English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 221 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
fresh U زنده
fresh- U زنده
freshest U زنده
live U زنده
lived U زنده
alive U زنده
quick U زنده
quicker U زنده
quickest U زنده
vivid U زنده
livelier U زنده
liveliest U زنده
lively U زنده
living U زنده
animate U زنده
animates U زنده
above ground U زنده
alacritous U زنده
biotic U زنده
coiner U زنده
vivific U زنده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
vivisection U زنده شکافی تشریح جانور زنده
vivisectional U زنده شکافی تشریح جانور زنده
vivisect U موجود زنده را تشریح کردن تشریح زنده
dapper U زنده دل
viviparous U زنده زا
plaster of Paris U گچ زنده
lighthearted U زنده دل
life full U سر زنده
full of life U سر زنده
skylarker U زنده دل
live bearing U زنده زا
cheerful <adj.> U دل زنده
biogen U زنده زا
genial <adj.> U دل زنده
lively <adj.> U دل زنده
live U :زنده
cheerful <adj.> U زنده دل
lived U :زنده
dashing U زنده دل
bioderm U لایه زنده
he suffered at the stake U زنده سوخته شد
he suffered at the stake U او را زنده سوزاندند
in vivo U بافت زنده
inter vivos U در میان زنده ها
biogenic U زنده زایی
irresuscitable U زنده نشدنی
live ball U توپ زنده
ground ball U توپ زنده
gamesome U زنده روح
macroconsumer U زنده خوار
biopsy U زنده بینی
calcined lime U اهک زنده
biomass U توده زنده
call back to life U زنده کردن
to call back to life U زنده کردن
to recover to life U زنده کردن
living polymer U بسپار زنده
to bring to life U زنده کردن
biophage U زنده خوار
live load U بار زنده
live steam U بخار زنده
spiritous U فعال زنده
spirituelle U بشاش سر زنده
to restor to life U زنده کردن
to restorative to life U زنده کردن
to see the sun U زنده بودن
vive int U زنده باد!
vivify U زنده کردن
viviparity U زنده زایی
wanener U شب زنده دار
wight U موجود زنده
live wire U سیم زنده
live wires U سیم زنده
survived <past-p.> U زنده ماندن
reviviscence U زنده سازی
resusctate U زنده کردن
liveliness U زنده دلی
living environment U محیط زنده
living organisms U موجودات زنده
living soil U خاک زنده
long little U زنده باد
long live U زنده باد
lucubration U شب زنده داری
pernoctation U شب زنده داری
playable U توپ زنده
protoplast U واحدجرم زنده
quick clay U بتن زنده
quick ening U زنده کننده
quick lime U اهک زنده
restoration to life U زنده سازی
restore to life U زنده کردن
resurge U زنده شدن
resuscitator U زنده کننده
revives U زنده شدن
vigils U شب زنده داری
wake U شب زنده داری
wakeful U شب زنده دار
liven U زنده شدن
surviving U زنده ماندن
survivors U زنده ماندگان
wakes U شب زنده داری
survives U زنده ماندن
survived U زنده ماندن
good U توپ زنده
lived U زنده کردن
lived U زنده بودن
vigil U شب زنده داری
wakefulness U شب زنده داری
quicken U زنده کردن
quicken U زنده شدن
quickened U زنده کردن
quickened U زنده شدن
quickens U زنده کردن
quickens U زنده شدن
revived U زنده شدن
quicklime U اهک زنده
revive U زنده شدن
protoplasm U جرم زنده
night waking U شب زنده داری
live U زنده کردن
live U زنده بودن
survive U زنده ماندن
activity U زنده دلی
survivor U شخص زنده
resuscitates U زنده کردن
resuscitated U زنده کردن
resuscitate U زنده کردن
vigilance U شب زنده داری
anabiosis U زنده سازی
vivas U زنده باد
viva U زنده باد
activities U زنده دلی
waked U شب زنده داری
resurrects U زنده کردن
verve U زنده دلی
resurrecting U زنده کردن
resurrected U زنده کردن
viable U زنده ماندنی
resurrect U زنده کردن
resuscitating U زنده کردن
to bury alive U زنده بگورکردن یاگذاشتن
revitalized U باز زنده ساختن
revitalised U باز زنده ساختن
necrosis U مردن نسوج زنده
revitalize U باز زنده ساختن
quick en U زنده کردن نیروبخشیدن به
revenant U ادم زنده شده
She wI'll survive . She wI'll pull through. U زنده خواهد ماند
revitalizes U باز زنده ساختن
overlive U بیشتر زنده بودن از
revitalizing U باز زنده ساختن
To keep late nights [hours] شب زنده داری کردن
photobiotic U زنده بواسطه نور
within living memory U تا انجا که مردمان زنده
revitalising U باز زنده ساختن
up with peacel U زنده باد صلح
revitalises U باز زنده ساختن
viviparous U جانور زنده زا ولود
we are still above ground U هنوز زنده ایم
lump lime U کلوخ اهک زنده
He is not alive , is he ? Do you mean to say that he is alive ? U مگر زنده است ؟
night owl U ادم شب زنده دار
wakes U شب زنده داری کردن
galliard U ادم دل زنده و شاداب
outlive U بیشتر زنده بودن از
combat survival U زنده ماندن در رزم
vitality U انرژی و زنده دلی
outlived U بیشتر زنده بودن از
organism U ترکیب موجود زنده
biogenic U موجد موجود زنده
biomass pyramid U هرم توده زنده
outlives U بیشتر زنده بودن از
to have a wanton imagination U تخیلی زنده داشتن
outliving U بیشتر زنده بودن از
waked U شب زنده داری کردن
haleness U سلامت زنده دلی
night owls U ادم شب زنده دار
organisms U ترکیب موجود زنده
live on U بازهم زنده بودن
live load reduction U کاستن از بار زنده
being U موجود زنده شخصیت
live down U باخاطرات زنده ماندن
To bury blive. U زنده بگور کردن
wake U شب زنده داری کردن
biogenic U محصول فعالیت موجودات زنده
vivisector U تشریح کننده جانور زنده
survived U زنده ماندن در رزم باززیستی
turgor U ورم سلولهای زنده گیاهی
biopsy U ازمایش میکروسکپی بافت زنده
symbiont U موجود زنده اجتمای یا همزی
zombi U انسان زنده شد ادم احمق
surviving U زنده ماندن در رزم باززیستی
survive U زنده ماندن در رزم باززیستی
caustic lime U اهک زنده باکلسیم زیاد
roister U عیاشی و شب زنده داری کردن
zombie U انسان زنده شد ادم احمق
zombies U انسان زنده شد ادم احمق
taxis U واکنش موجود زنده در برابرگرایش
survives U زنده ماندن در رزم باززیستی
hydrotaxis U واکنش موجود زنده نسبت به اب
we eat that we may live U میخوریم برای اینکه زنده باشیم
The doctors dont think she wI'll live. U پزشکان امیدی به زنده ماندن اوندارند
deme U دستهای از موجودات زنده مرتبط با یکدیگر
live bag U توری که ماهی را در زیر اب زنده نگهمیدارد
lucubrate U شب زنده داری کردن وزحمت کشیدن
nemo est heres viventis U هیچ کس وارث فرد زنده نیست
exodermis U لایهء خارجی سلولهای زنده محیطی
does your father live U ایا پدر شما زنده است
presumption of survivorship U فرض زنده بودن پس از مرگ دیگری
biont U واحد مستقل موجود زنده سلول
anaerobic U زنده و فعال بدون هوا واکسیژن
biogenetic U مربوط بمنشاء پیدایش موجودات زنده
abiogenesis U ایجاد موجود زنده از موادبی جان
the old man survived his son U پیرمرد پس از مرگ پسرش زنده بود
gamodeme U نژاد دور افتاده یا منزوی موجود زنده
survivorship U زنده ماندن پس ازمرگ دیگری و حقوق ناشیه از ان
biosynthesis U تهیه مواد شیمیایی بوسیله موجودات زنده
pharmacodynamics U مبحث اثر دارو بر ساختمان موجودات زنده
metabolisms U تحولات بدن موجود زنده برای حفظ حیات
biologism U اشتغال بمطالعه حیات وتجزیه وتحلیل موجودات زنده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com