English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
backward chaining U زنجیرهای کردن وارونه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
chained U زنجیرهای کردن
chaining U زنجیرهای کردن
exchange buffering U زنجیرهای کردن داده
to turn upside down U وارونه کردن
inverting U وارونه کردن
invert U وارونه کردن
turns U وارونه کردن
inverts U وارونه کردن
to keel over U وارونه کردن
turn U وارونه کردن
de- U وارونه کردن
cant U وارونه کردن
turn out U وارونه کردن
convert U برگرداندن وارونه کردن
reversed U شکست وارونه کردن
backward conditioning U شرطی کردن وارونه
reverse U شکست وارونه کردن
converts U برگرداندن وارونه کردن
converting U برگرداندن وارونه کردن
converted U برگرداندن وارونه کردن
reversing U شکست وارونه کردن
reverses U شکست وارونه کردن
to tutn end for end U وارونه کردن برگرداندن
turn over U وارونه کردن برگرداندن
to invert a tumbler U پیاله یا استکانی را وارونه کردن
keels U حمال کشتی وارونه شدن یا کردن خط کف ناو
keel U حمال کشتی وارونه شدن یا کردن خط کف ناو
reversion U برعکس کردن وارونه کردن
serials U زنجیرهای
chaining U زنجیرهای
sequential U زنجیرهای
chained U زنجیرهای
serial U زنجیرهای
chain work U کار زنجیرهای
serial reproduction U بازافرینی زنجیرهای
serial learning U یادگیری زنجیرهای
chained list U لیست زنجیرهای
stitch welding U جوش زنجیرهای
chained printing U چاپ زنجیرهای
chain reflex U بازتاب زنجیرهای
chain reaction U واکنش زنجیرهای
chain reactions U واکنش زنجیرهای
chained reinforcement U تقویت زنجیرهای
chaining search U جستجوی زنجیرهای
cascade control U کنترل زنجیرهای
catenary suspension U اویز انداری زنجیرهای
serial anticipation U پیش بینی زنجیرهای
ideokinetic apraxia U کنش پریشی زنجیرهای
chain hob U دستگاه فرز غلطکی زنجیرهای
board clamps U بست زنجیرهای عرشه ناو
keels U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keel U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
pos systems U فروشگاههای زنجیرهای وسوپرمارکتها که اخیرا " ازسیستمهای POS استفاده می کنند
right side up U وارونه
converse U وارونه
topsy-turvy U وارونه
inverted U وارونه
turned inside out U وارونه
heels over head U وارونه
inverse U وارونه
jackknife U وارونه
the wrong side outward U وارونه
backward U وارونه
topsy turvy U وارونه
upside down U وارونه
resupinate U وارونه
conversed U وارونه
reversing U وارونه
reversed U وارونه
outside in U وارونه
head over heels U وارونه
converses U وارونه
inversions U وارونه
conversing U وارونه
topsyturvy U وارونه
reverse U وارونه
reverses U وارونه
inversion U وارونه
opposite meaning U معنی وارونه
reverse dive U شیرجه وارونه
opposites U وارونه از روبرو
reverse image U تصویر وارونه
backwards U ازپشت وارونه
reversely U وارونه بعکس
keel U وارونه شدن
mirror reading U وارونه خوانی
opposite U وارونه از روبرو
resupination U وارونه بودن
keels U وارونه شدن
obcordate U بشکل دل وارونه
inverted arch U طاق وارونه
converses U واژگون وارونه
conversing U واژگون وارونه
invcersely U بطور وارونه
conversed U واژگون وارونه
inverse segregation U تجزیه وارونه
invert arch U طاق وارونه
inverted arch U قوس وارونه
converse U واژگون وارونه
inverted file U فایل وارونه
irony U وارونه گویی
ironies U وارونه گویی
it is the other way round U وارونه است
turbinate U وارونه مخروط
palinlexia U وارونه خوانی
backward association U تداعی وارونه
anastrophe U سخن وارونه
reaction formation U واکنش وارونه
palingraphia U وارونه نویسی
backset U معکوس وارونه
mirror writing U وارونه نویسی
back azimuth method U گرای وارونه
contrariwise U بطور وارونه ومعکوس
backward notion U حرکت قهقرایی یا وارونه
negatively U منفی وار وارونه
inverted vault U طاق قوسی وارونه
reciprocal wavelength U طول موج وارونه
instead of the reverse U بجای وارونه این
full gainer U شیرجه وارونه با پشتک
inverted siphon U شتر گلوی وارونه
walden inversion U وارونه سازی والدن
uratzuk U ضربه مشت وارونه
in cavetto U [نقش برجسته کاری وارونه]
obversely U بشکل تخم مرغ وارونه
invertible U وارونه شدنی قابل قلب
inductive feedback U پیوست برگشت وارونه القائی
obovate U بشکل تخم مرغ وارونه
double ressaunt U [ابزار بند با دو فیتیله وارونه]
turbinate U فرفرهای مانند مخروط وارونه مارپیچ
topsy-turvy world [upside-down world] U جهان سروته [درهم وبرهم ] [وارونه ]
to turn down U وارونه یاپشت رو گذاشتن تاه زدن برگرداندن
conurbation U شهرهای زنجیرهای شهرهای پیوسته
multiple stores U فروشگاههای بزرگ فروشگاههای زنجیرهای
conurbations U شهرهای زنجیرهای شهرهای پیوسته
double row spot welding U جوشکاری نقطهای زنجیرهای جوشکاری نقطهای دوردیفه
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
exploits U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
corrects U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
married under a contract unlimited perio U زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
withstanding U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
preach U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
exploit U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
checked U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
preaches U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
exploiting U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
cross U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosser U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosses U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
withstands U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
crossest U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
withstood U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
checks U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
check U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com