English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 130 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
He is too clever(smart,shrewd). U زیاده از حد زرنگ (نا قلا) است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
vivace U زرنگ
cleverer U زرنگ
clever U زرنگ
snide U زرنگ
brightest U زرنگ
brighter U زرنگ
bright U زرنگ
apt U زرنگ
cleverest U زرنگ
agile U زرنگ
jaunty U زرنگ
slicker U زرنگ
shrewd U زرنگ
shrewder U زرنگ
shrewdest U زرنگ
pawky U زرنگ
supersubtle U زرنگ
habile U زرنگ
smarts U زرنگ
smart U زرنگ
smarted U زرنگ
smarter U زرنگ
smartest U زرنگ
smarting U زرنگ
shifty U زرنگ
dapper U زرنگ
adroit U زرنگ
city slicker U زرنگ
spry U زرنگ
fulsomely U زیاده از حد
kow-towed U زیاده
kow-tow U زیاده
excess U زیاده از حد
de trop U زیاده
indulgent U زیاده رو
supernumerary U زیاده
excesses U زیاده از حد
kow-towing U زیاده
kow-tows U زیاده
intemperate U زیاده رو
infrugal U زیاده رو
distemperate U زیاده رو
overmuch U زیاده از حد
more and more U زیاده و زیاده
overly U زیاده
to rouse oneself U زرنگ شدن
full of resource U باتدبیر زرنگ
twee U زبر و زرنگ
outgeneral U زرنگ بودن از
diplomatist U ادم زرنگ
savvey U زرنگ ودانا
outwitting U زرنگ تر بودن از
outwitted U زرنگ تر بودن از
outwits U زرنگ تر بودن از
nimbler U چالاک زرنگ
nimblest U چالاک زرنگ
savvy U زرنگ ودانا
have something on the ball <idiom> U باهوش ،زرنگ
worldly wise U محیل و زرنگ
worldly-wise U محیل و زرنگ
hard-nosed U زرنگ و واقعبین
nimble U چالاک زرنگ
savviest U زرنگ ودانا
outfox U زرنگ تربودن
outfoxed U زرنگ تربودن
outfoxes U زرنگ تربودن
savvier U زرنگ ودانا
outwit U زرنگ تر بودن از
outfoxing U زرنگ تربودن
immoderation U زیاده روی
hyperpragia U زیاده اندیشی
hyperaesthetic U زیاده از حد حساس
inordinateness U زیاده روی
intemperance U زیاده روی
to pieces <idiom> U خیلی زیاده
self indulgence U زیاده روی
hairsplitting U موشکافی زیاده از حد
ultraism U زیاده روی
inordinacy U زیاده روی
extorter U زیاده ستان
surfeit U زیاده روی
avaricious U طماع زیاده جو
extortionary U زیاده ستان
extortionate U زیاده ستان
avarice U زیاده جویی
excess clearance U تولرانس زیاده از حد
acquisitive U زیاده طلب
exorbitance U زیاده روی
extorsion U زیاده ستانی
extortion U زیاده ستانی
go getter U شخص فعال و زرنگ
go-getters U شخص فعال و زرنگ
trickly U زرنگ وسیله دار
go-getter U شخص فعال و زرنگ
inexpressibly U بیش از اندازه زیاده از حد
rich U زیاده چرب یا شیرین
richest U زیاده چرب یا شیرین
indulgence U زیاده روی افراط
indulgences U زیاده روی افراط
austerity U ریاضت سادگی زیاده از حد
superheat U زیاده از حد گرم کردن
extravagance U زیاده روی بی اعتدالی
richer U زیاده چرب یا شیرین
exceeding U زیاده روی زیادتی
extravagances U زیاده روی بی اعتدالی
insobriety U زیاده روی در میگساری
brighten U زرنگ کردن درخشان شدن
brightened U زرنگ کردن درخشان شدن
brightening U زرنگ کردن درخشان شدن
brightens U زرنگ کردن درخشان شدن
She is a ball of fire. U دختر آتش پاره ای (زرنگ وپرتحرک )
intemperately U ازروی افراط با زیاده روی
hypercriticize U زیاده خرده گیری کردن
lay it on thick <idiom> U زیاده حداز کسی تمجیدکردن
crapulence U زیاده روی درخوردونوش بی اعتدالی
over U پیشوندی بمعنی زیادو زیاده و بیش
over- U پیشوندی بمعنی زیادو زیاده و بیش
To go too far . U شور کاری را درآوردن ( زیاده روی )
crapulent U وابسته به هرزه خوری و زیاده روی
supererogation U زیاده روی درکار خوش خدمتی
to push your luck [British English] to press your luck [American English] U زیاده روی کردن [شورکاری را در آوردن] [اصطلاح مجازی]
ultraist U کسیکه در مسائل دینی وسیاسی و مانند انها زیاده روی میکند
packing U قرار دادن حجم زیاده داده در فضاهای ذخیره سازی کوچک
indulged U زیاده روی کردن شوخی کردن
indulging U زیاده روی کردن شوخی کردن
overweary U زیاده خسته کردن خسته شدن
indulges U زیاده روی کردن شوخی کردن
indulge U زیاده روی کردن شوخی کردن
shiner U ادم باهوش ادم زرنگ
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com