English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
tableland U زمین هموار و مسطح
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rolling terrain U زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
table land U زمین هموار
savannah U زمین هموار
savannahs U زمین هموار
savannas U زمین هموار
savanna U زمین هموار
campaign U زمین مسطح
campaigned U زمین مسطح
campaigning U زمین مسطح
campaigns U زمین مسطح
flat ground U زمین مسطح
plateau U زمین مسطح
level land U زمین مسطح
plateaus U زمین مسطح
plateaux U زمین مسطح
espianade U قطعه زمین هموار شیب ملایم
holm U زمین مسطح وپست نزدیک رودخانه
planation U مسطح شدن زمین در اثر فرسایش
evolute U بسط منحنی مسطح وابسته به منحنی مسطح بعقب برگشته
tabulate U هموار
flattest U هموار
smoothed U هموار
smoothest U هموار
smooth U هموار
planed U هموار
tabulated U هموار
planes U هموار
tabulates U هموار
incompliant U نا هموار
levels U هموار
planing U هموار
plane U هموار
flat U هموار
levelled U هموار
smoothe U هموار
smooths U هموار
plainest U هموار
even U هموار
rolling U هموار
plains U هموار
plain U هموار
leveled U هموار
plainer U هموار
level U هموار
flatly U هموار
planing U سطح هموار
planed U سطح هموار
smoothest U هموار کردن
planes U رویه هموار
smoothed U هموار کردن
smooths U هموار کردن
smooth U هموار کردن
planing U رویه هموار
planed U رویه هموار
shim U هموار کردن
smooth scrolling U حرکت هموار
soft shoulder U شانه هموار
aggradation U هموار کردن
evenly U بطور هموار
planes U سطح هموار
plane U رویه هموار
plane U سطح هموار
flat plain U دشت هموار
flatted cargo U بار هموار و صاف
peneplain=peneplane U دشت هموار شده
bed U سطح هموار کف میز بیلیارد
To pave the way . To prepare the ground. U زمینه رافراهم ( هموار) کردن
knobble U دگمه کوچک هموار کردن
flat race U مسیر هموار بی مانع اسبدوانی
beds U سطح هموار کف میز بیلیارد
even U مسطح
plains U مسطح
flattened U مسطح
plainest U مسطح
planes U مسطح
plane U مسطح
plain U مسطح
flattest U مسطح
planing U مسطح
flat U مسطح
plainer U مسطح
planed U مسطح
level U مسطح
levels U مسطح
tabulated U مسطح
leveled U مسطح
tabulate U مسطح
tabulates U مسطح
planar U مسطح
levelled U مسطح
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return U انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
pancakes U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
inductive earthing U زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
hercules U نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
geotaxis U گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
pancake U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus U نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
trims U هدایت کردن تخته موج به قسمت هموار
trimmest U هدایت کردن تخته موج به قسمت هموار
trim U هدایت کردن تخته موج به قسمت هموار
There is no royal road to learning . <proverb> U مقصد علم و دانش را,جاده اى نیست هموار .
honest john U نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
off side U سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth U از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
rase U مسطح کردن
square planar U مسطح مربعی
flat arch U قوس مسطح
planar configuration U پیکربندی مسطح
planar complex U کمپلکس مسطح
level point U نقطه مسطح
map chart U نقشه مسطح
piggybacks U واگن مسطح
piggyback U واگن مسطح
plane wave U موج مسطح
portfolio U کانتینر مسطح
portfolios U کانتینر مسطح
planed U صاف مسطح
tabulate U مسطح کردن
level U مسطح شدن
levels U مسطح شدن
planes U صاف مسطح
levels U مسطح کردن
levelled U مسطح شدن
planing U صاف مسطح
levelled U مسطح کردن
leveled U مسطح شدن
tabulates U مسطح کردن
leveled U مسطح کردن
tabulated U مسطح کردن
arch flat U طاق مسطح
flatly U بطور مسطح
flatware U فروف مسطح
flatfoot U مسطح شدن کف پا
flatbed scanner U پویشگر مسطح
flatbed plotter U رسام مسطح
flat weld U جوش مسطح
flat roof U بام مسطح
flat pass U رخده مسطح
flat pack U بسته مسطح
plane figure شکل مسطح
area weight balance U ترازوی مسطح
plane U صاف مسطح
level U مسطح کردن
clearing U مکان مسطح
clearings U مکان مسطح
geognosy U زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up U از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
tellurian U ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
plane U سطح تراز مسطح
plane polarized light U نور قطبیده مسطح
plano convex lens U عدسی مسطح- محدب
to level off U مسطح شدن [ناحیه ای]
door panel U بخش مسطح درب
plano concave lens U عدسی مسطح- مقعر
trigonal planar molcule U مولکول مسطح مثلثی
planisphere U جهان نمای مسطح
planing U سطح تراز مسطح
terraced roof U پشت بام مسطح
tringular planar molecule U مولکول سه گوش مسطح
flat panel display U صفحه نمایش مسطح
planes U سطح تراز مسطح
planed U سطح تراز مسطح
linear polarized light U نور قطبیده مسطح
plain gypsum lath [توفان سنگ و گچ مسطح]
board تخته یا مقوا و یا هرچیز مسطح
flat bed plotter U رسام با بستر تخت مسطح
sinusoidal projection U نقشه جهان نمای مسطح
boarded U تخته یا مقوا ویاهرچیز مسطح
raft U دگل قایق مسطح الواری
rafts U دگل قایق مسطح الواری
perelotok U زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
styx U نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeants U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
platelet U جسم مسطح و کوچک بویژه پلاکتهای خونی
plasma panel display U وسیله نمایش مسطح باحبابهای کوچک نئون
covenant runing with land U شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
diaper U [نقش های تزئینی روی سطح صاف و مسطح]
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying U پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pershing U موشک زمین به زمین پرشینگ
redstone U موشک زمین به زمین رداستون
lacrosse U نوعی موشک زمین به زمین
pervious ground U زمین تراوا زمین نفوذپذیر
biosphere U قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
mortarboard U کلاه مسطح چهارگوش و مشکی رنگ که اساتید و فارغ التحصیلان بر سر میگذارند.
conical flow U تئوری جریانهای مافوق صوت روی صفحات مسطح گوشه دار
chimney-bar U [نعل درگاه برای شومینه که اغلب از آهن مسطح به شکل اچ یا تی است.]
gas plasma display U صفحه نمایش مسطح که براساس اصولی هماننداصول تابلوهای نئون کارمیکندfraxinella
mortarboards U کلاه مسطح چهارگوش و مشکی رنگ که اساتید و فارغ التحصیلان بر سر میگذارند.
little john U موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
talik U زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
contour flight U پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com