Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 96 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
insobriety
U
زیاده روی در میگساری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
carousal
U
میگساری
binges
U
میگساری
potatory
U
میگساری
binge
U
میگساری
benders
U
میگساری
bender
U
میگساری
bacchant
U
میگساری
drinking bout
U
میگساری
orgiastic
U
میگساری
orgy
U
میگساری عیاشی
tipple
U
میگساری کردن
tippled
U
میگساری کردن
tippling
U
میگساری کردن
carousing
U
میگساری کردن
carouses
U
میگساری کردن
carouse
U
میگساری کردن
rouses
U
میگساری بیداری
wassail
U
میگساری کردن
tipples
U
میگساری کردن
roused
U
میگساری بیداری
rouse
U
میگساری بیداری
caroused
U
میگساری کردن
in one's cups
U
درحال میگساری و مستی
orgy
U
مجالس عیاشی و میگساری بافتخارخدایان
dionysus
U
>دیونسیوس <خدای شراب و میگساری وزراعت
bacchic ornament
U
[وابسته به باکوس خدای میگساری و شراب در روم]
bacchic
U
وابسته به باکوس خدای میگساری و پرستش او مستانه و پرهیاهو
intemperate
U
زیاده رو
more and more
U
زیاده و زیاده
infrugal
U
زیاده رو
fulsomely
U
زیاده از حد
supernumerary
U
زیاده
excesses
U
زیاده از حد
overmuch
U
زیاده از حد
excess
U
زیاده از حد
distemperate
U
زیاده رو
overly
U
زیاده
kow-tows
U
زیاده
kow-towing
U
زیاده
kow-towed
U
زیاده
kow-tow
U
زیاده
indulgent
U
زیاده رو
de trop
U
زیاده
immoderation
U
زیاده روی
hyperpragia
U
زیاده اندیشی
inordinacy
U
زیاده روی
to pieces
<idiom>
U
خیلی زیاده
inordinateness
U
زیاده روی
intemperance
U
زیاده روی
self indulgence
U
زیاده روی
hairsplitting
U
موشکافی زیاده از حد
ultraism
U
زیاده روی
hyperaesthetic
U
زیاده از حد حساس
excess clearance
U
تولرانس زیاده از حد
extortion
U
زیاده ستانی
extortionary
U
زیاده ستان
avarice
U
زیاده جویی
extortionate
U
زیاده ستان
avaricious
U
طماع زیاده جو
surfeit
U
زیاده روی
acquisitive
U
زیاده طلب
extorter
U
زیاده ستان
exorbitance
U
زیاده روی
extorsion
U
زیاده ستانی
to idulge oneself in drinking
U
بنوشابه خوری افتادن خودرا بباده نوشی سپردن تسلیم خوی میگساری شدن
extravagances
U
زیاده روی بی اعتدالی
indulgences
U
زیاده روی افراط
rich
U
زیاده چرب یا شیرین
richer
U
زیاده چرب یا شیرین
superheat
U
زیاده از حد گرم کردن
austerity
U
ریاضت سادگی زیاده از حد
richest
U
زیاده چرب یا شیرین
inexpressibly
U
بیش از اندازه زیاده از حد
extravagance
U
زیاده روی بی اعتدالی
exceeding
U
زیاده روی زیادتی
indulgence
U
زیاده روی افراط
lay it on thick
<idiom>
U
زیاده حداز کسی تمجیدکردن
He is too clever(smart,shrewd).
U
زیاده از حد زرنگ (نا قلا) است
intemperately
U
ازروی افراط با زیاده روی
hypercriticize
U
زیاده خرده گیری کردن
crapulence
U
زیاده روی درخوردونوش بی اعتدالی
To go too far .
U
شور کاری را درآوردن ( زیاده روی )
crapulent
U
وابسته به هرزه خوری و زیاده روی
over-
U
پیشوندی بمعنی زیادو زیاده و بیش
over
U
پیشوندی بمعنی زیادو زیاده و بیش
supererogation
U
زیاده روی درکار خوش خدمتی
to push your luck
[British English]
to press your luck
[American English]
U
زیاده روی کردن
[شورکاری را در آوردن]
[اصطلاح مجازی]
bouse
U
بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
ultraist
U
کسیکه در مسائل دینی وسیاسی و مانند انها زیاده روی میکند
packing
U
قرار دادن حجم زیاده داده در فضاهای ذخیره سازی کوچک
overweary
U
زیاده خسته کردن خسته شدن
indulging
U
زیاده روی کردن شوخی کردن
indulges
U
زیاده روی کردن شوخی کردن
indulge
U
زیاده روی کردن شوخی کردن
indulged
U
زیاده روی کردن شوخی کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com