English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
out door court U زمین هوای ازاد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
out of door U در هوای ازاد
open air U در هوای ازاد
out of doors U در هوای ازاد
the open U هوای ازاد
open exercise U ورزش در هوای ازاد
out door U صحرایی در هوای ازاد انجام شده
genies U موشک هوا به هوای ازاد باکلاهک اتمی
genie U موشک هوا به هوای ازاد باکلاهک اتمی
serenading U ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
blast valve U سوپاپ ازاد کننده هوای گرم برای صعود بالن
serenaded U ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
serenade U ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
serenades U ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
terrestrial environment U وضع عوارض و اب و هوای زمین
tartars U نوعی موشک زمین به هوای دریایی غیر اتمی
tartar U نوعی موشک زمین به هوای دریایی غیر اتمی
redeye U موشک زمین به هوای ردای که از روی دوش تیراندازی میشود
typhoon U نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
typhoons U نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
gimlets U نوعی موشک ازاد هوا به زمین با پرههای تاشونده
gimlet U نوعی موشک ازاد هوا به زمین با پرههای تاشونده
plenum method U طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
plan range U در شناسایی از روی عکس هوای فاصله افقی بین نقطه پای عمود هواپیما تا شیئی که روی زمین قرار گرفته است
fog lookouts U دیدبانهای هوای نامساعد دیدبان هوای بد
glide path U مسیر حرکت ازاد یا پرواز ازاد هواپیما یاموشک
turbocharger U گرم کننده هوای کاربوراتور انباره هوای کاربوراتور
free air anomaly U اختلاف نیروی جاذبه زمین اختلاف جاذبه ازاد
turbojet U توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
effluvium U پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
free gyroscope U نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
ground return U انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
hercules U نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancakes U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancake U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
inductive earthing U زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
geotaxis U گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
high sea U دریای ازاد دریای ازاد خارج از مرزکشور
regulus U نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
honest john U نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth U از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
off side U سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
geognosy U زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up U از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
tellurian U ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
perelotok U زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeants U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain U زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
styx U نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeant U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
covenant runing with land U شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying U پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
lacrosse U نوعی موشک زمین به زمین
pershing U موشک زمین به زمین پرشینگ
pervious ground U زمین تراوا زمین نفوذپذیر
redstone U موشک زمین به زمین رداستون
moist air U هوای تر
petticoatsfever U هوای زن
air blast U هوای دم
free enterprise U اقتصاد ازاد اقتصاد بازار ازاد
biosphere U قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
compressed air U هوای فشرده
temperate climate U اب و هوای معتدل
carburetor air U هوای کاربراتور
emergency air U هوای اضطراری
foul weather U هوای نامساعد
air breathing U هوای تنفسی
secondry air U هوای ثانویه
stable air U هوای پایدار
drippy U هوای گرفته
dead air U هوای راکد
exhaust air U هوای خروجی
agglutinant U هوای التیام
queen's weather U هوای باز
raininess U هوای بارانی
compressed air U هوای متراکم
forced draft U هوای با فشار
circulationg air U هوای در گردش
air U هوای دم هوا
broken weather U هوای بی قرار
adverse weather U هوای نامساعد
blast roasting U تشویه با هوای دم
passion U هوای نفس
foul weather U هوای خراب
airs U هوای دم هوا
In the open air. U در هوای آزاد.
swelter U هوای گرم
swelters U هوای گرم
marsh malaria U هوای مردابی
marine climate U اب و هوای دریایی
low air pressure U فشار هوای کم
intake air U هوای ورودی
heavy weather U هوای خراب
liquid air U هوای مایع
aired U هوای دم هوا
hot blast U هوای دم داغ
sweltered U هوای گرم
heavy weather U هوای طوفانی
humid air U هوای نمناک
humid air U هوای شرجی
talik U زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
contour flight U پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
little john U موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
lour U هوای گرفته وابریwerewolf
blasts U هوای دم کوره بلند دم
blast U هوای دم کوره بلند دم
acclimate به آب و هوای جدید خو گرفتن
acclimated U به اب و هوای جدید خو گرفتن
hot blast main U هدایت هوای دم داغ
hot blast cupola U کوپل هوای گرم
forced draft U هوای تحت فشار
acclimating U به اب و هوای جدید خو گرفتن
caisson foundation U پی سازی با هوای فشرده
acclimates U به اب و هوای جدید خو گرفتن
owl light U هوای گرگ و میش
cold fronts U پیشان هوای سرد
cold fronts U جبهه هوای سرد
cold front U پیشان هوای سرد
blow hot U هوای گرم دمیدن
twilight U هوای گرگ ومیش
blow cold U هوای سرد دمیدن
mouthpiece U لوله هوای غواص
free living U تسلیم هوای نفس
oh what a nasty weather U چه هوای کثیفی است
liquid air container U مخزن هوای مایع
cooling blower U دمنده هوای سرد
cooling air U هوای سرد کننده
mouthpieces U لوله هوای غواص
effulge U برق هوای باز
warm fronts U جبهه هوای گرم
warm front U جبهه هوای گرم
saturated air U هوای اشباع شده
fair weather U دارای هوای صاف
cold front U جبهه هوای سرد
secondary airflow U جریان هوای فرعی
liquid air U هوای مایع شده
mouthguard U لوله هوای غواص
torchlight U هوای گرگ ومیش
intake air heater U گرمکن هوای ورودی
intake air U هوای مکیده شده
choke damp U دم :هوای ته چاه یاکان
lowered U هوای گرفته وابری
lowering U هوای گرفته وابری
heatwave U موج هوای گرم
ego trips U تسلیم به هوای نفس
ego trip U تسلیم به هوای نفس
outdoorsy <adj.> U عاشق هوای آزاد
air compressor U هوای فشرده ساز
heatwave U هوای گرم طولانی
cold spell or cold snap <idiom> U یک جعبه هوای سرد
bleed air U هوای کمپرس شده
tire inflation U فشار هوای لاستیک
dusk U هوای گرگ ومیش
tire pressure U فشار هوای لاستیک
Beautiful music ( weather ) . U موسیقی ( هوای ) قشنگ
heatwaves U هوای گرم طولانی
lowers U هوای گرفته وابری
lower U هوای گرفته وابری
heatwaves U موج هوای گرم
air tank U کپسول هوای غواصی
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose U دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost U لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point U نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
acclimatization U توافق بااب و هوای یک محیط
acclimatation U توافق بااب و هوای یک محیط
acclimatization U عادت کردن به هوای کوهستان
air space U قشر هوای دیوار خالی
air lift U دستگاه ابکش با هوای فشرده
To cherish a desire for something . U هوای چیزی ؟ ؟ درسر پروراندن
To have a fancy for something . U هوای چیزی را درسر داشتن
Keep an eye on things. U هوای کاررا داشته باش
caliduct U پخش کننده هوای گرم
heaving U رقص ناو در هوای طوفانی
storm door U درب عایق هوای توفانی
inclement weather U هوای بسیار سرد یا طوفانی
acclimation U اعتیاد به اب و هوای جدید سازش
thermostats U تنظیم کننده هوای سرد
brisk air U هوای خنک و فرح بخش
self will U خود رایی هوای نفس
sensualist U پیرو هوای نفس واحساس
sensualize U پیروی از هوای نفس کردن
thermostat U تنظیم کننده هوای سرد
fair-weather U خوب هنگام هوای صاف
smog U هوای الوده به دود وبخار
sidewinder U موشک هوا به هوای سایدویندر
thermal target U هوای گرم بالارونده برای بالون
She has a craving to travel . U دلش هوای سفر کرده است
velocity stacks U لوله ورود هوای مساوی به هر سیلندر
The sun is all the more welcome. In this cold weather. U دراین هوای سرد آفتاب می چسبد
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com