Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 62 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
prisoner
U
زندانی
prisoners
U
زندانی
gaolbirds
U
زندانی
jailbird
U
زندانی
jailbirds
U
زندانی
jailŠetc
U
زندانی
termer
U
زندانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
habeas corpus
U
دستور احضار زندانی دستوری که دادگاه به زندان محل توقیف زندانی یی که توقیفش را غیر قانونی می داند
wear stripes
U
دوره زندانی را گذراندن زندانی بودن
escort guard
U
محافظ زندانی جنگی بدرقه زندانی
prisoner of war
U
زندانی جنگی
incarcerating
U
زندانی کردن
incarcerates
U
زندانی کردن
imprisonment
U
زندانی شدن
politic
U
زندانی سیاسی
prisoners of war
U
زندانی جنگی
gaol
U
زندانی کردن
immure
U
زندانی کردن
prisoner's dilemma
U
معمای زندانی
releasing a prisoner
U
ازادسازی زندانی
take prisoner
U
زندانی کردن
gaoled
U
زندانی کردن
to serve time
U
زندانی بودن
The fujitive ( elusive ) prisoner .
U
زندانی فراری
incarcerated
U
زندانی کردن
incarcerate
U
زندانی کردن
jail
U
زندانی کردن
gaols
U
زندانی کردن
jailed
U
زندانی کردن
jailing
U
زندانی کردن
jails
U
زندانی کردن
gaoling
U
زندانی کردن
send up
U
زندانی کردن
send-up
U
زندانی کردن
send-ups
U
زندانی کردن
run in
U
زندانی کردن
run-ins
U
زندانی کردن
run-in
U
زندانی کردن
inmate
U
اهل بیت زندانی
extradition
U
تسلیم اسیر یا زندانی
inmates
U
اهل بیت زندانی
bars
U
جای ویژه زندانی درمحکمه
quads
U
زندانی کردن در زندان افکندن
quad
U
زندانی کردن در زندان افکندن
bar
U
جای ویژه زندانی درمحکمه
probationers
U
زندانی ازاد شده بقیدشرف
qoud
U
درزندان افگندن زندانی کردن
short term
U
حداقل مدت تنبیه و زندانی
probationer
U
زندانی ازاد شده بقیدشرف
black flag
U
پرچمی که نشانی اعدام زندانی است
local parole
U
زندانی که به قید ضمانت محلی ازاد میشود
probationer
U
زندانی مشروطی که برای کار اعزام میشود
administrative segregation
U
زندانی کردن به طور انفرادی تفکیک اداری
probationers
U
زندانی مشروطی که برای کار اعزام میشود
serve a sentence
U
به حکم دادگاه زندانی شدن دوره حبس خود را طی کردن
ticket of leave
U
سند ازادی مشروط زندانی محکوم به حبس ابد که ازطرف وزارت کشور صادر میشود
arraign
U
احضار متهم زندانی به دادگاه جهت پاسخگویی به مفاد کیفرخواست تعقیب یا متهم کردن به طور اعم
incarcerate
U
زندانی کردن حبس کردن
incarcerates
U
زندانی کردن حبس کردن
incarcerating
U
زندانی کردن حبس کردن
to put in to prison
U
زندانی کردن حبس کردن
incarcerated
U
زندانی کردن حبس کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com