English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cat and dog life U زندگی زناشویی که پرازدعوانکبت باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
marriage life U زندگی زناشویی
married life U زندگی زناشویی
insured U کسی که زندگی و دارایی اش بیمه شده باشد
Life in not a problem to be solved, but a reality to be experienced. U زندگی مسئله ای نیست، که نیاز به حل کردن داشته باشد، بلکه حقیقتی است که باید تجربه کرد.
totalitarianism U سیستم حکومتی که در جمیع شئون زندگی فردی افراد یک ملت دخالت کرده ان را تابع برنامه کلی دولت می سازدکه این برنامه ممکن است درجهت منافع یک فرد یا یک گروه یا یک طبقه و یا کل اجتماع تنظیم شده باشد
it is impossible to live there U نمیشود در انجا زندگی کرد زندگی
marriages U زناشویی
matrimony U زناشویی
married state U زناشویی
marriage U زناشویی
wedlock U زناشویی
marriage therapy U درمان زناشویی
marital stability U استواری زناشویی
connubial U وابسته به زناشویی
marriage counselor U مشاور زناشویی
marital counseling U مشاوره زناشویی
marital instability U نااستواری زناشویی
marital relations U روابط زناشویی
married happiness U خوشی زناشویی
marriage counseling U مشاوره زناشویی
connubiality U بستگی زناشویی
conjugally U ازراه زناشویی
marital U مربوط به زناشویی
conjugality U حالت زناشویی
extra-marital U خارج از زناشویی
conjugal rights U حقوق زناشویی
homogamy U زناشویی بسته
matrimonial rights U حقوق زناشویی
extramarital U خارج از زناشویی
broken marriage U زناشویی گسیخته
consummation of marriage U دخول در زناشویی
miscegenation U زناشویی میان نژادی
to be untiedin marriage U پیوند زناشویی کردن
jactitation of marriage U دعوی دروغ نسبت به زناشویی
Life is ten percent what happens to you and ninety percent how you respond to it. U ده درصد از زندگی، اتفاقاتی است که برایتان می افتد و نود درصد باقی مانده زندگی واکنش شما به این اتفاقات است.
a closed mouth catches no flies <proverb> U تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine U مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hotter U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
lead a dog's life <idiom> U زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
escutcheon U سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
hotbeds U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
imperfect competition U حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
condonation U اغماض و چشم پوشی یکی اززوجین در مورد خلافی که ازدیگری در زمینه وفایف زناشویی صادر شده است
open back U [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
laptop U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
wellŠsuppose it is so U خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
Zel-i Sultan vase U طرح گلدان ظل السلطان [این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
karachoph design U لچک ترنج کاراچف [این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
charges U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
restitution of conjugal rights U دعوی الزام شوهر به مراجعت به خانه دعوی الزام به ایفاء وفایف زناشویی
rool crush U اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
cobb doglas production function U ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
togetherness U زندگی با هم
lives U زندگی
lifelines U خط زندگی
existence U زندگی
living U زندگی
vivification U زندگی
existences U زندگی
vita U زندگی
eau de vie U اب زندگی
lives of great men U زندگی
habitance U زندگی
habitancy U زندگی
life U زندگی
wile a U در زندگی
lifeline U خط زندگی
shaggy ugs U فرش های با پرز بلند [این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.]
denials U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denial U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
rurality U زندگی روستایی
planetary life U زندگی دربدر
larks U روش زندگی
easy circumstances U زندگی راحت
enlivened U زندگی بخشیدن
enliven U زندگی بخشیدن
hutment U زندگی در کلبه
renascence U زندگی مجدد
liver U زندگی کننده
redivivus U زندگی نویافته
livers U زندگی کننده
life chance U مجال زندگی
public life U زندگی در سیاست
public life U زندگی سیاسی
enlivening U زندگی بخشیدن
evening of life U شام زندگی
life sustenance U گذران زندگی
life style U سبک زندگی
life motto U شعار زندگی
dwelt U زندگی کرد
ever lasting life U زندگی جاویدان
life instinct U غریزه زندگی
monandry U زندگی با یک شوهر
incertitude U ناپایداری زندگی
life history U تاریخچه زندگی
life experiences U تجارب زندگی
monkery U زندگی راهبی
life cycle U دوره زندگی
parasitism U زندگی طفیلی
animate U زندگی بخشیدن
enlivens U زندگی بخشیدن
animates U زندگی بخشیدن
modus vivendi U روش زندگی
life of Riley <idiom> زندگی بی دغدغه
scheme of life U رویه زندگی
living death U زندگی مرگبار
uterine life U زندگی زهدانی
Shame on you ! U تف بر این زندگی
biographies U تاریخچه زندگی
vital energy U نیروی زندگی
vitalize U زندگی دادن
he lives on air U زندگی میکند
lives U دوران زندگی
social life زندگی اجتماعی
life U دوران زندگی
joie de vivre U نشاط زندگی
happy life U زندگی باخوشدل
animality U زندگی جانوران
happy life U زندگی اسوده
pieds-a-terre U جای زندگی
pied-a-terre U جای زندگی
lifestyles U شیوهی زندگی
intravitam U در زمان زندگی
life insurance U بیمه زندگی
scheme of life U نقشه زندگی
(the) high life <idiom> U زندگی تجملاتی
facts of life <idiom> U حقایق زندگی
sentience U زندگی فکری
sequestered life U زندگی مجرد
single life U زندگی مجردی
soldiering U زندگی سربازی
biography U تاریخچه زندگی
cohabitation U زندگی باهم
taedium vitae U بیزاری از زندگی
afterlife U زندگی پس از مرگ
temporal life U زندگی موقت
country life U زندگی روشنایی
concubinage U زندگی بطورصیغه
living standard U سطح زندگی
level of living U سطح زندگی
intravital U در زمان زندگی
lifestyle U شیوهی زندگی
lifeway U طرز زندگی
standard of living U استاندارد زندگی
habits U زندگی کردن
habit U زندگی کردن
standard of living U معیار زندگی
standards of living U سطح زندگی
standards of living U معیار زندگی
standard of living U سطح زندگی
bane U مخرب زندگی
a life full of incidents U زندگی پر رویداد
azoic U تهی از زندگی
livable U قابل زندگی
vegetation U زندگی گیاهی
fireside U زندگی خانگی
firesides U زندگی خانگی
living cost U هزینه زندگی
living area U منطقه زندگی
liveable U قابل زندگی
lifetimes U دوره زندگی
lifetimes U مدت زندگی
life-cycle U چرخه زندگی
life-cycles U چرخه زندگی
lifetime U مدت زندگی
career U دوره زندگی
careered U دوره زندگی
eremitic life U زندگی زاهدانه
eremitism U زندگی زاهدانه
careering U دوره زندگی
careers U دوره زندگی
vital U وابسته به زندگی
live forever U زندگی ابدی
lifelike U زندگی مانند
lifetime U دوره زندگی
life expectancies U امید به زندگی
life expectancies U امید زندگی
life expectancy U امید به زندگی
life expectancy U امید زندگی
lifeless U عاری از زندگی
standards of living U استاندارد زندگی
cost of living U هزینه زندگی
lark U روش زندگی
going U مشی زندگی
symbiosis U زندگی تعاونی
resident <adj.> U محل زندگی
domiciled [law] [politics] <adj.> U محل زندگی
living expenses U هزینه زندگی
tribalism U زندگی ایلیاتی
life of privation U زندگی در سختی
living death U زندگی شبیه مرگ
shanty U در کلبه زندگی کردن
vicissitude U فراز ونشیب زندگی
curriculum vitae U تاریخچه مختصری از زندگی
repentance U اصلاح مسیر زندگی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com