English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
epizoic U زندگی کننده روی بدن جانور انگل جانور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
endozoic U دارای زندگی دردرون جانور
vorticel U جانور ذره بینی حلقهای شکل که در اب ایستاده زندگی میکند
zoo ecology U قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی
ruminant U جانور پستاندار نشخوار کننده
vivisector U تشریح کننده جانور زنده
stenophagous U تغذیه کننده از جانور یانوع بخصوصی
reticulum U شیردان جانور نشخوار کننده ساختمان شبکهای
johnny U جانور نر
he U جانور نر
ruffianly U جانور خو
creatures U جانور
creature U جانور
it U ان جانور
animalize U جانور
nightwalker U جانور شب پر
animals U جانور
beast U جانور
it pron U ان جانور
beasts U جانور
animal U جانور
structure of an animal U جانور
malacostracan U جانور
apod U جانور بی پا
tardigrade U جانور کندرو
amoeba U جانور تک سلولی
amoebae U جانور تک سلولی
amoebas U جانور تک سلولی
amebas U جانور تک سلولی
brutes U جانور حیوان
brute U جانور حیوان
brutal U جانور خوی
amebae U جانور تک سلولی
strays U جانور بی صاحب
stray U جانور بی صاحب
beastliness U جانور خویی
straying U جانور بی صاحب
strayed U جانور ولگرد
shell fish U جانور صدف
on heat [British E] <adj.> U حشری [جانور زن]
zoophagous U جانور خوار
poikilotherm U جانور خونسرد
zoologist U جانور شناس
brutality U جانور خویی
brutalities U جانور خویی
ungulate U جانور سم دار
nekton U جانور شناور
pudge U جانور چاق
scrag U جانور نحیف
saprozoon U جانور پوده زی
rodents U جانور جونده
zoology U جانور شناسی
proud <adj.> U جانور حشری
monocule U جانور یک چشم
craw U معده جانور
in heat [American E] <adj.> U حشری [جانور زن]
zootomy U جانور شکافی
zoophilic U علاقمند به جانور
saxicoline U جانور سنگ زی
saxicolous U جانور سنگ زی
zoophilous U علاقمند به جانور
rodent U جانور جونده
brutalization U جانور خویی
game U جانور شکاری
edentate U جانور بی دندان
animalist U نقاش جانور
scavenger U جانور لاشخور
scavengers U جانور لاشخور
zootheism U جانور پرستی
polystome U جانور بسیار
fauna U جانور نامه
milker U جانور شیرده
polystomatous U جانور بسیار
animalculum U جانور ریزه
pollard U جانور بی شاخ
poikilothermism U خونسردی جانور
plantigrade U جانور دوپا
perissodactyl U جانور فرد سم
mammifer U جانور پستاندار
zoomorphic <adj.> U جانور گونه
polypod U جانور بسیارپا
pelagian U جانور دریایی
hybrid U جانور دورگه
mammiferous U جانور پستاندار
stinkard U جانور بدبو
scavengers U جانور کثافت خور
pachyderms U جانور پوست کلفت
heat U طلب شدن جانور
arthropod U جانور مفصل دار
anteaters U جانور پستاندارمورچه خوار
slugs U چارپاره جانور کندرو
lair U محل استراحت جانور
slugged U چارپاره جانور کندرو
anteater U جانور پستاندارمورچه خوار
marsupials U جانور کیسه دار
marsupial U جانور کیسه دار
endotherm U جانور خون گرم
nervure U رگه بندی جانور
slug U چارپاره جانور کندرو
paleozoology U دیرین جانور شناسی
scavenger U جانور کثافت خور
lairs U محل استراحت جانور
zoophyte U جانور گیاه سان
nematocyst U نیش جانور مرجانی
heats U طلب شدن جانور
sacs U عضوکیسه مانند جانور
sac U عضوکیسه مانند جانور
aquatic U جانور یا گیاه ابزی
beast of ravin U جانور درنده یاشکاری
mollusc U جانور نرم تن حلزون
tentacles U موی حساس جانور
molluscs U جانور نرم تن حلزون
tentacle U موی حساس جانور
migrants U سیار جانور مهاجر
female U زنانه جانور ماده
bestialize U جانور خوی نمودن
viviparous U جانور زنده زا ولود
phyllopod U جانور برگ پای
shedder U جانور پوست انداز
hilding U جانور یا اسب بی ارزش
phytozoon U جانور گیاه نما
holozoic U جانور خوراک گیر
pleophagous U چند جانور خوار
white face U جانور پیشانی سفید
zoomorphic U شبیه جانور جانورسان
orc U جانور بزرگ دریایی
orca U جانور بزرگ دریایی
footpad U پای جانور پهنه پا
zoography U جانور شناسی تطبیقی
ratcatcher U موش گیر [جانور]
rat catcher U موش گیر [جانور]
ratter U موش گیر [جانور]
migrant U سیار جانور مهاجر
animalculum U جانور ذره بینی
dolphin دولفین [جانور شناسی]
quadruped U چهارپا [جانور شناسی]
jumbos U جانور غول اسا
in rut <adj.> U حشری [جانور شناسی]
dentition U وضع تعداددندانهای جانور
rutting <adj.> U حشری [جانور مرد]
mollusk U جانور نرم تن حلزون
amoebic U وابسته به جانور تک سلولی
pachyderm U جانور پوست کلفت
amphibiotic U وابسته به جانور دوزیستی
malacoderm U جانور نرم پوست
tropicopolitan U گیاه یا جانور گرمسیری
jumbo U جانور غول اسا
animalcule U جانور ذره بینی
slugged U جانور تنبل گردونه کندرو
bestial U شبیه حیوان جانور خوی
scalawag U جانور نحیف وکم ارزش
insectivore U جانور یا گیاه حشره خوار
slug U جانور تنبل گردونه کندرو
kutum [Rutilus frisii] U ماهی سفید [جانور شناسی]
hatchling U جانور تازه متولد نوزاد
vermin U جانور افت حشرات موذی
isopod U جانور سخت پوست بر>=< پای
Rutilus frisii U ماهی سفید [جانور شناسی]
Caspian White Fish U ماهی سفید [جانور شناسی]
omnivore U جانور همه چیز خوار
purebred U جانور یا گیاه خوش نژاد
unicorns U جانور افسانهای دارای یک شاخ
unicorn U جانور افسانهای دارای یک شاخ
Black Sea roach [Rutilus frisii] U ماهی سفید [جانور شناسی]
Caspian kutum U ماهی سفید [جانور شناسی]
Rutilus kutum U ماهی سفید [جانور شناسی]
phylogeny U تاریخ نژادی جانور یا گیاه
slugs U جانور تنبل گردونه کندرو
fisher U جانور ماهیخوار کرجی ماهیگیری
crest U یال [حیوانات و جانور شناسی]
cyclostomatous U وابسته به جانور دهان گرد
lyncean U مانند جانور سیاه گوش
cyclostomate U وابسته به جانور دهان گرد
mane U یال [حیوانات و جانور شناسی]
isopodan U جانور سخت پوست بر>=< پای
gast U وحشت جانور بدون اولاد
beaver U سگ آبی [حیوانات و جانور شناسی]
zoological U وابسته به جانور شناسی حیوان
cyclostome U جانور از راسته دهان گردان
zoographic U وابسته به جانور شناسی تطبیقی و توصیفی
logotype U وجه تسمیه نوع جانور یاگیاه
wombat U جانور کیسه داری شبیه خرس
wombats U جانور کیسه داری شبیه خرس
swamper U جانور یا چیزی که در مرداب فرو رود
zooplankton U جانور ریز شناور برسطح دریا
zoographical U وابسته به جانور شناسی تطبیقی و توصیفی
geoduck U نوعی جانور نرم تن یاصدف خوراکی
pes U پای جانور هر عضو یا چیزی شبیه پا
pelage U پوشش جانور پستاندارخزوپشم و مانند انها
zooplasty U فن پیوند زدن گوشت جانور به انسان
he ran the animal through U ان جانور را با شمشیریا نیزه سوراخ کرد
zoomorphic U دارای خدایان مجسم بشکل جانور
webfoot U جانور دارای پای پرده دار
ecesis U نقل وانتقال جانور یا گیاه به محیط تازه
shells U صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
mammalogy U یک شاخه از جانور شناسی که راجع به پستانداران است
limpet U جانور نرم تن خاره چسب صدف کوهی
limpets U جانور نرم تن خاره چسب صدف کوهی
semiosis U یک سلسله فعل وانفعالات مشخص جانور علامت
scal away U ادم بی معنی جانور کوچک اندام یا لاغر
shell U صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com