Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
procuratrix
U
زنی که در خانقاه راهبات کارهای غیر روحانی رااداره میکند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
automatons
U
ماشینی که کارهای انسان را میکند
automaton
U
ماشینی که کارهای انسان را میکند
lay deacon
U
شماسی که پیشه غیر روحانی را دنبال میکند
overseer of the poor
U
ماموری که رسیدگی به بی نوایان و برخی کارهای دیگریک ناحیه میکند
prints
U
فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
print
U
فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
printed
U
فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
thaumaturge
U
کسیکه که کارهای خارق العاده ومعجزه نما میکند خرق عادت کن
nunnish
U
وابسته به راهبات
bureaus
U
ادارهای که داده را از حالت برنامه DTP یا رسم ذخیره شده روی دیسک به صورت کارهای هنری تبدیل میکند
bureau
U
ادارهای که داده را از حالت برنامه DTP یا رسم ذخیره شده روی دیسک به صورت کارهای هنری تبدیل میکند
backgrounds
U
سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
background
U
سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
TDS
U
سیستم کامپیوتری که معمولاگ کارهای دستهای را پردازش میکند تا وقتی که وقفه رخ دهد و سپس منابع را به تراکنش جدید اختصاص میدهد
master
U
کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
masters
U
کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
mastered
U
کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
sederunt
U
جلسه روحانیان کلیسا اعضای جلسه روحانی شورای روحانی
clausura
U
خانقاه
khanaqah
U
خانقاه
clausure
U
خانقاه
abbey
U
خانقاه
abbeys
U
خانقاه
monasteries
U
خانقاه راهبان
mninster
U
خانقاه راهبان
friary
U
صومعه خانقاه
monastery
U
خانقاه راهبان
paperless
U
شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
lamasery-rise
U
[خانقاه کشیشان بودایی در تبت]
parlatory
U
اطاق پذیذایی در خانقاه راهب ها
priories
U
دیر یا خانقاه کوچکتر ازصومعه
priory
U
دیر یا خانقاه کوچکتر ازصومعه
locutory
U
تالاریا اطاق گفتگو در خانقاه راهبان
lamasery ries
U
خانقاه کشیشان بودایی در تبت و مغولستان
mail server
U
کامپیوتری که پستهای وارد شده در ذخیره میکند و به کاربر صحیح ارسال میکند و پست خروجی را ذخیره میکند و به مقصد درست روی اینترنت منتقل میکند
dump
U
نرم افزاری که اجرای برنامه را متوقف میکند وضعیت داده و برنامههای مربوطه را بررسی میکند و برنامه مجدداگ شروع میکند
spiritualist
U
روحانی
clergyman
U
روحانی
spiritually
U
روحانی
unfrocked
U
روحانی
ethereal
U
روحانی
etherean
U
روحانی
marabou
U
روحانی
clergymen
U
روحانی
unwordly
U
روحانی
heavenly
U
روحانی
unworldly
U
روحانی
sacred
U
روحانی
herdsmen
U
روحانی
herdsman
U
روحانی
spiritualists
U
روحانی
anagogic
U
روحانی
marabout
U
روحانی
spiritual
U
روحانی
prelacy
U
حکومت روحانی
hymn
U
سرود روحانی
laywoman
U
زن غیر روحانی
padres
U
پدر روحانی
padre
U
پدر روحانی
residentiary
U
روحانی مقیم
charisma
U
جذبه روحانی
perdition
U
مرگ روحانی
spiritualize
U
روحانی کردن
copartnership
U
ردای روحانی
lay
U
غیر روحانی
spiritual
U
روحانی معنوی
hymns
U
سرود روحانی
heavenliness
U
روحانی الوهیت
spirituality
U
عالم روحانی
temporal
U
غیر روحانی
pastors
U
پیشوای روحانی
pastor
U
پیشوای روحانی
etherealize
U
روحانی کردن
spirilual nutriment
U
غذای روحانی
pastorate
U
پیشوایی روحانی
pater
U
پدر روحانی
hierarch
U
رئیس روحانی
lays
U
غیر روحانی
repeater
U
وسیلهای درارتباطات که سیگنال دریافتی را مجدداگ تولید میکند وسپس ارسال میکند.که برای گسترش محدوده شبکه به کارمی رود.این دستگاه درلایه فیزیکی مدل شبکه DSI کار میکند
twice born
U
تولدتازه روحانی یافته
secular songs
U
سرودهای غیر روحانی
spiritualization
U
جنبه روحانی دادن به
heavens
U
خدا عالم روحانی
inquisitional
U
وابسته به دادگاه روحانی
heaven
U
خدا عالم روحانی
spirituous
U
دارای حالت روحانی
hiearchic
U
وابسته به سران روحانی
layman
U
شخص غیر روحانی
laymen
U
شخص غیر روحانی
rapture
U
شعف وخلسه روحانی
subdeacon
U
معاون گماشته روحانی
rapture
U
وجد روحانی ربایش
raptures
U
شعف وخلسه روحانی
raptures
U
وجد روحانی ربایش
religious
U
تارک دنیا روحانی
laicism
U
غیر روحانی بودن
secularising
U
غیر روحانی کردن
secularises
U
غیر روحانی کردن
secularised
U
غیر روحانی کردن
deconsecrate
U
غیر روحانی کردن
priests
U
روحانی کشیشی کردن
priest
U
روحانی کشیشی کردن
goddaughter
U
دختر خواندهی روحانی
goddaughters
U
دختر خواندهی روحانی
apostle
U
عالیترین مرجع روحانی
apostles
U
عالیترین مرجع روحانی
secularize
U
غیر روحانی کردن
secularized
U
غیر روحانی کردن
secularizes
U
غیر روحانی کردن
secularizing
U
غیر روحانی کردن
pneumatology
U
مبحث موجودات روحانی
gnosticism
U
فلسفه عرفانی یا روحانی
gnostic
U
دارای اسرار روحانی نهانی
regenerates
U
زندگی تازه و روحانی یافته
regenerated
U
زندگی تازه و روحانی یافته
regenerate
U
زندگی تازه و روحانی یافته
laity
U
مردم غیر روحانی ناشی
minor order
U
صفوف روحانی پایین درجه
unfrock
U
از کسوت روحانی خارج شدن
disfrock
U
ازکسوت روحانی خارج شدن
regenerating
U
زندگی تازه و روحانی یافته
gnosis
U
دانش رازهای روحانی عرفان
spiritual
U
غیر مادی بطور روحانی
reborn
U
تغییر حالت روحانی یافته
charism
U
عطیه الهی جذبه روحانی
defrock
U
خلع کسوت روحانی کردن
interior affairs
U
کارهای درونی
auxiliary work
U
کارهای اضافی
emergency works
U
کارهای اضطراری
miscellaneous works
U
کارهای مختلف
cementation
U
کارهای سیمانی
incidental works
U
کارهای اتفاقی
Travaux preparatoires
U
کارهای مقدماتی
meshwork
U
کارهای مشبک
earth work
U
کارهای خاکی
hatchet man
<idiom>
U
کارهای سیاسی
daily round
U
کارهای روزانه
the galleys
U
کارهای سخت
wirework
U
کارهای سیمی
preliminary works
U
کارهای مقدماتی
temporary works
U
کارهای موقت
diabolism
U
کارهای شیطانی
previous work
U
کارهای قبلی
lunces
U
کارهای غریب
revest
U
جامه روحانی پوشیدن روکش کردن
major seminary
U
دانشکده علوم روحانی جماعت کاتولیک
laicize
U
بصورت غیر روحانی یا غیرعلمی در اوردن
hierarchy
U
حکومت ودرجه بندی سران روحانی
officiant
U
کشیش شاغل و مسئول مجلس روحانی
hierarchies
U
حکومت ودرجه بندی سران روحانی
despiritualize
U
فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
mundane affairs
U
کارهای این جهان
light housekeeping
U
کارهای سبک خانکی
diabolize
U
کارهای شیطانی کردن
light housekeeping
U
کارهای خانه داری
public works
U
کارهای ساختمانی همگانی
navvies
U
کارگر کارهای خاکی
welfare work
U
کارهای عام المنفعه
customs agent
U
واسطه کارهای گمرکی
chores
U
کارهای عادی و روزمره
chore
U
کارهای عادی و روزمره
foppery
U
جلفی کارهای جلف
navvy
U
کارگر کارهای خاکی
inhouse work
U
کارهای داخلی تاسیسات
logjam
U
کارهای عقب افتاده
Arrears of work . Back log of work .
U
کارهای عقب افتاده
impropriate
U
حرام کردن بدست غیر روحانی دادن
godmother
U
نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
primate of all england
U
سراسقف که بزرکترین مقام روحانی انگلیس را داراست
godmothers
U
نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
chickens come home to roost
<idiom>
U
چوب کارهای گذشته را خوردن
outgeneral
U
در کارهای جنگی پیش افتادن از
erection crane
U
جراثقال برای کارهای ساختمانی
pile-up
U
انباشتگی کارهای عقب افتاده
A series of city improvement works.
U
یکرشته کارهای عمرانی شهری
I cant figure that girl out .
U
از کارهای او چیزی نمی فهمم
earthworks
U
خاک کاری کارهای خاکی
land girl n
U
دختری که کارهای صحرایی میکرد
downswing
U
تنزل کارهای تجارتی وغیره
pile-ups
U
انباشتگی کارهای عقب افتاده
donkeywork
U
کارهای عادی وروزمره خرکاری
scheduling
U
برنامه ریزی کارهای اجرائی
to pry into a person affairs
U
در کارهای کسی فضولی کردن
simony
U
خرید وفروش مناصب روحانی وموقوفات وعواید دینی
hierarchies
U
گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
hierarchy
U
گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
imposition of hands
U
هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی
fieldwork
U
کارهای صحرایی :زمین پیمایی ومانندان
He is most suitable for brain work .
U
خیلی بدرد کارهای فکری می خورد
basket weave pattern
U
طرح شطرنجی که در کارهای بنایی بکارمیرود
ship's serviceman
U
مسئول کارهای دفتری وخدماتی ناو
apery
U
میمون صفتی کارهای بوزینه وار
up to one's ears in work
<idiom>
U
کارهای زیاد برای انجام داشتن
to pick on
U
برای کارهای دشواربرگزیدن بستوه اوردن
to finish off
U
کارهای دست باخر را انجام دادن
he has no enterprise
U
دل ندارد که به کارهای مهم دست بزند
peonage
U
استفاده از غلام برای کارهای بندگی
godchild
U
طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید
godchildren
U
طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید
to take orders
U
منصب روحانیت را گرفتن بیکی از درجات روحانی گماشته شدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com