English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
lesion U زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
lesions U زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
punitive damages U خسارت ناشی از مجازات خسارت حاصله از اجرای مجازات
contractal liability U ضمان عقدی
contract of guarantee U ضمان عقدی
suretyship U ضمان عقدی کفالت
scitovsky double criterion U که براساس ان تغییری ایده ال استکه دران کسانیکه بهره برده اند بتوانندکسانیراکه زیان میبرند جبران نموده و در مقابل زیان کنندگان قادر نباشند که ازتغییر جلوگیری نمایند
chaining U اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
real time U اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
covenant U در CLعبارت است از عقدی که برمبنای قرارداد کتبی مهر وامضا شده
covenants U در CLعبارت است از عقدی که برمبنای قرارداد کتبی مهر وامضا شده
Sound Recorder U امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد
run duration U خطایی که هنگام اجرای برنامه یا وقوع خطا در حین اجرای برنامه تشخیص داده شود
pipeline U اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipelines U اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
feasibility study U مطالعه قابلیت اجرای کار بررسی امکان اجرای کار
application of fire U اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
possession money U حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
advantages accruning from U مزایای حاصله
emblements U منافع حاصله از زمین
assessments U تعیین نتایج حاصله
elbow grease U نیروی حاصله از کاردستی
feed back U بکارگیری اطلاعات حاصله
ration strenght U انرژی حاصله از جیره
assessment U تعیین نتایج حاصله
quasi contract U عقدی را گویند که التزام طرفین به مفاد ان ناشی از تصریح خودشان نباشد بلکه به صرف وقوع عمل خارجی به حکم قانون به عمل خود ملتزم شوند
bombing errors U اشتباهات حاصله از پرتاب بمب
ergotism U مسمومیت حاصله از خوردن سگاله
fleshment U خوشحالی حاصله از نخستین موفقیت
emblements U منافع حاصله اززمین مزروعی
gulp U صدای حاصله از عمل بلع
gulped U صدای حاصله از عمل بلع
gas form natrural gas U بنزین حاصله از گاز طبیعی
gulps U صدای حاصله از عمل بلع
gulping U صدای حاصله از عمل بلع
coriolis effect U اثرنیروی حاصله از چرخش زمین
end product U قطعات حاصله دستگاه نهایی
scumble U نرمی حاصله در اثر سایس یامالش
capitalized value U درامد حاصله از سرمایه گذاری در یک سال
clicks U صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
spirochetosis U ابتلا به بیماری حاصله از میکروب اسپیروکت
clicked U صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
platinum black U گرد سیاه پلاتین حاصله از حل املاح ان
flash burn U سوختگی حاصله از برق ترکش اتمی
click U صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
windchill U سرمای حاصله از وزش باد تبرید
flash burns U سوختگی حاصله از برق ترکش اتمی
solunar U حاصله در اثر خورشید و ماه باهم
thermojet U نیروی جت حاصله از حرارت موتور جت حرارتی
working asset U سرمایه حاصله در اثر کار وفعالیت
time resolution U جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
stage fright U وحشت حاصله در اثر فهوردر صحنه نمایش
craters U دهانه یا حفره حاصله در اثر بمب وغیره
hypervitaminosis U ناراحتیهای حاصله در اثر ازدیاد ویتامین در بدن
yaws U بیماری مسری و عفونی حاصله در اثراسپیروکتی بنام
crater U دهانه یا حفره حاصله در اثر بمب وغیره
flash blindness U کوری حاصله از نگاه کردن به برق ترکش اتمی
competitive price U قیمت حاصله ازرقابت خریداران وفروشندگان در بازار ازاداقتصادی
phenology U مبحث رابطه بین اب وهواوتغییرات حاصله در پدیدههای زیست شناسی
jet propulsion U نیروی عقب نشینی حاصله از فشار گازفشار خروج گاز
sepsis U مسمومیت عفونی حاصله در اثر جذب باکتریهاومواد فاسد بخون
apportionment U افراز سرشکن کردن هزینه به چندسال به نسبت منافع حاصله در هر سال
plow back U عایدات حاصله از کسب وکاررا برای سرمایه گذاری مجددکنار گذاردن
profits a prendre U درCL عامل در حق علف چر وسایر منافع حاصله از زمین هم ذیحق میشود
performance standard U معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
solipsism U فرضیهای که معتقد است نفس انسان چیزی جز خودوتغییرات حاصله درنفس خودرا نمیشناسد
shell shock U اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
shell-shock U اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
exterior angle U زاویهء خارجی کثیرالاضلاع زوایای خارجی حاصله ازتقاطع یک خط بادوخط موازی
electrotherapy U معالجه امراض بوسیله حرارت حاصله از الکتریسته معالجه با برق
cavitation U بریدگی حاصله ازحرکت پروانه کشتی بریدگی شیار
damage U زیان
detriment U زیان
forfeiture U زیان
drawbacks U زیان
hazard U زیان
hazarded U زیان
hazarding U زیان
disadvantage U زیان
disadvantages U زیان
detrime U زیان
hazards U زیان
hurtfulness U زیان
evils U زیان
hurts U زیان
total losses U زیان کل
ills U زیان
forfeit U زیان
ill- U زیان
forfeited U زیان
injuring U زیان
ill U زیان
forfeiting U زیان
forfeits U زیان
scathe U زیان
prejudice U زیان
wash out U زیان
ravages U زیان
hurting U زیان
hurt U زیان
lesion U زیان
lesions U زیان
injure U زیان
injures U زیان
ravage U زیان
ravaged U زیان
prejudices U زیان
loss U زیان
maleficium U زیان
evil U زیان
phytobentos U ته- زیان
drawback U زیان
disservice U زیان
noxiousness U زیان
ravaging U زیان
bump U ضربت ضربت حاصله دراثر تکان سخت
post attack U بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
actual total loss U کل زیان وارده
deleterious U زیان اور
suicidal U زیان اور
risks U احتمال زیان
risked U احتمال زیان
forfeiture U زیان ضرر
risking U احتمال زیان
loses U زیان کردن
actual loss U زیان واقعی
risk U احتمال زیان
lose U زیان کردن
pernicious U زیان اور
harm U زیان ضرر
harmed U زیان ضرر
harming U زیان ضرر
harms U زیان ضرر
hazardous U زیان اور
suffer U زیان دیدن
suffered U زیان دیدن
suffers U زیان دیدن
slaughter U به زیان فروختن
lost U زیان دیده
slaughtered U به زیان فروختن
slaughters U به زیان فروختن
disadvantageous U زیان اور
suffering U ابتلاء زیان
sufferings U ابتلاء زیان
suffring U ابتلا زیان
no known loss U زیان نامعلوم
to do harm U زیان رسانیدن
to incur a loss U زیان دیدن
vagrantbenthos U ته زیان جنبا
maleficent U زیان اور
willful misconduct U زیان عمدی
nobbeing U زیان اور
malignancy U زیان اوری
windfall loss U زیان اتفاقی
malefic U زیان اور
evil U زیان اور
suffer loss U زیان دیدن
smart money U پاداش زیان
profit and loss U سود و زیان
to sustain a loss U زیان دیدن
perniciousness U زیان اوری
sessile benthos U کف زیان برجا
sessile benthos U ته زیان برجا
perfect loss U زیان خالص
perfect loss U زیان خاص
perfect loss U زیان مطلق
partial loss U زیان جزئی
operating loss U زیان عملیاتی
offense,etc U تهاجم زیان
nocent U زیان رسان
evils U زیان اور
to suffer [from] U زیان دیدن [از]
derogatory to U زیان رساننده
noisome U زیان بخش
disserviceable U زیان اور
dead loss U زیان ناخالص
detrimental U زیان اور
detrimental U زیان بخش
consequential loss U زیان تبعی
cause to sustain a loss U زیان رساندن به
capital loss U زیان سرمایه
nocuous U زیان اور
break even U بی سود و زیان
loss and gain U زیان و سود
incommodity U زیان ناراحتی
i am 0 rials out of pocket U 05 ریال زیان
harmfulness U زیان رسانی
gain or loss U سود یا زیان
to suffer a loss U زیان دیدن
windfall loss U زیان باد اورده
to sell at a loss U بضر یا زیان فروختن
to do somebody harm U به کسی زیان رسانیدن
profit and loss account U حساب سود و زیان
pestilently U بطور زیان اور
side-effect U اثر زیان اور
side-effects U اثر زیان اور
inimically U بطور زیان اور
indemnify U غرامت بیمه زیان
malignly U بطور زیان اور
diseconomies U عوامل زیان اور
destructive competition U رقابت زیان اور
prejudicially U بطور زیان اور
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com