Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
regenerate
U
زندگی تازه و روحانی یافته
regenerated
U
زندگی تازه و روحانی یافته
regenerates
U
زندگی تازه و روحانی یافته
regenerating
U
زندگی تازه و روحانی یافته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
twice born
U
تولدتازه روحانی یافته
reborn
U
تغییر حالت روحانی یافته
reborn
U
تولد تازه یافته
redivivus
U
تولد تازه یافته
new born
U
زاییده شده تازه تولد یافته
rejuvenesce
U
زندگی تازه دادن به
rejuvenesce
U
زندگی تازه یافتن
revitalized
U
قدرت و زندگی تازه دادن
revitalised
U
قدرت و زندگی تازه دادن
revitalises
U
قدرت و زندگی تازه دادن
revitalizing
U
قدرت و زندگی تازه دادن
revitalising
U
قدرت و زندگی تازه دادن
revitalize
U
قدرت و زندگی تازه دادن
revitalizes
U
قدرت و زندگی تازه دادن
reincarnate
U
تجسم یا زندگی تازه دادن حلول کردن
greige carpet
U
فرش خود رنگ
[فرشی که الیاف آن پیش از بافت رنگرزی نشده باشد. این نوع بافت در بین بافندگان محلی و خصوصا در افغانستان و کشورهای تازه استقلال یافته روسیه دیده می شود.]
sederunt
U
جلسه روحانیان کلیسا اعضای جلسه روحانی شورای روحانی
new blood
<idiom>
U
جان تازه به چیزی دادن ،نیروی تازه یافتن
enactory
U
دربردارنده مقر رات) تازه برقرارکننده حقوق تازه
it is impossible to live there
U
نمیشود در انجا زندگی کرد زندگی
new coined
U
تازه بنیاد تازه سکه زده
newlywed
U
تازه داماد تازه عروس
hobbledehoy
U
کره اسبی که تازه بالغ شده ادم تازه بالغ
Life is ten percent what happens to you and ninety percent how you respond to it.
U
ده درصد از زندگی، اتفاقاتی است که برایتان می افتد و نود درصد باقی مانده زندگی واکنش شما به این اتفاقات است.
structured programming
U
برنامه نویسی ساختار یافته برنامه نویسی ساختاری برنامه نویسی ساخت یافته
lead a dog's life
<idiom>
U
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
unfrocked
U
روحانی
clergymen
U
روحانی
spiritualists
U
روحانی
spiritual
U
روحانی
etherean
U
روحانی
spiritually
U
روحانی
spiritualist
U
روحانی
unwordly
U
روحانی
ethereal
U
روحانی
marabout
U
روحانی
clergyman
U
روحانی
anagogic
U
روحانی
herdsmen
U
روحانی
marabou
U
روحانی
unworldly
U
روحانی
heavenly
U
روحانی
herdsman
U
روحانی
sacred
U
روحانی
padre
U
پدر روحانی
hierarch
U
رئیس روحانی
spiritual
U
روحانی معنوی
residentiary
U
روحانی مقیم
heavenliness
U
روحانی الوهیت
charisma
U
جذبه روحانی
temporal
U
غیر روحانی
spirituality
U
عالم روحانی
perdition
U
مرگ روحانی
prelacy
U
حکومت روحانی
hymns
U
سرود روحانی
padres
U
پدر روحانی
spiritualize
U
روحانی کردن
spirilual nutriment
U
غذای روحانی
pater
U
پدر روحانی
lays
U
غیر روحانی
etherealize
U
روحانی کردن
lay
U
غیر روحانی
pastors
U
پیشوای روحانی
laywoman
U
زن غیر روحانی
copartnership
U
ردای روحانی
hymn
U
سرود روحانی
pastor
U
پیشوای روحانی
pastorate
U
پیشوایی روحانی
apostle
U
عالیترین مرجع روحانی
rapture
U
وجد روحانی ربایش
apostles
U
عالیترین مرجع روحانی
inquisitional
U
وابسته به دادگاه روحانی
raptures
U
وجد روحانی ربایش
goddaughters
U
دختر خواندهی روحانی
goddaughter
U
دختر خواندهی روحانی
laicism
U
غیر روحانی بودن
rapture
U
شعف وخلسه روحانی
religious
U
تارک دنیا روحانی
laymen
U
شخص غیر روحانی
raptures
U
شعف وخلسه روحانی
layman
U
شخص غیر روحانی
priests
U
روحانی کشیشی کردن
secularizes
U
غیر روحانی کردن
secularized
U
غیر روحانی کردن
secularising
U
غیر روحانی کردن
secularises
U
غیر روحانی کردن
subdeacon
U
معاون گماشته روحانی
spirituous
U
دارای حالت روحانی
spiritualization
U
جنبه روحانی دادن به
priest
U
روحانی کشیشی کردن
secularised
U
غیر روحانی کردن
deconsecrate
U
غیر روحانی کردن
secularizing
U
غیر روحانی کردن
pneumatology
U
مبحث موجودات روحانی
gnosticism
U
فلسفه عرفانی یا روحانی
secular songs
U
سرودهای غیر روحانی
heavens
U
خدا عالم روحانی
hiearchic
U
وابسته به سران روحانی
secularize
U
غیر روحانی کردن
heaven
U
خدا عالم روحانی
spiritual
U
غیر مادی بطور روحانی
gnostic
U
دارای اسرار روحانی نهانی
laity
U
مردم غیر روحانی ناشی
defrock
U
خلع کسوت روحانی کردن
disfrock
U
ازکسوت روحانی خارج شدن
charism
U
عطیه الهی جذبه روحانی
minor order
U
صفوف روحانی پایین درجه
gnosis
U
دانش رازهای روحانی عرفان
unfrock
U
از کسوت روحانی خارج شدن
despiritualize
U
فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
major seminary
U
دانشکده علوم روحانی جماعت کاتولیک
revest
U
جامه روحانی پوشیدن روکش کردن
hierarchies
U
حکومت ودرجه بندی سران روحانی
hierarchy
U
حکومت ودرجه بندی سران روحانی
laicize
U
بصورت غیر روحانی یا غیرعلمی در اوردن
officiant
U
کشیش شاغل و مسئول مجلس روحانی
godmothers
U
نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
impropriate
U
حرام کردن بدست غیر روحانی دادن
primate of all england
U
سراسقف که بزرکترین مقام روحانی انگلیس را داراست
godmother
U
نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
lay deacon
U
شماسی که پیشه غیر روحانی را دنبال میکند
imposition of hands
U
هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی
simony
U
خرید وفروش مناصب روحانی وموقوفات وعواید دینی
hierarchies
U
گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
hierarchy
U
گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
findings
U
یافته
finding
U
یافته
godchildren
U
طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید
procuratrix
U
زنی که در خانقاه راهبات کارهای غیر روحانی رااداره میکند
to take orders
U
منصب روحانیت را گرفتن بیکی از درجات روحانی گماشته شدن
godchild
U
طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید
transmissive
U
انتقال یافته
awakened
U
اگاهی یافته
extended
U
تمدید یافته
done
U
وقوع یافته
allocated
U
اختصاص یافته
nee
U
تولد یافته
endrgized
U
انرژی یافته
structured
U
ساخت یافته
past
U
پایان یافته
full-fledged
U
تکامل یافته
waney
U
کاهش یافته
wany
U
کاهش یافته
instinct with life
U
روح یافته
full fledged
U
تکامل یافته
instinct with force
U
نیرو یافته
nascent
U
پیدایش یافته
abroad
U
گسترش یافته
depauperate
U
تقلیل یافته
mature economy
U
تکامل یافته
porrect
U
بسط یافته
generalized
U
تعمیم یافته
inserted
<adj.>
<past-p.>
U
گسترش یافته
installed
<adj.>
<past-p.>
U
گسترش یافته
deployed
U
گسترش یافته
downfallen
U
زوال یافته
due out
U
خاتمه یافته
deployed
<adj.>
<past-p.>
U
گسترش یافته
transferred
U
انتقال یافته
applied
<adj.>
<past-p.>
U
گسترش یافته
organized
U
سازمان یافته
linked
U
پیوند یافته
appointed
<adj.>
<past-p.>
U
گسترش یافته
expanded
U
بسط یافته
glorified
U
تجلیل یافته
tuned
U
وفق یافته
matched
U
تطبیق یافته
churchwardens
U
هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
churchwarden
U
هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
sort merge program
U
پردازش تعمیم یافته
mature soil
U
خاک تکامل یافته
organized market
U
بازار سازمان یافته
development system
U
سیستم توسعه یافته
generalized force
U
نیروی تعمیم یافته
organize
U
بازار سازمان یافته
structured design
U
طراحی ساختار یافته
structured english
U
انگلیسی ساخت یافته
structured walkthroughs
U
بررسیهای ساخت یافته
centralized design
U
طراحی تمرکز یافته
endarch
U
از مرکزبخارج امتداد یافته
generalized routine
U
روال تعمیم یافته
organises
U
بازار سازمان یافته
organising
U
بازار سازمان یافته
reduced mass
U
جرم کاهش یافته
organizes
U
بازار سازمان یافته
organizing
U
بازار سازمان یافته
reduced form
U
فرم تقلیل یافته
linked subroutine
U
زیربرنامه پیوند یافته
find
U
چیز یافته مکشوف
developed contries
U
ممالک توسعه یافته
mature economy
U
اقتصاد رشد یافته
elaborated code
U
رمز بسط یافته
systematized delusions
U
هذیانهای نظام یافته
contd
U
مخفف ادامه یافته
inning
U
زمین باز یافته
generalized coordinates
U
مختصات تعمیم یافته
formatted display
U
نمایش شکل یافته
diminished
U
[قوس تقلیل یافته]
finds
U
چیز یافته مکشوف
allopatric
U
بتنهایی وقوع یافته
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com