی دوران قدیم
genetic screen
U
بررسی ژنتیکی
[پزشکی]
[زیست شناسی]
nasopharyngeal tonsil
U
لوزه سوم
[کالبدشناسی]
[زیست شناسی]
halobiont
U
موجود زیست کننده دراب شور
lotic
U
زیست کننده بر روی امواج سریع السیر
pond life
جانوران بی مهره
[که دراستخرها و حوض ها زیست می کنند.]
the Green Dot®
[recycling symbol]
U
علامت نقطه سبز
[بازچرخی در محیط زیست]
endobiotic
U
زیست کننده درمیان بافتهای میزبان خود
biology
U
زیست شناسی زندگی حیوانی وگیاهی هرناحیه
java sparrow
U
نوعی مرغ جولا که در جاوه زیست میکند
biodegraability
U
قابلیت تجزیه بیولوژیکی پذیرندگی فروافت زیست شناختی
radiobiology
U
مبحث زیست شناسی مربوط به تشعشعات رادیو اکتیو
paleontologist
U
ویژه گر زیست شناسی دوران قدیم یا کهنه سنگی
to greenwash
U
نشان دادن که انگاری نگران محیط زیست باشند
genetics
U
شاخهای از علم زیست شناسی که در باره انتقال وراثت
phenology
U
مبحث رابطه بین اب وهواوتغییرات حاصله در پدیدههای زیست شناسی
sere
U
تغییر وسیر تکاملی محیط زیست گیاهان وجانوران خشک
limnology
U
بخشی از زیست شناسی که درباره موجودات اب شیرین بحث میکند
greenwash
U
نمایش سطحی یا ریاکارانه توسط یک سازمان که نگران محیط زیست است
hematology
U
شاخهای از زیست شناسی که درباره خون ودستگاههای خونساز بحث میکند
biocenology
U
رشتهای از زیست شناسی که از اجتماعی موجودات و تاثیرانها بریکدیگر بحث میکند
Plans for the dam have been rejected by environmentalists.
U
برنامه ریزیها برای سد از طرف محیط زیست شناسان رد شده است.
biogeography
U
رشتهای از زیست شناسی که درباره طرزانتشار و پخش حیوانات ونباتات بحث میکند
biotechnology
U
ان قسمت از مباحث فنی که مربوط به اعمال قواعد زیست شناسی درانسان وماشین الات است
psychbiology
U
علم مطالعه ارتباط میان روانشناسی وزیست شناسی زیست شناسی روانی
bionomics
U
زیوه شناسی شاخهای از علم زیست شناسی که از رابطه موجودات زنده بامحیطبحث میکند
colony
U
گروهی از جانوران یا گیاهان یا جانوران تک سلولی هم نوع که با هم زندگی یا رشد می کنند
[زیست شناسی]
biochemists
U
متخصص شیمی حیاتی والی ویژه گر زیست شیمی
agrobiology
U
مطالعهء مواد غذایی خاک زیست شناسی خاک
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com