Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
oversimplification
U
زیاد ساده کردن
oversimplified
U
زیاد ساده کردن
oversimplifies
U
زیاد ساده کردن
oversimplify
U
زیاد ساده کردن
oversimplifying
U
زیاد ساده کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
surcharges
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
simple design
U
طرف کف ساده
[هرگاه قسمتی و تمام فرش را بصورت ساده و بدون هیچگونه طرحی می بافند. نمونه آن فرش قائنات یا آستان قدس است که فضای بین لچک و ترنج کف ساده و قرمز می باشد.]
overbuild
U
زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
basics
U
یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
basic
U
یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
reducing
U
ساده کردن
reduces
U
ساده کردن
simplifies
U
ساده کردن
simplify
U
ساده کردن
simplifying
U
ساده کردن
reduce
U
ساده کردن
mirror carpet
U
طرح آینه
[در این طرح زمینه اصلی فرش بصورت کاملا ساده و بدون هیچ نقش و نگاری بافته شده و تنها از یک یا دو حاشیه ساده استفاده می شود.]
simplifying
U
ساده تر کردن چیزی
streamlines
U
ساده وموثر کردن
simplify
U
ساده تر کردن چیزی
simpler
U
نادان ساده کردن
simple
U
نادان ساده کردن
simplest
U
نادان ساده کردن
simplifies
U
ساده تر کردن چیزی
streamline
U
ساده وموثر کردن
streamlining
U
ساده وموثر کردن
load call
U
وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
talk down to someone
<idiom>
U
از کلمات ساده استفاده کردن
structures
U
با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structuring
U
با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structure
U
با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
compression ignition
U
احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
simple
U
که استفاده و کار کردن با آن ساده است
simpler
U
که استفاده و کار کردن با آن ساده است
simplest
U
که استفاده و کار کردن با آن ساده است
spoon-feed
<idiom>
U
ساده کردن چیزی برای کسی
I didnt get much sleep.
U
زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
frequented
U
مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequents
U
مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequenting
U
مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequent
U
مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
overspend
U
زیاد خرج یا مصرف کردن افراط کردن
predigest
U
بزبان ساده وقابل فهم دراوردن برای استفاده اماده کردن
propagating
U
زیاد کردن
overloads
U
زیاد پر کردن
heightened
U
زیاد کردن
overloaded
U
زیاد پر کردن
heightens
U
زیاد کردن
overload
U
زیاد پر کردن
add
زیاد کردن
heightening
U
زیاد کردن
to run rup
U
زیاد کردن
heighten
U
زیاد کردن
grnish
U
زیاد کردن
propagated
U
زیاد کردن
propagates
U
زیاد کردن
propagate
U
زیاد کردن
overstock
U
زیاد پر کردن
increases
U
زیاد کردن
intensification
U
زیاد کردن
increased
U
زیاد کردن
increase
U
زیاد کردن
overworked
U
کار زیاد کردن
add
U
زیاد کردن برد
overcharging
U
زیاد حساب کردن
elevation of security
U
زیاد کردن تامین
overwork
U
کار زیاد کردن
overrating
U
زیاد براورد کردن
raises
U
پروراندن زیاد کردن
raise
U
پروراندن زیاد کردن
strains
U
کوشش زیاد کردن
strain
U
کوشش زیاد کردن
overpress
U
زیاد پافشاری کردن در
overrated
U
زیاد براورد کردن
overcharge
U
زیاد حساب کردن
overfreight
U
زیاد بار کردن
overworks
U
کار زیاد کردن
over excite
U
زیاد تحریک کردن
overcharged
U
زیاد حساب کردن
overrate
U
زیاد براورد کردن
adds
U
زیاد کردن برد
over refine
U
زیاد موشکافی کردن
propagating
U
زیاد کردن پروردن
overworking
U
کار زیاد کردن
adding
U
زیاد کردن برد
overcharges
U
زیاد حساب کردن
superheat
U
گرم کردن زیاد
overrates
U
زیاد براورد کردن
expanded , capacity
U
زیاد کردن گنجایش
overestimate
U
زیاد براورد کردن
overloads
U
زیاد بار کردن
propagates
U
زیاد کردن پروردن
propagated
U
زیاد کردن پروردن
overheat
U
زیاد گرم کردن
ransacks
U
زیاد کاوش کردن
ransacking
U
زیاد کاوش کردن
overheated
U
زیاد گرم کردن
overheats
U
زیاد گرم کردن
to overwork oneself
U
زیاد کار کردن
propagate
U
زیاد کردن پروردن
overestimated
U
زیاد براورد کردن
overloaded
U
زیاد بار کردن
ransack
U
زیاد کاوش کردن
make much of
U
استفاده زیاد کردن از
ransacked
U
زیاد کاوش کردن
overestimates
U
زیاد براورد کردن
to overexert
U
تقلای زیاد کردن
overestimating
U
زیاد براورد کردن
to overstrain oneself
U
تقلای زیاد کردن
overload
U
زیاد بار کردن
macro
U
کلمهای که برای بیان تعدادی دستور یا ساده کردن نوشتن برنامه به کار می رود
unix
U
امکانات نرم افزاری که کپی کردن داده را برای کاربر از یک کامپیوتر ساده تر میکند.
notron utilities
U
مجموعهای از برنامههای کوچک که برای ساده کردن عملیات کامپیوتری طراحی گردیده است
call of more
U
حق تقاضای زیاد کردن مبیع
ingurgitate
U
فرا گرفتن زیاد پر کردن
to bolt
U
با سرعت زیاد حرکت کردن
to lavisheffort
U
زیاد تلاش یا کوشش کردن
extort
U
اخاذی کردن زیاد ستاندن
gaps
U
اختلاف زیاد شکافدار کردن
extorts
U
اخاذی کردن زیاد ستاندن
extorted
U
اخاذی کردن زیاد ستاندن
give or take
<idiom>
U
از مقدار چیزی کم یا زیاد کردن
extorting
U
اخاذی کردن زیاد ستاندن
to rummage out
U
با جستجوی زیاد پیدا کردن
To live a long life .
U
عمر طولانی (زیاد ) کردن
overpress
U
زیاداصرار کردن در زیاد فشاراوردن بر
gap
U
اختلاف زیاد شکافدار کردن
boolean algebra
U
قوانین مربوط به معرفی ساده کردن و تغییر توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست
overset
U
زینت دادن زیاد بار کردن
overbear
U
مغلوب کردن زیاد میوه دادن
haunt
U
زیاد رفت وامد کردن در دیدارمکررکردن
to overeach oneself
U
زیاد جلو افتادن و خودراخسته کردن
to overrun oneself
U
از دویدن زیاد خود را خسته کردن
enlarged
U
توسعه دادن زیاد بحث کردن
enlarging
U
توسعه دادن زیاد بحث کردن
slash
U
تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
haunts
U
زیاد رفت وامد کردن در دیدارمکررکردن
enlarge
U
توسعه دادن زیاد بحث کردن
enlarges
U
توسعه دادن زیاد بحث کردن
slashed
U
تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
task
U
زیاد خسته کردن بکاری گماشتن
tasks
U
زیاد خسته کردن بکاری گماشتن
slashes
U
تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
algebra
U
ساده کردن و تغییر دادن توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست ایجاد شده اند
to hold somebody in great respect
U
کسی را زیاد محترم داشتن
[احترام زیاد گذاشتن به کسی]
overstay
U
بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
overwind
U
بیش از اندازه کوک کردن زیاد پیچیدن
overstaying
U
بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
overstayed
U
بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
overstays
U
بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
to dwell on
U
زیاد وقت صرف کردن روی کشیدن
to occupy much space
U
فضای زیادی را اشغال کردن زیاد جا بردن
to piss off the wrong people
<idiom>
U
آدمهای دارای نفوذ و قدرت زیاد را عصبانی کردن
to work hard
U
سخت و با زحمت زیاد کار کردن
[اصطلاح روزمره]
lionize
U
مورد توجه زیاد قرار گرفتن شیر کردن
inflating
U
پراز گاز کردن زیاد بالا بردن مغرورکردن
overstock
U
زیاد ذخیره کردن موجودی بیش از حدلزوم داشتن
inflates
U
پراز گاز کردن زیاد بالا بردن مغرورکردن
inflate
U
پراز گاز کردن زیاد بالا بردن مغرورکردن
pick and choose
U
در سوا کردن چیزی دقت ووسواس زیاد داشتن
decimated
U
از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
decimating
U
از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
decimates
U
از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
multiple
U
حاوی قط عات زیاد بودن یا عمل کردن به روشهای مختلف
religionize
U
دینداری زیاد نشان دادن مذهبی یا مذهب دار کردن
overrated
U
بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrates
U
بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
decimate
U
از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
overrating
U
بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrate
U
بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
periphrastic conjugation
U
صرف افعال با استعمال غیرضروری فعلهای معین بجای ساده صرف کردن
graphics
U
تعداد توابع ذخیره شده در فایل کتابخانهای که به هر برنامه کاربر اضافه میشود برای ساده کردن عمل نوشتن برنامههای گرافیکی
surf
U
جستجوی وب سایت با نگاه کردن به صفحات وب به صورت نا مرتب ولی حرکت ساده بین صفحات با استفاده از اتصالات
shim
U
واشر نازکی از جنس فلز بادقت زیاد جهت پر کردن فاصله بین دو قطعه
ikon
U
نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
graphics
U
پیش نویس توابعی که دستورات گرافیکی استاندارد ایجاد میکنند مثل رسم خط و... که از طریق برنامه قابل صدا کردن هستند تا نوشتن برنامه را ساده کنند
keypad
U
مجموعه ده کلید با طرح . شامل شده در بیشتر صفحه کلیدها به صورت کلیدهای جداگانه برای وارد کردن حجم زیاد داده عددی
high speed
U
با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
overloads
U
زیاد بار کردن اضافه بار
overloaded
U
زیاد بار کردن اضافه بار
overload
U
زیاد بار کردن اضافه بار
fructose
U
ساده
plain hearted
U
ساده دل
unceremoniously
U
ساده
slick
U
ساده
simpleminded
U
ساده دل
taffetized
U
ساده
simple minded
U
ساده دل
clodhopper
U
ساده
free spoken
U
ساده گو
unsophisticated
U
ساده
idiots
U
ساده
slickest
U
ساده
fraudless
U
ساده
unceremonious
U
ساده
freestanding
U
ساده
idiot
U
ساده
simplex
U
ساده
simple hearted
U
ساده دل
semplice
U
ساده
unaadorned
U
ساده
positive
U
ساده
clodhoppers
U
ساده
downright
U
ساده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com