English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pantalets U زیرشلواری یا نیم شلواری بلند که بیشتر زنها می پوشیدند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pantalettes U زیر شلواری و نیم شلواری که زنهامی پوشیدند
bandwidth U صفحه تصویرهای با resolution بیشتر پیکسل در فضای بیشتری نمایش میدهد و به ورودی سریع و پهنای بلند بیشتر نیاز دارند
waistbands U بند زیرشلواری
waistband U بند زیرشلواری
pallium U ردای چارگوش که فیلسوفان یونان می پوشیدند
You have to watch your diet more [carefully] and get more exercise. U شما باید بیشتر به تغذیه خود توجه و بیشتر ورزش بکنید.
filikli U [نوعی فرش با پرز بلند و نسبتا زبر و خشن و بیشتر از جنس پشم بز که در مناطق عشایری ترکیه و آذربایجان شوروی بافته شده، گره ها بدور نخ تار زده شده و کل فرش پس از اتمام بافت رنگرزی می شود.]
both sexes U زنها و مردها
pants U زیر شلواری
breeches U نیم شلواری
knee breeches U نیم شلواری
kerseymere U صوف شلواری
y connection U اتصال شلواری
drawers U زیر شلواری
underdrawers U زیر شلواری
trousering U پارچه شلواری
smalls U نیم شلواری
small cloths U نیم شلواری
small clothes U نیم شلواری
drawer U زیر شلواری
panty hose U جوراب شلواری
Jockey Shorts U زیر شلواری
to feel women up U دستمالی کردن زنها [منفی]
to grope women U دستمالی کردن زنها [منفی]
to make a grab at women U دستمالی کردن زنها [منفی]
trunk drawers U زیر شلواری کوتاه
to feel women up U عشقبازی کردن با زنها [بدون رضایت زن]
to make a grab at women U عشقبازی کردن با زنها [بدون رضایت زن]
to grope women U عشقبازی کردن با زنها [بدون رضایت زن]
peg tops U شلواری که درکمرگشادودرقوزک تنگ است
lady killer U مردیکه زنها راباسانی شیفته خود می سازد
peg top trousers U شلواری که در کمرگشادو درقوزک تنگ است
rational dress U نیم شلواری که زن بجای دامن بپوشد
skivvy U زیر پیراهن وزیر شلواری کوتاه
knickerbockers U نیم شلواری گشادکه درسرزانوجمع میشود
clackvalve U دریچه لولاداروسفت که چون بلند کنندباصدای بلند بجای خودمیافتد
tout U بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touted U بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touting U بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touts U بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
moleskin U جامه وبویژه شلواری که ازپوست کورموش ومانندان درست میکنند
dirndl U نوعی دامن بلند با کمر بلند
drive U چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives U چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
hoopskirt U دامن وپیراهن فنری زنها دامن ژوپن
trews U شلوار چسبان یا نیم شلواری جوراب دار چسبان
underpants U زیر پوش زیر شلواری
monofilament U الیاف تک رشته بلند [این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.]
shaggy ugs U فرش های با پرز بلند [این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.]
further U بیشتر
principally U بیشتر
large adv U بیشتر
as much as possible U هر چه بیشتر
as early aspossible U هر چه بیشتر
it is mostly iron U بیشتر
more U بیشتر
more than U بیشتر از
more and more U هی بیشتر
rather U بیشتر
furthers U بیشتر
furthering U بیشتر
furthered U بیشتر
the more better the best U هر چه بیشتر
mainly U بیشتر
the more U بیشتر
for the most part U بیشتر
mostly U بیشتر
outshine U بیشتر درخشیدن
outsit U بیشتر نشستن از
outstand U بیشتر ایستادن
the most that i can do U بیشتر انها
over crowding U بیشتر باشد
no longer U نه بیشتر [زمانی]
not any more U دیگر نه [بیشتر نه]
so many menŠso many minds U هر چه اشخاص بیشتر
better U نیکوتر بیشتر
surviver U بیشتر عمرکننده
so many menŠso many minds U عقیده بیشتر
rather ... than U بیشتر ...تا [ترجیحا ... تا]
nine times out ten U بیشتر اوقات
The more the better . U هر چه بیشتر بهتر
outshone U بیشتر درخشیدن
outshining U بیشتر درخشیدن
outshines U بیشتر درخشیدن
the many U بیشتر مردم
oddson U بیشتر محتمل
above average <adj.> U بیشتر از حد متوسط
majored U بیشتر اعظم
major U بیشتر اعظم
further information U آگاهی بیشتر
hypercard U یات بیشتر
in the main U بیشتر اصلا
over-average <adj.> U بیشتر از حد متوسط
above-average <adj.> U بیشتر از حد متوسط
majoring U بیشتر اعظم
more and more U بیشتر ازبیشتر
multichannel U با بیشتر از یک کانال
by superir wisdom U با خرد بیشتر
to overcomein number U بیشتر بودن از
no more U نه دیگر [بیشتر]
most people U بیشتر مردم
most of them U بیشتر انها
better part U قسمت بیشتر
outbidded U بیشتر توپ زدن از
outliving U بیشتر زنده بودن از
outbid U بیشتر توپ زدن از
outvote U بیشتر رای بردن از
outliving U بیشتر دوام اوردن
outlast U بیشتر طول کشیدن از
at full pelt U با شتاب هر چه بیشتر سراسیمه
outbidding U بیشتر توپ زدن از
outlives U بیشتر زنده بودن از
outlives U بیشتر دوام اوردن
outlasting U بیشتر طول کشیدن از
more the merrier <idiom> U هرچی بیشتر بهتر
outbids U بیشتر توپ زدن از
outlasts U بیشتر طول کشیدن از
outvoted U بیشتر رای بردن از
outvotes U بیشتر رای بردن از
outvoting U بیشتر رای بردن از
outlive U بیشتر دوام اوردن
outlive U بیشتر زنده بودن از
outlasted U بیشتر طول کشیدن از
outlived U بیشتر دوام اوردن
outlived U بیشتر زنده بودن از
norther U بیشتر بطرف شمال
extensive cultivation U کار وسرمایه بیشتر
mares U مادیان 4 ساله یا بیشتر
it consists mainly U بیشتر عبارت است از
I am over 50 years old. U من ۵۰ سال بیشتر دارم.
like nowhere else <adv.> U بیشتر از هر جای دیگر
roundabout production U تولید با کارائی بیشتر
read mostly memory U حافظه بیشتر خواندنی
as soon as possible U بزودی هرچه بیشتر
overlive U بیشتر زنده بودن از
put someone's best foot forward <idiom> U بیشتر تلاش کردن
ahead U دارای امتیاز بیشتر
outwork U بیشتر کار کردن از
outwear U بیشتر دوام کردن
he makes most noise U او از همه بیشتر صدا یا
outwatch U بیشتر بیدار ماندن از
outstand U بیشتر تحمل کردن
outwalk U بیشتر راه رفتن از
full drive U باشتاب هرچه بیشتر
mare U مادیان 4 ساله یا بیشتر
overload U تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
overloaded U تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
overloads U تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
It does more harm than good . U ضررش از نفعش بیشتر است
transuranic U دارای عدداتمی بیشتر از اورانیم
It tends to be blue . It is bluish. U بیشتر برنگ آبی می زند
at full speed U با تندی هر چه بیشتر بسرعتی هر چه تمامتر
transuranium U دارای عدداتمی بیشتر از اورانیم
full pelt U با شتاب هرچه بیشتر سراسیمه
multi U در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
multi- U در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
semidouble U دارای گلبرگهای بیشتر از معمول
rioted U تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
riot U تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
rioting U تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
riots U تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
operators U انتساب بیشتر از یک تابع به عملگرا مشخص .
supercharger U دستگاه هوا و سوخت رسانی بیشتر
operator U انتساب بیشتر از یک تابع به عملگرا مشخص .
man up U بازی با یک نفر بیشتر از تعدادافراد حریف
accuracy U هر قدر تعداد بیتها بیشتر باشد
half century U 05 امتیاز یا بیشتر توپزن درمسابقه کریکت
i life that better U انرا بیشتر از همه دوست دارم
to jackknife truck-trailers U تا شدن کامیون در جاده [بیشتر در تصادفات]
ness on his part U این بیشتر بواسطه کمرویی است
excess cover treaty U قرارداد پوشش بیمهای ضایعات بیشتر
overpoise U مهمتر بودن از بیشتر نفوذ داشتن از
loved i nothonour more U اگر شرافت را بیشتر دوست نداشتم
peter penny U زکات سالیانه که بیشتر به پاپ میداند
compound parry U دفع شمشیر حریف با دو حرکت یا بیشتر
Cut a little more off the top. یک کمی بیشتر بالا را کوتاه کنید.
queueing U افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
centuries U 001 امتیاز یا بیشتر در یک بازی کریکت
follow up <idiom> U بهتر کردن کار با تلاش بیشتر
more frequently than ever <adv.> U نسبت به سابق خیلی بیشتر اوقات
Cut a little more off the back. یک کمی بیشتر عقب را کوتاه کنید.
queues U افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
century U 001 امتیاز یا بیشتر در یک بازی کریکت
More money is not the answer to this problem. U پول بیشتر حل این مسئله نیست.
queue U افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
queued U افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
composer U آهنگ ساز [بیشتر موسیقی کلاسیک]
extra U اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
catch up U تحرک بیشتر برای جبران عقب ماندگی
have half a mind <idiom> U احساس وسوسه کردن بیشتر از تحمل نداشتن
like hell <idiom> U با تاثیر وانرژی بیشتر ،مغایر با حقیقت ،نه زیاد
ventre a terre U سراسیمه باشتاب هرچه بیشتر شکم بزمین
larceny petty U بیشتر دزدی مالی که کمتر از 11شیلینگ بهاداشت
outshoot U تعداد بیشتر و بهتر تیراندازی نسبت به حریف
outpoint U سبقت گرفتن پوان یا نمره بیشتر اوردن از
gaze hound U تازی که بیشتر با چشم دنبال شکار می رود تا با بو
early bird catches the worm <idiom> U هرکسی زودتر بیداربشود بیشتر بدست میآورد
I would like tovisit ( see, meet ) you more often . U می خواهم باز هم بیشتر پیش شما بیایم
as if to add insult to injury <idiom> U با بیشتر کردن زیان به وسیله تحقیر و مسخره
supercharged U موتور دارای دستگاه رساننده هواوسوخت بیشتر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com