English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 99 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hyperpragia U زیاده اندیشی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
provincialism U محلی اندیشی
foresight U مال اندیشی
foresight U دور اندیشی
magical thinking U جادویی اندیشی
right mindedness U درست اندیشی
self reflection U درون اندیشی
wishful thinking U خواسته اندیشی
right minded U درست اندیشی
right-minded U درست اندیشی
obscurantism U تاریک اندیشی
long sightedness U دور اندیشی
forethought U دور اندیشی
policies U مصلحت اندیشی
policy U مصلحت اندیشی
far sightedness U مال اندیشی
telepathy U دوهم اندیشی
ideation U خیال اندیشی
idealism U خیال اندیشی
dogmatism U جزمی اندیشی
improvidently U بدون مال اندیشی
forethought U مال اندیشی احتیاط
providently U از روی مال اندیشی
foreseeingly U از روی مال اندیشی
to take long views U دور اندیشی کردن
perspective U مال اندیشی تجسم شی
perspectives U مال اندیشی تجسم شی
prognosis U پیش بینی مال اندیشی
visionless U فاقد حس بینش ومال اندیشی
prognoses U پیش بینی مال اندیشی
afterthought U چاره اندیشی برای کاری پس از کردن آن
afterthoughts U فکر کاهل چاره اندیشی برای کاری پس از کردن ان
infrugal U زیاده رو
fulsomely U زیاده از حد
more and more U زیاده و زیاده
distemperate U زیاده رو
indulgent U زیاده رو
kow-tows U زیاده
overly U زیاده
overmuch U زیاده از حد
kow-towing U زیاده
kow-towed U زیاده
excess U زیاده از حد
excesses U زیاده از حد
kow-tow U زیاده
de trop U زیاده
supernumerary U زیاده
intemperate U زیاده رو
to pieces <idiom> U خیلی زیاده
immoderation U زیاده روی
ultraism U زیاده روی
inordinacy U زیاده روی
inordinateness U زیاده روی
intemperance U زیاده روی
hairsplitting U موشکافی زیاده از حد
self indulgence U زیاده روی
hyperaesthetic U زیاده از حد حساس
avaricious U طماع زیاده جو
avarice U زیاده جویی
acquisitive U زیاده طلب
surfeit U زیاده روی
extortion U زیاده ستانی
excess clearance U تولرانس زیاده از حد
extortionary U زیاده ستان
extortionate U زیاده ستان
exorbitance U زیاده روی
extorter U زیاده ستان
extorsion U زیاده ستانی
insobriety U زیاده روی در میگساری
superheat U زیاده از حد گرم کردن
exceeding U زیاده روی زیادتی
austerity U ریاضت سادگی زیاده از حد
indulgences U زیاده روی افراط
indulgence U زیاده روی افراط
extravagance U زیاده روی بی اعتدالی
extravagances U زیاده روی بی اعتدالی
rich U زیاده چرب یا شیرین
richest U زیاده چرب یا شیرین
richer U زیاده چرب یا شیرین
inexpressibly U بیش از اندازه زیاده از حد
lay it on thick <idiom> U زیاده حداز کسی تمجیدکردن
crapulence U زیاده روی درخوردونوش بی اعتدالی
intemperately U ازروی افراط با زیاده روی
He is too clever(smart,shrewd). U زیاده از حد زرنگ (نا قلا) است
hypercriticize U زیاده خرده گیری کردن
To go too far . U شور کاری را درآوردن ( زیاده روی )
over U پیشوندی بمعنی زیادو زیاده و بیش
over- U پیشوندی بمعنی زیادو زیاده و بیش
crapulent U وابسته به هرزه خوری و زیاده روی
supererogation U زیاده روی درکار خوش خدمتی
to push your luck [British English] to press your luck [American English] U زیاده روی کردن [شورکاری را در آوردن] [اصطلاح مجازی]
telepathic U وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
ultraist U کسیکه در مسائل دینی وسیاسی و مانند انها زیاده روی میکند
packing U قرار دادن حجم زیاده داده در فضاهای ذخیره سازی کوچک
indulged U زیاده روی کردن شوخی کردن
indulges U زیاده روی کردن شوخی کردن
indulge U زیاده روی کردن شوخی کردن
indulging U زیاده روی کردن شوخی کردن
overweary U زیاده خسته کردن خسته شدن
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com