English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
stbtitle U زیر نویس لقب فرعی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
subspecies U قسم فرعی جنس فرعی از یک نژاد
addersser or or U نامه نویس عریضه نویس
ego loss programming U تنظیم کارهای برنامه نویسی بطوریکه اعتبار موفقیت یاگناه شکست باید بجای یک برنامه نویس میان چندبرنامه نویس تقسیم گردد
versions U نرم افزار کمکی که به چندین برنامه نویس امکان کارکردن رروی فایل منبع و بررسی تغییرات اعمال شده توسط هر برنامه نویس را میدهد
version U نرم افزار کمکی که به چندین برنامه نویس امکان کارکردن رروی فایل منبع و بررسی تغییرات اعمال شده توسط هر برنامه نویس را میدهد
by pass U بای پاس کردن پل زدن راه فرعی ساختن اتصال کوتاه کردن مجرای فرعی
by pass U گذرگاه فرعی مسیر فرعی
ecotype U بخش فرعی از نوع مستقل جانور یا گیاه که افراد ان باهم اختلاط و امتزاج نموده و بخش واحد فرعی تشکیل میدهند
stbtitle U عنوان فرعی عنوان فرعی مقاله
sublease U اجاره فرعی دادن حق اجاره بمستاجر فرعی دادن
chirographer U خط نویس
fictionist U داستان نویس
letter writer U نامه نویس
fictionist U افسانه نویس
letter writer U کاغذ نویس
minute U پیش نویس
lapicide U سنگ نویس
geneologist U شجره نویس
gnomical U کوتاه لب نویس
dialogist U مکالمه نویس
gazetteer U روزنامه نویس
head liner U سرصفحه نویس
idyllist U قصیده نویس
odist U قصیده نویس
gazetteer U مجله نویس
foul copy U چرک نویس
inker U مرکب نویس
magazin U مجله نویس
magazinist U مجله نویس
paragrapher U عبارت نویس
playwrights U نمایشنامه نویس
playwrights U پیس نویس
playwright U نمایشنامه نویس
playwright U پیس نویس
scriptwriters U نمایشنامه نویس
scriptwriter U نمایشنامه نویس
dramatists U نمایشنامه نویس
dramatist U نمایشنامه نویس
phonographer U صدا نویس
paper stainer U کتاب نویس
orthographer U درست نویس
polygraphs U بسیار نویس
magazinist U مقاله نویس
magniloquent U قلنبه نویس
captions U زیر نویس
caption U زیر نویس
mythographer U اسطوره نویس
polygraph U بسیار نویس
biographers U تذکره نویس
natural historian U تاریخ نویس
biographer U تذکره نویس
proforma U پیش نویس
grandiloquent U قلنبه نویس
affiant U گواهی نویس
allegorist U تمثیل نویس
anecdotist U حکایت نویس
annalist U تاریخچه نویس
pamphleteers U رساله نویس
annotator U حاشیه نویس
pamphleteer U رساله نویس
annotator U تفسیر نویس
acceptor U قبولی نویس
programmer U برنامه نویس
programmers U برنامه نویس
historians U تاریخ نویس
historian U تاریخ نویس
aphorist U موجز نویس
aphorist U پند نویس
elegist U مرثیه نویس
emblematist U مثل نویس
endorseer U فهر نویس
endorser U فهر نویس
endorser U پشت نویس
epistler U رساله نویس
epistoler U نامه نویس
fabler U افسانه نویس
elegiast U قصیده نویس
elegiast U مرثیه نویس
calligrapher U خوش نویس
calligraphist U خوش نویس
chronicler U وقایع نویس
conveyancer U قباله نویس
copyreader U سرمقاله نویس
cryptographer U رمز نویس
deponent U گواهی نویس
dramaturge U درام نویس
editorialist U سرمقاله نویس
fabulist U افسانه نویس
typewritter U ماشین نویس
drafted U چرک نویس
drafted U پیش نویس
ballpoint pens U روان نویس ها
ballpoints U روان نویس ها
drafts U چرک نویس
drafts U پیش نویس
ballpens U روان نویس ها
ball pens U روان نویس ها
draft U چرک نویس
songwriter U ترانه نویس
evangelists U انجیل نویس
evangelist U انجیل نویس
draft U پیش نویس
columnist U مقاله نویس
essayists U مقاله نویس
proser U نثر نویس
draughtsmen U طرح نویس
draughtsman U طرح نویس
draftsmen U طرح نویس
lexicographers U لغت نویس
lexicographer U لغت نویس
proverbialist U مثل نویس
rewriter U دوباره نویس
rough or foul copy U چرک نویس
prosateur U نثر نویس
satirist U هجو نویس
essayist U مقاله نویس
columnists U مقاله نویس
prosaist U نثر نویس
typists U ماشین نویس
typist U ماشین نویس
romancer U رمان نویس
novelists U رمان نویس
novelist U رمان نویس
satirists U هجو نویس
scholiast U حاشیه نویس
stenograph U تند نویس
tractarian U مقاله نویس
write once read many U یکبار نویس
the psalmist U زبور نویس
tabulator U جدول نویس
tabulating machine U جدول نویس
bookmaker U کتاب نویس
bookmakers U کتاب نویس
story teller U افسانه نویس
sign writer U تابلو نویس
scrabbler U مسوده نویس
sign writer U لوحه نویس
songwriter U سرود نویس
adverse reaction U اثر فرعی
spillover effect U اثر فرعی
incident U فرعی
incidents U فرعی
by-effect U اثر فرعی
byeffect U اثر فرعی
fall-out [side effect] U اثر فرعی
min U فرعی
secondary effect U اثر فرعی
subsidiary U فرعی
accessorial U فرعی
second class U فرعی
petty U فرعی
sub dam U سد فرعی
succursal U فرعی
half deck U پل فرعی
extrinsic U فرعی
minor U فرعی
adjuncts U فرعی
adjunct U فرعی
lateral U فرعی
derivatives U فرعی
derivative U فرعی
subsidiaries U فرعی
branch lines U خط فرعی
accessory U فرعی
tributary U فرعی
tributaries U فرعی
inferior U فرعی
inferiors U فرعی
secondary U فرعی
subalterns U فرعی
subaltern U فرعی
by U فرعی
branch line U خط فرعی
ancillary U فرعی
pressman U مخبرروزنامه مقاله نویس
programmer analyst U برنامه نویس / تحلیل گر
pressmen U مخبرروزنامه مقاله نویس
proforma U پیام پیش نویس
systems programer U برنامه نویس سیستم
systems progarmmer U برنامه نویس سیستم ها
write white engine U موتور سفید نویس
drafts U پیش نویس کردن
write black engine U موتور سیاه نویس
fountain pens U قلم خود نویس
roughs U طرح پیش نویس
to make a minute of U پیش نویس کردن
systems programmer U برنامه نویس سیستم
subscript U زیر نویس امضاء
subscriber of shares U پذیره نویس سهام
penny a line U ارزان نویس بی مایه
protocol U پیش نویس معاهده
minute U پیش نویس کردن
endorse U پشت نویس کردن
protocol U پیش نویس سند
mythologist or ger U اساطیر نویس اساطیردان
maintenance programmer U برنامه نویس نگهداشت
story teller U افسانه گو حکایت نویس
maintenance programmer U برنامه نویس پشتیبان
protocols U پیش نویس سند
protocols U پیش نویس معاهده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com