Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
votaress
U
زنی که خود را وقف خدمت یاامری کرده باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
i have served in the navy
U
در نیروی دریایی خدمت کرده ام
enlisted
U
داوطلب خدمت سربازی نام نویسی کرده
testate
U
متوفایی که وصیت کرده باشد
if he has found it
U
اگر ان را پیدا کرده باشد
he can scarcely have done that
U
مشکل این کار را کرده باشد
springer
U
قوطی حلبی در بستهای که باد کرده باشد
advanced pawn
U
پیادهای که از نیمه صفحه گذر کرده باشد
loaded dice
U
طاسی که یکسوی انرا سنگین کرده باشد
croppy
U
کسیکه موی سرش راکوتاه کرده باشد
profound gangrene
U
یعنی انکه گوشت زیادی را تباه کرده باشد
round robin (meeting or discussion)
<idiom>
U
جلسهای که درآن شخص ازیک گروه شرکت کرده باشد
course line shot
U
تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
white elephants
U
هر چیز گران که بیخ ریش صاحبش گیر کرده باشد
white elephant
U
هر چیز گران که بیخ ریش صاحبش گیر کرده باشد
best gold
U
تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
career
U
شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careered
U
شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careering
U
شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careers
U
شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
aces
U
رتبهء اول خ-لبانی که حداقل 5هواپیمای دشمن راسرنگون کرده باشد
enclave
U
ناحیه ایکه حکومت کشورهای بیگانه انراکاملا احاطه کرده باشد
enclaves
U
ناحیه ایکه حکومت کشورهای بیگانه انراکاملا احاطه کرده باشد
parpen
U
سنگ تراشی مه از توی دیواری گذر کرده و ازدوسوی ان نمایان باشد
no matter how he has done it
U
هر جور میخواهدکرده باشد قطع نظر از اینکه چه جوراین کار را کرده است
The victim had done nothing to incite the attackers.
U
شخص مورد هدف کاری نکرد که ضاربین
[مجرمین]
را تحریک کرده باشد.
atole
U
جزیره یا جزایر مرجانی که اطراف دریاچه را مثل کمربندی احاطه کرده باشد
ace
رتبه اول خلبانی که حداقل پنج هواپیمای دشمن راسرنگون کرده باشد
precatory words
U
عبارتی در وصیتنامه که دران موصی تقاضایی از موصی له کرده باشد
oldster
U
ادم کار کشته که چهار سال در نیروی دریایی کار کرده باشد
holdees
U
پرسنل یا خودروها یا هواپیمایا کشتی که به طور موقت دریک پادگان توقف کرده ومنتظر دستور یا وسایل حرکت به سمت محل ماموریت باشد
duty assignment
U
واگذار کردن وفیفه گماردن به خدمت تعیین محل خدمت شغل دادن
scarf joint
U
جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
wait on
U
خدمت رسیدن و خدمت کردن
burgers
U
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burger
U
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
swiss steak
U
گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
totalitarianism
U
سیستم حکومتی که در جمیع شئون زندگی فردی افراد یک ملت دخالت کرده ان را تابع برنامه کلی دولت می سازدکه این برنامه ممکن است درجهت منافع یک فرد یا یک گروه یا یک طبقه و یا کل اجتماع تنظیم شده باشد
I have a tooth abscess.
U
دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
dishonorable discharge
U
اخراج از خدمت به علت عدم صلاحیت اخراج از خدمت
wait upon
U
پیشخدمتی کردن خدمت رسیدن و خدمت کردن
a closed mouth catches no flies
<proverb>
U
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine
U
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hotter
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
escutcheon
U
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
hotbed
U
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds
U
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
imperfect competition
U
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
open back
U
[نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
laptop
U
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld
U
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
wellŠsuppose it is so
U
خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
Zel-i Sultan vase
U
طرح گلدان ظل السلطان
[این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
karachoph design
U
لچک ترنج کاراچف
[این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
offices
U
خدمت
service
U
خدمت
sorb
U
خدمت
duty
U
خدمت
serviced
U
خدمت
office
U
خدمت
on duty
U
سر خدمت
on service
U
سر خدمت
served
U
خدمت کردن به
serves
U
در خدمت بودن
casket
U
کلاه خدمت
caskets
U
کلاه خدمت
active service
U
خدمت کادرثابت
serve
U
خدمت کردن به
honorable service
U
خدمت با افتخار
served
U
خدمت کردن
served
U
در خدمت بودن
be off one's duty
U
سر خدمت نبودن
serves
U
خدمت کردن
au pairs
U
خدمت تهاتری
off duty
U
خارج از خدمت
obliging
U
اماده خدمت
information service
U
خدمت اطلاعاتی
conscription
U
خدمت اجباری
ministration
U
اداره خدمت
attendances
U
خدمت ملازمت
national service
U
خدمت ملی
ministrant
U
خدمت کننده
military service
U
خدمت نظامی
on duty
U
درحین خدمت
active federal service
U
خدمت کادر
bad conduct discharge
U
اخراج از خدمت
one's service
U
خدمت یکسره
serves
U
خدمت کردن به
public service
U
خدمت بجامعه
draft
U
به خدمت فراخواندن
drafted
U
به خدمت فراخواندن
drafts
U
به خدمت فراخواندن
in service
U
به خاطر خدمت
personal service
U
خدمت شخصی
attendance
U
خدمت ملازمت
servants
U
پیش خدمت
servant
U
پیش خدمت
chancery
U
در ان خدمت میکند
service obligation
U
تضمین خدمت
service medal
U
نشان خدمت
service contract
U
قرارداد خدمت
service cap
U
کلاه خدمت
compulsory service
U
خدمت وفیفه
minister
U
خدمت کردن
ministers
U
خدمت کردن
dismissal
U
اخراج از خدمت
dismissals
U
اخراج از خدمت
duty station
U
محل خدمت
exempt from duty
U
معاف از خدمت
extra duty
U
خدمت اضافی
desertion
U
فرار از خدمت
desertion
U
ترک خدمت
to wait
U
خدمت رسیدن
shore duty
U
خدمت ساحل
shipmate
U
هم خدمت درناو
veteran service
U
خدمت سربازی
service uniform
U
اونیفرم خدمت
service stairs
U
پلکان خدمت
service calls
U
شیپور خدمت
au pair
U
خدمت تهاتری
breach of duty
U
ترک خدمت
record of service
U
سابقه خدمت
serve
U
در خدمت بودن
serve
U
خدمت کردن
ready for duty
U
اماده خدمت
while on duty
U
حین خدمت
carded for record
U
از خدمت صف معاف
general discharge
U
خاتمه خدمت
half pay
U
حق انتظار خدمت
sea duty
U
خدمت دریا
charge
U
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charges
U
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
permanent duty station
U
محل خدمت دایمی
served
U
خدمت ارتشی کردن
servitude
U
خدمت اجباری رعیتی
served
U
خدمت انجام دادن
au pair
U
وابسته به مبادلهی خدمت
rotas
U
جدول نوبت خدمت
desertion
U
ترک خدمت کردن
serve
U
خدمت ارتشی کردن
to serve in the ranks
U
خدمت سربازی کردن
serve
U
خدمت انجام دادن
to bear arms
U
خدمت نظام کردن
au pairs
U
وابسته به مبادلهی خدمت
liable to military service
U
مشمول خدمت وفیفه
leaves of absence
U
ایام ترک خدمت
rewarded
U
جبران خدمت اجر
reward
U
جبران خدمت اجر
walking papers
U
ورقه خاتمه خدمت
walking ticket
U
ورقه خاتمه خدمت
service ribbon
U
لنت نشان خدمت
rewardable
U
جبران خدمت اجر
selective service
U
خدمت داوطلبانه نظام
service contract
U
قرارداد انجام خدمت
service bar
U
مدال یا نشان خدمت
rewards
U
جبران خدمت اجر
rota
U
جدول نوبت خدمت
leave of absence
U
ایام ترک خدمت
layoff
U
خاتمه دادن به خدمت
layoffs
U
خاتمه دادن به خدمت
serves
U
خدمت انجام دادن
serves
U
خدمت ارتشی کردن
military service
U
خدمت نظام وفیفه
military service
U
خدمت زیر پرچم
duty
U
ماموریت خدمت نگهبانی
reenlistment
U
دوباره به خدمت فراخواندن
preservice training
U
کاراموزی پیش از خدمت
active service
U
خدمت زیر پرچم
bronze service star
U
نشان خدمت برنزی
gun book
U
دفترچه خدمت توپ
certificate of service
U
تصدیق نامه خدمت
draft order
[American English]
U
دستور به خدمت
[سربازی]
call-up order
U
دستور به خدمت
[سربازی]
national service
U
خدمت نظام وظیفه
effective
U
سرباز اماده به خدمت
on-the-job training
U
آموزش ضمن خدمت
in serving training
U
اموزش ضمن خدمت
inbearing
U
فضولانه حاضر خدمت
active duty
U
خدمت کادر ثابت
honorable service
U
خدمت افتخار امیز
inbearing
U
ناخوانده حاضر خدمت
i am at your service
U
در خدمت شما هستم
arrival
U
حضور در خدمت فرستی
arrivals
U
حضور در خدمت فرستی
to serve in the army
U
درارتش خدمت کردن
d. certificate
U
ورقه پایان خدمت
conscientious objection
U
خودداری از خدمت سربازی
efective
U
واجدصلاحیت برای خدمت
exit interview
U
مصاحبه پایان خدمت
desert from military service
U
فراری از خدمت نظام
day of duty
U
تعداد روزهای خدمت
distinguished service cross
U
نشان صلیب خدمت
distinguished service cross
U
نشان خدمت ممتاز
rool crush
U
اثر تاخوردگی
[فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
ready reservist
U
جزو احتیاط اماده به خدمت
conscripted
U
به خدمت وفیفه احضار کردن
to serve one's term
U
دوره خدمت خود را طی کردن
to serve one's term
U
خدمت خودرا انجام دادن
interservice
U
بین یکانها در حین خدمت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com