Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 141 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
hospitalized prisoners
U
زندانیان بستری در بیمارستان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
admission
U
اجازه بستری
[در بیمارستان]
institutionalize
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
hospitalization
U
دربیمارستان بستری دوره بستری شدن
fielo hospital
U
بیمارستان صحرائی یاموقتی بیمارستان سیار
jailor
U
زندانیان
gaolers
U
زندانیان
jailer
U
زندانیان
jailers
U
زندانیان
state prisoners
U
زندانیان سیاسی
prisoners of state
U
زندانیان سیاسی
prison camp
U
اردوگاه زندانیان
prison camps
U
اردوگاه زندانیان
prisoner of war cage
U
زندان زندانیان جنگی
work camp
U
محل کار زندانیان
patrol wagon
U
ماشین مخصوص حمل زندانیان
work farm
U
اردوی کار اجباری زندانیان
disciplinary training center
U
مرکز اموزش زندانیان نظامی
tipstaff
U
مامور مسئول زندانیان دردادگاه
bedridden
U
بستری
hospitalization
U
بستری
laid up in bed
U
بستری
bedfast
U
بستری
bedrid
U
بستری
on ones back
U
بستری
confined
U
بستری
concentration camp
U
بازداشتگاه زندانیان سیاسی یااسرای جنگی
concentration camps
U
بازداشتگاه زندانیان سیاسی یااسرای جنگی
laid up
<idiom>
U
بستری دررختخواب
admit
بستری کردن
hospitalization
U
بستری کردن
hospitalization
U
بستری شدن
shut in
U
مریض بستری
compulsory hospitalization
U
بستری اجباری
inpatient
U
بیمار بستری
inpatient
U
مریض بستری
confinement
U
زایمان بستری
hospitalizes
U
بستری کردن
hospitalize
U
بستری کردن
hospitalising
U
بستری کردن
hospitalizing
U
بستری کردن
hospitalises
U
بستری کردن
hospitalised
U
بستری کردن
hospitalized
U
بستری کردن
paroling
U
ازادی زندانیان واسرا بقید قول شرف
paroled
U
ازادی زندانیان واسرا بقید قول شرف
paroles
U
ازادی زندانیان واسرا بقید قول شرف
parole
U
ازادی زندانیان واسرا بقید قول شرف
rehabilitation training center
U
مرکز اموزش بازاموزی زندانیان جنگی دشمن
treadmills
U
چرخ افقی بزرگی که زندانیان ان را بحرکت دراورند
treadmill
U
چرخ افقی بزرگی که زندانیان ان را بحرکت دراورند
bedpans
U
لگن بیمار بستری
commitments
U
بستری کردن اجباری
bedpan
U
لگن بیمار بستری
commitment
U
بستری کردن اجباری
dead line
U
خطی که تجاوز ازان زندانیان نظامی رامحکوم به تیرباران فوری میکند
sills
U
گسله بستری دارای استانه یاپایه نمودن
sill
U
گسله بستری دارای استانه یاپایه نمودن
staging
U
اسکان دادن بستری کردن بیماران به طورموقت
The prisoners of the terrorist militia were detained under inhumane conditions.
U
زندانیان گروه شبه نظامی تروریستی در شرایط غیرانسانی بازداشت شده بودند.
ward
U
اطاق عمومی بیماران بستری صغیری که تحت قیومت باشد محجور
wards
U
اطاق عمومی بیماران بستری صغیری که تحت قیومت باشد محجور
hospitalizing
U
در بیمارستان
hospitals
U
بیمارستان
hospitalizes
U
در بیمارستان
hospital
U
بیمارستان
hospitalised
U
در بیمارستان
hospitalized
U
در بیمارستان
pay-bed
U
بیمارستان
hospitalises
U
در بیمارستان
hospitalising
U
در بیمارستان
hospitalize
U
در بیمارستان
admission
U
پذیرش به بیمارستان
psychiatric hospital
U
بیمارستان روانی
hotel-Dieu
U
بیمارستان فرانسوی
clinic
U
مطب بیمارستان
sanatoriums
U
بیمارستان مسلولین
ambulance
U
بیمارستان سیار
ambulances
U
بیمارستان سیار
field hospital
U
بیمارستان صحرایی
clinics
U
مطب بیمارستان
open hospital
U
بیمارستان ازاد
hospitaler
U
ساکن بیمارستان
debarkation hospital
U
بیمارستان موقت
hospital ship
U
ناو بیمارستان
day hospital
U
بیمارستان روزانه
hospitalism
U
بیمارستان زدگی
sanitariums
U
بیمارستان مسلولین
infirmarian
U
متصدی بیمارستان
field hospitals
U
بیمارستان صحرایی
hospice
U
اسایشگاه بیمارستان
leper hospital
U
بیمارستان مبروصین
sanatorium
U
بیمارستان مسلولین
hospices
U
اسایشگاه بیمارستان
sanatoria
U
بیمارستان مسلولین
convalescent center
U
بیمارستان ثابت منطقهای
Operation room.
U
اتاق عمل ( بیمارستان )
Take me to the hospital?
U
مرا به بیمارستان ببرید.
bed capacity
U
فرفیت بیمارستان از نظرتختخواب
doctor in charge
U
دکتر پاسخگو
[در بیمارستان]
pesthouse
U
بیمارستان طاعونی ها اسایشگاه
physician in charge
U
دکتر پاسخگو
[در بیمارستان]
in-patients
U
بیمار بستریدر بیمارستان
outpatient
U
بیمار سرپایی بیمارستان
sickbed
U
تخت مریض یا بیمارستان
sick slip
U
برگ اعزام به بیمارستان
sickbeds
U
تخت مریض یا بیمارستان
wardroom
U
سالن بیماران بیمارستان
house surgeon
U
جراح مقیم بیمارستان
inpatient
U
بیماری که در بیمارستان میخوابد
sanitorium
U
اسایشگاه بیمارستان مسلولین
sanatarium
U
اسایشگاه بیمارستان مسلولین
in-patient
U
بیمار بستریدر بیمارستان
lock hospital
U
بیمارستان ناخوشیهای مقاربتی
carry ship
U
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
interne
U
یا جراحی که در بیمارستان اقامت دارد
pest house
U
بیمارستان طاعونی ها اسایش گاه
emergency admission
U
پذیرش اضطراری
[در بیمارستان]
[پزشکی]
intern
U
انترن پزشک مقیم بیمارستان
interning
U
انترن پزشک مقیم بیمارستان
first year resident
[American English]
U
انترن پزشک
[مقیم بیمارستان]
interns
U
انترن پزشک مقیم بیمارستان
hospital infection committee
U
کمیته عفونت بیمارستان
[پزشکی]
intern
[American English]
U
انترن پزشک
[مقیم بیمارستان]
Foundation
[junior]
house officer
[British English]
U
انترن پزشک
[مقیم بیمارستان]
hunger strikes
U
اعتصاب غذای زندانیان وغیره اعتصاب غذا
hunger strike
U
اعتصاب غذای زندانیان وغیره اعتصاب غذا
out patient
U
بیماریکه در بیمارستان نخوابیده ولی ازانجادستورمیگیرد
an in patient
U
بیماری که در روزهای عمل در بیمارستان میماند
The doctous fee was tacked on to the hospital bI'll .
U
حق ویزیت پزشک را کشیدند روی صورتحساب بیمارستان
residency
U
اقامت پزشک در بیمارستان برای کسب تخصص
admitting
U
بستری کردن پذیرفتن تصدیق کردن
admits
U
بستری کردن پذیرفتن تصدیق کردن
Hard architecture
U
[ساختمان محکم، غیر شخصی و بدون پنجره که معمولا زندان ها و بیمارستان های روانی به این سبک ساخته می شده است.]
campus environment
U
محل بزرگی که چندین اتصال کاربر با چندین شبکه دارد مثل دانشگاه یا بیمارستان
infirmaries
U
درمانگاه یا بیمارستان کوچک درمانگاه
infirmary
U
درمانگاه یا بیمارستان کوچک درمانگاه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com