English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 35 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
he predeceased his son U زودتر از پسرش مرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
First come first served. U هرکس اول (زودتر ) بیاید زودتر کارش انجام می شود
He thrashed his son soundly . U پسرش را حسابی کتک زد
he predeceased his son U پیش مرگ پسرش شد
the old man survived his son U پیرمرد پس از مرگ پسرش زنده بود
He made over the house to his son . U خانه رابه اسم پسرش کرد
sooner U زودتر
as early aspossible U هر چه زودتر
earlier U زودتر
as soon as possible U هر چه زودتر
early as possible U هرچه زودتر
junior U زودتر تازه تر
juniors U زودتر تازه تر
You should have told me earlier. U باید زودتر به من می گفتی
previously U زودتر اتفاق افتادن
previous U آنچه زودتر رخ میدهد
the volume that preceded U جلدی که زودتر یاجلوتر منتشر شد
whichever is the sooner U هر کدام که زودتر رخ بدهد [قانون]
prematureness U نابهنگامی زودتر از موقع بودن
shake a leg <idiom> U تکان بخوری ،زودتر راه رفتن
to arrive in good time U خیلی زودتر از وقت ملاقات رسیدن
Can I go earlier today, just as a special exception? U اجازه دارم امروز استثنأ زودتر بروم؟
first come, first served <idiom> U هرکی زودتر بیاد اول نوبت اوست
early bird catches the worm <idiom> U هرکسی زودتر بیداربشود بیشتر بدست میآورد
brown major U براون مقدم یاانکه زودتر به اموزشگاه امده است
leads U پایی که در پرش از روی مانع زودتر از پای دیگر بلند میشود
lead U پایی که در پرش از روی مانع زودتر از پای دیگر بلند میشود
piggybacking U استفاده از پیام ارسالی برای انتقال تصدیق از یک پیام که زودتر دریافت شده است
brown minor U براون کهتر یا ان براون که زودتر به اموزشگاه امده است
activities U روش سازماندهی محتوای دیسک به طوری که فایلهایی که بیشتر استفاده می شوند زودتر بار شوند
activity U روش سازماندهی محتوای دیسک به طوری که فایلهایی که بیشتر استفاده می شوند زودتر بار شوند
clamper U مداری که سطح سیگنال را از نوک اسکن کردن یا سایر وسایل ورودی به بیشترین حد محدود میکند زودتر از وقتی که به یک مقدار عددی تبدیل شود
cord yarn U نخ ضخیم و چند لا که بصورت پود در بعضی از فرش های مشهد جهت اتمام زودتر فرش و یا جهت تفاوت با فرش های دیگر استفاده می شود . گاه در شیرازه بافی تارهای بالا نیز بکار می رود .
continue U ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
continues U ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com