English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
There isnt much food in the house. U زیاد غذاتوی خانه نداریم ( نیست )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
We dont have it in stock . U این جنس موجود نیست ( نداریم )
it is but a step to my house U تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
the house is occupied U خانه خالی نیست
he is a bad husband U خانه دار خوبی نیست
This house is my own . U این خانه مال خودم است ( اجاره یی نیست )
tempest in a teapot <idiom> U درباره چیزی که زیاد مهم نیست به هیجان زده شدن
to wear out one; U از زیاد ماندن درجایی مزاحم صاحب خانه شدن
NO VACANCIES U جا نداریم.
We have no other way (alternative). U را ه دیگری نداریم
no hurry U شتاب نداریم
We bear no relationship to each other . U باهم نسبتی نداریم
we intend no harm U قصد ازار نداریم
we have no more bread U دیگر نان نداریم
there is no room fo rlazy boys U جا برای بچههای تنبل نداریم
We have nothing in common . U با یکدیگه وجه مشترکی نداریم
we are now quits U اکنون با هم برابر شدیم دیگرحسابی نداریم
We dont have qualified personnel in this company. U دراین شرکت آدم حسابی نداریم
We are quits. We are even. U دیگر با هم حسابی نداریم (نه بدهکارنه بستانکار )
We have no vacant position ( opening ) in this company . U دراین شرکت محل ( جا و سمت ) خالی نداریم
All is not gold that glitters. <proverb> U هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
winchester disk U دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
lady help U زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
pigenhole U کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy U خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
step frame U استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
mansion house U خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
load call U وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
transparent U برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparently U برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
our neighbour door U کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
hound's tooth check U طرح خانه خانه مورب پارچه
houndstooth check U طرح خانه خانه مورب پارچه
tricotine U پارچه زبر لباسی خانه خانه
homebody U ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
honeycombs U ارایش شش گوش خانه خانه کردن
honeycomb U ارایش شش گوش خانه خانه کردن
toft U عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
leaving files open U به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
compression ignition U احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
Honey comb design U طرح خانه زنبوری [یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
his parentage isunknown U اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
I didnt get much sleep. U زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
We have problems of our own. U ما مشکلات خودمان را داریم. [وقت نداریم به مشکلات شما برسیم]
garde manger U سرد خانه اشپز خانه
cellular U لانه زنبوری خانه خانه
weigh house U قپاندار خانه ترازودار خانه
bagnio U فاحشه خانه جنده خانه
it is past all hope U جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
cell U جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
i do not know your house U خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
cells U جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
overbuild U زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
formula U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulas U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
to hold somebody in great respect U کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
ranges U یک خانه یا تعدادی خانه
ranged U یک خانه یا تعدادی خانه
range U یک خانه یا تعدادی خانه
honey comb U خانه خانه کردن
the house is in my possession U خانه در تصرف من است خانه در دست من است
it is inexpedient to reply U پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
surcharges U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
high speed U با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
he is not of our number U از ما نیست
he takes no notice of it U نیست
It's not new. نو نیست.
isn't U نیست
it is well enough U بد نیست
secondary U نیست
auxiliary U نیست
Plug and Play U یچ نیست
storage U می نیست
auxiliaries U نیست
temporary storage U می نیست
aint U نیست
he is out of huomor U سر خلق نیست
ought not U شایسته نیست
i do not have it in me U از من ساخته نیست
no trouble U زحمتی نیست
It is all right . It is o. k. U طوری نیست
no hurry U عجلهای نیست
niet le fait U کار او نیست
my health is tolerable U حالم بد نیست
It is not advisable . It is inexpedient. U صلاح نیست
Such is not the case . That is not so. U اینطور نیست
nihilism U نیست انگاری
needn't U لازم نیست
thereis no end to it U انراپایانی نیست
he knows a thing or two U بی تجربه نیست
he is rather i. than sick U ناخوش نیست
he is out of huomor U سر دماغ نیست
the ice is treach erous U یخ محکم نیست
no object U چیزی نیست
no matter U چیزی نیست
dont mention it U چیزی نیست
no wonder <idiom> U تعجبی نیست
There is no hot water U آب گرم نیست.
that is wrong U درست نیست
cold is merely privative U گرما نیست
It's not new. جدید نیست.
no sweat <idiom> U مشکلی نیست
close the door please U اگرزحمت نیست
that is not it U این نیست
sacred cow <idiom> U چارهای نیست
there is no hurry U عجلهای نیست
he is out of his senses U بهوش نیست
he is not willing to go U نیست برود
he is none of my friends U او از دوستان من نیست
he is a bad husband U صرفه جو نیست
he is not in it U داخل نیست
he has nothing in him U کسی نیست
There is nothing wrong with you . You are all right . U هیچیت نیست
I dont remember ( recall ) . U یادم نیست
He is not man enough to do it . He is not the man for it . He hasnt got the guts to do it . U مردش نیست
He goes on and on . He is most persistent . U ول کن معامله نیست
there is no hurry U شتابی نیست
that depends U معلوم نیست
inextinct U نیست نشده
it has escaped my remembrance U یاد نیست
it is unsuitable U مناسب نیست
it's only me U کسی نیست
if you please U اگرزحمت نیست
you are written U حق با شما نیست
to make no mention of U ذکری از ان نیست
it lies beyond his competence U در صلاحیت او نیست
it needs not U لازم نیست
it is immaterial U چیزی نیست
it is not half bad U هیچ بد نیست
It cant be helped. U چاره ای نیست
Nevermind! U مهم نیست !
static U که پویا نیست
it is nothing out of the way U غریب نیست
it is unnecessary U لازم نیست
it is not in good workingorder U دایر نیست
to put out of the way U سربه نیست کردن
To her , abI'llon tomans is a mere trifle . U قابل نوشیدن نیست
you need not fear U لازم نیست بترسید
it does not befit me to U شایسته من نیست که مرانشاید که
She couldnt care less . she is totally unconcerned . U عین خیالش نیست
it is inadvisable to say that U گفتن ان مقتضی نیست
It is nothing to speak of . U چیز قابلی نیست
it tells its own tale U نیازمند به توضیح نیست
It cant be all that bad. U نه بابا اینقدر هم بد نیست
that is not the question U موضوع این نیست
that is not the word for it U لغتش این نیست
that is taken for granted U محتاج بدلیل نیست
it does not s. the condition U واجدان شرایط نیست
he is unequal to the task U مرد اینکار نیست
There's more to come. <idiom> U این همش نیست.
That's not so! U داستان اینطوری نیست!
it goes without saying U نیازمند بگفتن نیست
it goes without saying U محتاج بذکر نیست
he is unable to speak U قادربسخن گفتن نیست
there is no question but that. U شکی نیست که) .00000
he is not willing to go U مایل برفتن نیست
rast U هیج همچوچیزی نیست
he is not of that stamp U ازان جنس نیست
it is not a picnic U کار اسانی نیست
The subject under discrssion . U موضوعی که مطرح نیست
it is unsatisfactory U رضایت بخش نیست
oughtn't U نبایستی شایسته نیست
It is not known yet . It is not settled yet . U هنوز معلوم نیست
it is not a to go tncre U رفتن انجامصلحت نیست
He is a quitter . U مرد میدان نیست
The scales are not even . U ترازو میزان نیست
it is not subject to review U دران روا نیست
it is not very hard U چندان سخت نیست
He is not to blame for this. U تقصیر او [مرد ] نیست.
no reply necessary [NRN] U نیازی به پاسخ نیست.
it is never the worse U دیگر بدتر که نیست
it is never the worse U هیچ بدتر نیست
This isn't mine. این مال من نیست.
it is beyond retrieve U جبران پذیر نیست
he is nod U اهل انظباط نیست
he is indisposed to go U اماده رفتن نیست
he is indisposed to go U مایل نیست برود
there is no mistaking U جای اشتباه نیست
He is nobody. He is a nonentity. U داخل آدم نیست
wrongs U پیام صحیح نیست
It is not fair that . . . U آخر انصاف نیست که …
wronging U پیام صحیح نیست
it is inadvisable to say that U گفتن ان مصلحت نیست
wrong U پیام صحیح نیست
you're telling me <idiom> U احتیاج نیست به من بگی
means are not a U وسایل فراهم نیست
There is no room for doubt. U جای تردید نیست
iam pretty well U نسبه حالم بد نیست
that in nothing to me U پیش من چیزی نیست
that is no bed of roses U اش دهن سوزی نیست
She is romantically inclined. She i8s game. U از دو حال خارج نیست
an illegible writing U خطی که خوانا نیست
that is no great work U کار بزرگی نیست
I dont have the slightest(faintest)idea. U روحم خبردار نیست
needle point to say U احتیاج بگفتن نیست
needle point to say U لازم نیست بشمابگویم که
It cannot be trifled with . It is no joking matter. U شوخی بردار نیست
There is no reason (cause) for worry (concern) U جای نگرانی نیست
used U آنچه جدید نیست
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com