English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Life isn't about finding yourself. Life is about creating yourself. U زندگی پیدا کردن خود نیست بلکه ساختن خود است.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Life in not a problem to be solved, but a reality to be experienced. U زندگی مسئله ای نیست، که نیاز به حل کردن داشته باشد، بلکه حقیقتی است که باید تجربه کرد.
necessaries U در CLمنحصر به مایحتاج اولیه زندگی نبوده بلکه به وضع زن و اطفال بستگی دارد
damp U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampest U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampers U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
declaratory statute U قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
The mountain peak is not in sight. U قله کوه پیدا نیست
the ship is hull down U کشتی چندان دوراست که تنه ان پیدا نیست
He cant be tied down to family life. U پای بند زندگی خانوادگی نیست
scareup U فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
haply U بلکه
not i but he U نه من بلکه او
rather U بلکه
not only he came but U نه تنها امد بلکه
yea U بلکه رای مثبت
it is impossible to live there U نمیشود در انجا زندگی کرد زندگی
parapherna U بخشی از دارایی زن که جزوجهیزیه نبود بلکه در اختیارخود زن بود
non procedural language U بلکه یک مجموعه قواعدی وضع میکند که اعمال می شوند
All is not gold that glitters. <proverb> U هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
gains U پیدا کردن
find U پیدا کردن
to look up U پیدا کردن
to search out U پیدا کردن
detects U پیدا کردن
pin point U پیدا کردن
averaging U پیدا کردن
finds U پیدا کردن
detecting U پیدا کردن
detected U پیدا کردن
detect U پیدا کردن
to pluck up one's heart U دل پیدا کردن
averaged U پیدا کردن
average U پیدا کردن
to figure up پیدا کردن
track U پیدا کردن
averages U پیدا کردن
tracked U پیدا کردن
tracks U پیدا کردن
gain U پیدا کردن
gained U پیدا کردن
acquire پیدا کردن
to pick up U پیدا کردن
smell out U با بو پیدا کردن
give tongue U عوعو کردن در پیدا کردن بوی شکار
winchester disk U دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
This is important, not only today, but also and especially for the future. U این، نه تنها امروز، بلکه به ویژه برای آینده هم مهم است.
dampens U رطوبت پیدا کردن
converges U تقارت پیدا کردن
converged U تقارت پیدا کردن
to take umbra at U رنجش پیدا کردن از
converge U تقارت پیدا کردن
to take a ply U تمایل پیدا کردن
liaise U ارتباط پیدا کردن
liaises U ارتباط پیدا کردن
to think out U با فکر پیدا کردن
dampening U رطوبت پیدا کردن
to win fame U شهرت پیدا کردن
hade U تمایل پیدا کردن
qualify U شایستگی پیدا کردن
luff U لنگر پیدا کردن
dampen U رطوبت پیدا کردن
demonetize U تنزل پیدا کردن
to spring a leaguer U رخنه پیدا کردن
dampened U رطوبت پیدا کردن
converging U تقارت پیدا کردن
qualifies U شایستگی پیدا کردن
liaising U ارتباط پیدا کردن
declining U شیب پیدا کردن
decline U شیب پیدا کردن
equation of payments U قاعده پیدا کردن
come to an agreement U موافقت پیدا کردن
shield U حفاظ پیدا کردن
in the doghouse <idiom> U مشکل پیدا کردن با
prove opplicable U مصداق پیدا کردن
declined U شیب پیدا کردن
to become a necessity U لزوم پیدا کردن
declines U شیب پیدا کردن
shields U حفاظ پیدا کردن
preempt U حق تقدم پیدا کردن
to work out something U حل چیزی را پیدا کردن
stammer U لکنت پیدا کردن
liaised U ارتباط پیدا کردن
stammers U لکنت پیدا کردن
touts U خریدار پیدا کردن
take to U تمایل پیدا کردن به
stammered U لکنت پیدا کردن
To find a way out. To find a remedy. U چاره پیدا کردن
take to U تمایل پیدا کردن
touting U خریدار پیدا کردن
tout U خریدار پیدا کردن
touted U خریدار پیدا کردن
closed jet tunnel U تونل بادی نه الزاما با مداربسته بلکه قسمت اصلی ان کاملا بسته است
to come to an understanding U پیدا کردن سازش پیداکردن
cabbage U کش رفتن رشد پیدا کردن
deeping of capital U عمق پیدا کردن سرمایه
cabbages U کش رفتن رشد پیدا کردن
genealogize U شجره کسی را پیدا کردن
find and replace U پیدا کردن و جایگزین نمودن
shocks U هول وهراس پیدا کردن
read between the lines <idiom> U پیدا کردن مفهوم ضمنی
waver U فتور پیدا کردن دو دل بودن
wavered U فتور پیدا کردن دو دل بودن
wavers U فتور پیدا کردن دو دل بودن
wavering U فتور پیدا کردن دو دل بودن
shocked U هول وهراس پیدا کردن
to pick up U فراگرفتن دوباره پیدا کردن
respires U امید تازه پیدا کردن
respiring U امید تازه پیدا کردن
to pick out U باگوش پیدا کردن دریافتن
to make the pot boi; U معاش خود را پیدا کردن
respire U امید تازه پیدا کردن
out maneuver U برتری مانور پیدا کردن
to rummage out U با جستجوی زیاد پیدا کردن
shock U هول وهراس پیدا کردن
radar trapping U اختلال پیدا کردن رادار
pay dirt <idiom> U زیر خاکی پیدا کردن
respired U امید تازه پیدا کردن
overmaster U مهارت کامل پیدا کردن در
hit on/upon <idiom> U پیدا کردن چیزی که میخواهی
to nerve oneself U قوت قلب پیدا کردن
fumbled U لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
fumble U لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
bilge U رخنه پیدا کردن تراوش کردن
asphyxiated U مختنق کردن خناق پیدا کردن
asphyxiates U مختنق کردن خناق پیدا کردن
swells U ورم کردن برجستگی پیدا کردن
swelled U ورم کردن برجستگی پیدا کردن
asphyxiating U مختنق کردن خناق پیدا کردن
swell U ورم کردن برجستگی پیدا کردن
asphyxiate U مختنق کردن خناق پیدا کردن
fumbles U لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
scare up <idiom> U ازروی اثراتی چیزی را پیدا کردن
radio direction finding U پیدا کردن جهت بی سیم دشمن
wavered U تردید پیدا کردن تبصره قانون
wavering U تردید پیدا کردن تبصره قانون
shorter U اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
short U اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
shortest U اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
wavers U تردید پیدا کردن تبصره قانون
to get a meat for a bird U برای مرغی جفت پیدا کردن
to get the upper hand U برتری جستن تفوق پیدا کردن
pull oneself together U بر اعصاب خود تسلط پیدا کردن
surging U تکان خوردن لغزش پیدا کردن
to orient oneself U چهار سوی خود را پیدا کردن
waver U تردید پیدا کردن تبصره قانون
rut U شور پیدا کردن فحل شدن
unbalance U بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
unbalances U بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
unbalancing U بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
ruts U شور پیدا کردن فحل شدن
to turn round U برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
to seek somebody out U جستجو برای پیدا کردن کسی
rub U اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
rubbed U اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
rubs U اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
make out U معنی چیزی را پیدا کردن سردراوردن از
habit U زندگی کردن
habits U زندگی کردن
step frame U استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
to get to somebody [something] U به کسی دسترسی پیدا کردن [ به چیزی رسیدن]
leadingquestion U پرسشی که کمک به پیدا کردن پاسخ میدهد
to make friends [to make connections] U رابطه پیدا کردن [با مردم برای هدفی]
warm to one's work U در کارخود گرم شدن و هیجان پیدا کردن
plunges U غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
plunged U غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
plunge U غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
canvassing U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvasses U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassed U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvass U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
to vegetate U پر از بدبختی زندگی کردن
to live to oneself U تنها زندگی کردن
To do well in life . U در زندگی ترقی کردن
lived U : زندگی کردن زیستن
live U : زندگی کردن زیستن
relive U دوبار زندگی کردن
relived U دوبار زندگی کردن
relives U دوبار زندگی کردن
reliving U دوبار زندگی کردن
knock about U نامرتب زندگی کردن
To embitter ones life. U زندگی رازهر کردن
to live in poverty [want] U در تنگدستی زندگی کردن
To leade a dogs life . U مثل سگ زندگی کردن
walk of life <idiom> U طرز زندگی کردن
freewheel U ازاد زندگی کردن
freewheeled U ازاد زندگی کردن
freewheels U ازاد زندگی کردن
cohabit U باهم زندگی کردن
shanty U در کلبه زندگی کردن
cohabited U باهم زندگی کردن
cohabiting U باهم زندگی کردن
to live in luxury U با تجمل زندگی کردن
shanties U در کلبه زندگی کردن
live in a small way U با قناعت زندگی کردن
chum U باهم زندگی کردن
cohabits U باهم زندگی کردن
chums U باهم زندگی کردن
to wipe out U پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
uncreate U نابود کردن نیست شدن معدوم کردن از میان بردن
diachrony U تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com